به گزارش خبرگزاری برنا، نوید کمالی، کارشناس ارشد مسائل راهبردی و سیاست خارجی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری برنا، تحت عنوان "مقاومت یک جنبش نرم افزاری ریشه دار در سوریه" قرار داده است، تاکید کرد: مقاومت یک جنبش نرمافزای است و این جنبش در سوریه بسیار ریشهدار و تحت تاثیر تحولات سیاسی از بین نمیرود.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
در آستانه تحولات جدید و بنیادین سیاسی در سوریه و با توجه به پیچیدگیهای میدانی و سیاسی این کشور، ضرورت تحلیل دقیق شرایط و ترسیم چشمانداز آینده بیش از پیش احساس میشود. تجربه تاریخی نشان میدهد که سقوط یک نظام سیاسی در خاورمیانه، بهویژه در کشوری با تنوع قومی و مذهبی مانند سوریه، میتواند پیامدهای گستردهای برای کل منطقه به همراه داشته باشد. این مسئله زمانی پیچیدهتر میشود که بازیگران متعدد منطقهای و فرامنطقهای با منافع متضاد در صحنه حضور دارند.
تجربه سقوط دمشق در سال ۱۹۱۸و هرج و مرج متعاقب آن، درسهای مهمی برای شرایط کنونی سوریه و پایتخت آن دارد. سقوط دمشق در این دوره تاریخی، پایان حکمرانی طولانی امپراتوری عثمانی بر سرزمین شام و آغازگر دورهای جدید در تاریخ این کشور بود. این رویداد که در نتیجه جنگ جهانی اول و ثوره عرب رخ داد و با سقوط دمشق، سوریه تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفت و در پی آن تلاشها برای استقلال و تعیین سرنوشت این کشور آغاز شد. این رویداد تأثیر عمیقی بر تاریخ، سیاست و فرهنگ سوریه گذاشت و تا به امروز نیز در شکلدهی هویت ملی این کشور نقش داشته است. در آن زمان، فقدان یک قدرت مرکزی منسجم و رقابت گروههای مختلف برای کسب قدرت، منجر به بیثباتی طولانیمدت شد. امروز نیز در آستانه شروع سال ۲۰۲۵میلادی، با وجود گروههای متعدد مسلح با ایدئولوژیهای متفاوت، خطر تکرار چنین سناریویی وجود دارد. هرچند هئیت تحریر الشام تلاش میکند خود را به عنوان نیروی غالب معرفی کند، اما توانایی این گروه در ایجاد اجماع میان نیروهای مختلف و مدیریت کارآمد مناطق تحت کنترل، محل تردید جدی است!
نکته قابل تأمل دیگر، موقعیت محور مقاومت در شرایط جدید است. خروج نیروهای مقاومت و خاصه ایرانی از سوریه، اگرچه میتواند به عنوان یک عقبنشینی تاکتیکی تلقی شود، اما به معنای پایان نفوذ محور مقاومت در این کشور نیست. مقاومت یک جنبش نرمافزای است و این جنبش در سوریه بسیار ریشهدار و تحت تاثیر تحولات سیاسی از بین نمیرود؛ همچنین تجربه نشان داده است که محور مقاومت توانایی بازتعریف استراتژیهای خود متناسب با شرایط جدید را دارد. در این میان، حضور رژیم صهیونیستی به عنوان یک بازیگر مهم و تهدیدکننده و البته مخرب، میتواند عامل همگرایی مجدد نیروهای مقاومت در سوریه باشد.
مسئله مهم دیگر، نقش ترکیه و کردها در آینده سوریه است. ترکیه به دنبال گسترش نفوذ خود در شمال سوریه است، در حالی که کردها با حمایت آمریکا، موقعیت خود را در شرق تثبیت کردهاند. این تضاد منافع میتواند به درگیریهای جدیدی منجر شود. از سوی دیگر، فقدان یک دشمن مشترک (نظام اسد) میتواند به تشدید رقابتها و درگیریهای داخلی بین گروههای مختلف منجر شود.
مرزهای ترسیم شده توسط سایکس-پیکو که یک قرن پیش شکل گرفت، امروز با چالشهای جدی مواجه است. واقعیتهای میدانی نشان میدهد که این مرزها دیگر نمیتوانند پاسخگوی پیچیدگیهای قومی-مذهبی منطقه باشند. در این شرایط، احتمال شکلگیری مناطق نفوذ جدید بر اساس واقعیتهای قومی-مذهبی وجود دارد.
در چشمانداز آینده سوریه، چند سناریو محتمل است. سناریوی اول، تداوم بیثباتی و درگیری بین گروههای مختلف است که میتواند به تجزیه عملی کشور منجر شود. سناریوی دوم، شکلگیری یک توافق سیاسی با میانجیگری قدرتهای منطقهای و بینالمللی است که البته با توجه به تضاد منافع بازیگران مختلف، دستیابی به آن دشوار به نظر میرسد. سناریوی سوم، ظهور مجدد یک قدرت مرکزی قوی است که بتواند کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
در این شرایط، محور مقاومت باید استراتژی خود را بر اساس واقعیتهای جدید بازتعریف کند. حفظ و تقویت روابط با گروههای همسو و خاصه عامه مردم سوریه به طرق فرهنگی و رسانهای، تلاش برای جلوگیری از نفوذ رژیم صهیونیستی، و کمک به شکلگیری یک دولت مرکزی باثبات که منافع همه گروهها را در نظر بگیرد، میتواند از اولویتهای این محور در شرایط جدید باشد. همچنین، تقویت همکاریهای منطقهای برای مقابله با تهدیدات مشترک و حفظ ثبات منطقه، ضرورتی انکارناپذیر است.
انتهای پیام/