آبنوس: رمان «ناخلف» درباره انقلاب نیست

|
۱۴۰۴/۰۲/۱۶
|
۱۵:۴۸:۱۵
| کد خبر: ۲۲۱۵۰۲۸
آبنوس: رمان «ناخلف» درباره انقلاب نیست
برنا - گروه فرهنگ و هنر: آیین رونمایی از کتاب «ناخلف» نوشته حسام آبنوس، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ در فروشگاه سوره مهر انقلاب با حضور جمعی از علاقه‌مندان، اهالی رسانه و فعالان حوزه کتاب برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، پس از خوش آمدگویی مجری، حسام آبنوس، نویسنده رمان «ناخلف»، گفت: همیشه این‌طور بوده که ما روزنامه‌نگار‌ها فقط سؤال می‌پرسیدیم، حالا نوبت ماست که حرف بزنیم. ممنونم از همه کسانی که وقت گذاشتند و آمدند، واقعاً متشکرم.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در ادامه مرتضی کاردر؛ مدیرعامل نشر هرمس به عنوان نخستین سخنران، گفت: در میان روزنامه‌نگاران فعال در حوزه کتاب و ادبیات در سال‌های اخیر، بدون هیچ تعارفی، حسام آبنوس از منصف‌ترین و متعادل‌ترین چهره‌هاست. من شخصاً هر بار نوشته‌هایش را می‌خوانم، لذت می‌برم؛ چه از تحلیل‌هایش، چه از شیوه نگارشش. از این‌رو معتقدم انتشار کتابی از سوی او، اتفاقی خجسته و ارزشمند است.

وی افزود: اگر نگاهی به تاریخ روزنامه‌نگاری در ایران بیندازیم، می‌بینیم که در دهه‌های گذشته بسیاری از روزنامه‌نگاران دست به تألیف کتاب زده‌اند. از چهره‌های باسابقه‌ای مانند اسماعیل جمشیدی و مسعود خیام گرفته تا دیگرانی که با نگارش پاورقی‌ها و مستندنگاری‌های تاریخی نقش‌آفرین بودند. اما این سنت در سال‌های اخیر کمرنگ‌تر شده است، شاید به این دلیل که پاورقی‌نویسی از رونق افتاده و نثر‌های مبتنی بر واقعیت، جای خود را به روایت‌های صرف داده‌اند.

کاردر در ادامه مطرح کرد: آبنوس به‌جای آن‌که صرفاً یادداشت‌های مطبوعاتی‌اش را گردآوری کند، به سراغ نوشتن رمان رفته و این انتخاب، به نظرم بسیار عاقلانه‌تر و ماندگارتر است. البته انتخاب او برای روایت یک مقطع خاص از تاریخ، یعنی سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی، برای من محل پرسش است. شاید اگر من بودم به او پیشنهاد می‌دادم که سراغ واقعه‌ای پیچیده‌تر یا کمتر روایت‌شده برود. چرا که بسیاری از آثار ادبیات انقلاب اسلامی به الگو‌های مشخصی محدود مانده‌اند.

زمان حرکت به سمت پیچیدگی و خلاقیت

وی اشاره کرد: ما در آثار داستانی حوزه انقلاب اسلامی معمولاً با شخصیت‌هایی، چون معلمی در روستا، سربازی در دوران پهلوی، یا زندانی‌ای در رژیم گذشته روبه‌رو هستیم که در جریان روایت، به نوعی با انقلاب پیوند می‌خورند. این الگو‌ها در دهه‌های گذشته بار‌ها تکرار شده‌اند و شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که نویسندگان ما به زوایای پنهان‌تر یا کمتر روایت‌شده انقلاب بپردازند.

مدیرعامل نشر هرمس خاطرنشان کرد: با توجه به بلوغ ادبیات انقلاب اسلامی و خروج آن از مرحله شکل‌گیری و تثبیت، امروز وقت آن رسیده که نویسندگان به سمت روایت‌هایی متفاوت‌تر، پیچیده‌تر و خلاقانه‌تر حرکت کنند. امیدوارم حسام آبنوس در آثار بعدی‌اش چنین مسیر تازه‌ای را تجربه کند.

نسبت تصویر با واقعیت

مرتضی کاردر در ادامه با تأکید بر ضرورت دقت تاریخی و اجتماعی در روایت داستانی، گفت: نکته دوم این است که چقدر نویسنده تصویری که الان برای ما می‌سازد با واقعیت نزدیک است و میزان توجهش به جزئیات چقدر است. فکر می‌کنم که اثر نیاز به قدری کار پژوهشی بیشتری داشته. مثلاً گارد جاویدان شاهنشاهی یک مقدار شرایطش ویژه بوده. نحوه ورود مثلاً به‌کارگیری این‌طور نبوده که مثلا شما بروید باغ‌شاه ثبت‌نام کنید. شما باید مثلاً مراحلی را در ارتش یا سربازی طی می‌کردید و بعد به نوعی انتخاب می‌شدید برای کار. چون خیلی شرایطش دشوار بوده. آدم‌های خیلی ویژه و زبده‌ای بودند و موقعیت‌هایی که قرار می‌گرفتند، موقعیت‌های ویژه‌تری بود. من فکر می‌کنم که پرداختن به این وجه در رمان قدری کمرنگ است و جا دارد که قدری پررنگ‌تر باشد. فکر می‌کنم حتی در نسخه بعدی خودش، که به نظرم هیچ ایرادی هم ندارد که چندین بار ویرایش کند.

کاردر در ادامه مطرح کرد: نویسندگان دنیا هم همین کار را می‌کنند. چون تصویری که ما از آن موقعیت می‌دهیم، یا مثلاً نوع مناسباتی که بین سربازان، درجه‌داران، و مثلاً افسران ارشد حاکم بوده، باید قدری متفاوت‌تر باشد. فکر می‌کنم که این تمایز‌ها در رمان قدری هنوز مشخص و معلوم نیست. شاید نویسنده باید روی وجوهی از این چیز‌ها که عملاً در تاریخ رسمی نیامده، شاید در کتاب‌های خاطرات، شاید در نوشته‌های غیررسمی احتمالاً بیشتر ذکر شده، پژوهش بیشتری می‌کرده.

وی تصریح کرد: آگاهی امروز ما نباید مبنای تصویرسازی از گذشته باشه. ممکن است ما امروز بدانیم که آن آدم در چه موقعیتی قرار داشته، اما آن آدم در همان زمان لزوماً این آگاهی را نداشته. چون ممکن است مثلاً سرباز بوده باشد، یا پدرش کشاورز بوده باشد. من فکر می‌کنم که ذهنیت عمومی قدری معمولی‌تر بوده نسبت به حکومت پهلوی، نسبت به شاه و نسبت به خانواده پهلوی؛ و هرچقدر که زمان گذشته، و بعد انقلاب شده و آن خیزش عمومی که صورت گرفته، به‌مرور خیلی چیز‌ها معلوم شده.

فاصله طبقاتی مردم با طیف خاص

مدیرعامل نشر هرمس افزود: یک چیزی را نویسنده خوب نشان می‌دهد، و آن فاصله‌ای است که بین عموم مردم و طیف خاصی بوده، حالا نخبگان، آقازاده‌ها، درباریان، وابستگان به دربار. این چیزی بوده که اساساً سبب شکل‌گیری انقلاب شده؛ فاصله بیش از اندازه‌ای که وجود داشته و حس تبعیضی که مردم داشتند. به نظر من نویسنده این را به‌خوبی نشان می‌دهد. اما اینکه حالا عموم مردم آیا واقعاً این میزان ذهنیت تحلیلی داشتند نسبت به این ماجرا؟ برای من شاید باورپذیر نباشد.

به مرگ مولف در رمان اعتقاد ندارم

در ادامه مهدی خانعلی‌زاده با اشاره به فضای کلی اثر گفت: من معمولاً اعتقادی به مرگ مؤلف در نقد و بررسی کتاب ندارم، مخصوصاً در رمان؛ محصول و اثر را از احوالات نویسنده جدا نمی‌دانم. در بررسی و نقدی هم که ارائه می‌دهم، یه جا‌هایی حتماً مرتبط است با نویسنده کتاب.

خانعلی‌زاده خاطرنشان کرد: نویسنده ناخلف سال‌هاست دارد در حوزه نقد کتاب بحث می‌کند؛ و حالا که خودش کتاب نوشته کار سخت می‌شود. مثل ماجرای ژان لوک گُدار، منتقد معروف سینما، که حسابی به همه پریده بود، نقد کرده بود و قلمش تند بود؛ وقتی خبر آمد که می‌خواهد فیلم بسازد، همه کارگردان‌ها منتظر بودند که: «آهان، حالا نوبت ما شد». قطعاً الان خیلی از نویسنده‌ها منتظرند که: خب، حالا نوبت ما شد. ایشان ده، بیست سالی است که نقد کتاب می‌نوشته، الان وقت ماست. این سخت است.

این تهران قدیم نیست، پاریس قدیم است

وی در ادامه گفت: درباره محتوا و فرم اثر، پرداختن به این بازه یعنی پهلوی دوم را مهم می‌دانم. چون در سال‌های گذشته روایت غیرواقعی زیاد از آن دیده‌ایم. صریح بخوام بگم، مثلاً سریال شهرزاد که شاید خیلی‌ها دیدیم و روایت کردیم، یا درباره سریال «تاسیان» و روایت‌هایی که الان هست، می‌گویم. روایتی که دارد آن نوستالژی ما را می‌سازد از تهران قدیم، در حقیقت تهران قدیم نیست بلکه پاریس قدیم است. شاید تهران قدیم را مثلاً همین روایت تجریش، بازار تجریش، ۲۹ اسفند، شلوغی‌هاش بتوانیم دریافت. برای همین مهم است واقعیت روایت اتفاق بیفتد.

او ادامه داد: حالا در کتاب می‌خوانید روایتی از یک دکه در تجریش هست؛ آن به تهران قدیم نزدیک‌تر است. برخلاف روایتی که الان می‌خواهند بدهند که با یک عکس روتوش‌شده یا رنگی‌شده و فارغ از روایت موافق یا مخالف، آن واقعیت نیست. ما به روایت واقعیت نیاز داریم، و به نظرم «ناخلف» تا حد خوبی توانسته آن روایت واقعی را داشته باشد.

سادگی به عنوان نقطه قوت

خانعلی زاده افزود: قوت اصلی این اثر ساده بودن آن است. روایت روان است. درگیر نشدن با خودنمایی است. نویسنده نمی‌خواهد خودش را داد بزند که: آقا من خیلی کتاب خوانده‌ام! یک مخاطب عادی و عام می‌تواند کامل بخواند و لذت ببرد.

وی گفت: اگر اینجا بخواهم بگویم، بزرگ‌ترین عیب کتاب جمع‌بندی آن است. قرار بوده این فضا‌های درونی و تفکری و مالیخولیایی کمک کند ولی به نظر من محقق نشده.

یه نکته‌ای هم آقای کاردر گفتند و اتفاقاً به نظرم در اثر مثبت بوده: که آقا عبدالله فرد نرمال جامعه پهلوی دوم ایران است.

خانعلی‌زاده در ادامه افزود: من از مادر خدابیامرزم نقل می‌کنم، دیالوگ و مونولوگ‌های عبدالله داوودی رو که می‌خواندم، به این می‌رسیدم که واقعاً مادرم تعریف می‌کرد، می‌گفت ما اصلاً نمی‌دانستیم، انگار مثلاً خواب بودیم. با اینکه مثلاً مادر من انقلابی مذهبی، مسجدی و اینها محسوب می‌شود، می‌گفت: می‌دیدیم مثلاً دارد شاه با بچه‌هاش بازی می‌کند، خوشحال می‌شدیم. خب حالا شاه مملکت است.

وی گفت: من معروفم به اینکه سریع می‌خونم. این کتاب رو هم حالا ۴۸ ساعته خوندم. کتاب شیرینیه، کتاب خوبیه. اگر اون چند تا فصل مالیخولیایی را کنار بذاریم که باز هم فکر می‌کنم کتاب خواندنی‌ست، قابلیت نشر گسترده دارد، حتماً چاپ‌های متعدد خواهد دید.

پلاس‌های ناخلف

وی در پایان گفت: من، چون طرفدار مصطفی مستور هستم، به نظرم ناخلف می‌تواند ناخلف پلاس‌هایی داشته باشد. دانه‌دانه شخصیت‌هاش قابلیت این را دارند.

تک تک این شخصیت‌ها: سرهنگ، تیمسار، اینها قابلیت اینکه خودشان کتاب‌های حاشیه و جانبی داشته باشند، یا حتی، چون سوره مهر خب ناشر معتبر و پرتوانی است، این امکان هست آن‌ها را به داستان کوتاه، کلیپ‌های کوتاه و نمایش تبدیل کند.

وی در پایان صحبت‌های خود تأکید کرد: قاعدتاً انتظار ما از یکی مثل آقای آبنوس این نیست که دست به کتاب‌سازی بزند؛ و می‌ارزیده که ده سال، دوازده سال وقت بذارد و نهایتاً به این رمان برسد. به‌عنوان اثر اول، کتاب بسیار خوبی است، کتاب ارزشمندی است و قابل دفاع. این ایرادات هم، من به‌عنوان مخاطب اشاره کردم. امیدوارم که کتاب بعدی که از ایشان می‌خونیم، ان‌شاءالله رو به جلو باشد.

با درآمد روزنامه نگاری نمی‌شود زندگی کرد

در ادامه، حسام آبنوس گفت: تشکر‌هایی باید بکنم برای اینکه این کتاب به این نقطه رسید. طبیعتاً اول از همه باید از همسرم تشکر کنم که هم زحمت ویرایش کتاب رو کشید و هم در طول این سال‌هایی که فعالیت روزنامه‌نگاری می‌کردم تحمل کرد. چون حداقل دوستانی که کار رسانه کرده‌اند و دوستان روزنامه‌نگار من اینجا زیاد هستند، تأیید می‌کنند که با زندگی روزنامه‌نگاری، با درآمد روزنامه‌نگاری نمی‌شود زندگی کرد. به نظرم باید اول از همه از ایشان تشکر کنم.

آبنوس ادامه داد: از همه دوستانی که کار رو پیش از انتشار خواندند و نظراتی بهم دادند، کمکم کردند ممنونم. از آنهایی که دادم و نخواندند هم تشکر می‌کنم! از آقای شیروانی درانتشارات سوره مهر و آقای عبدالله گلباف معاون تولید که مرد کتاب است، و احسان حسینی عزیز که کار‌های هنری کتاب را انجام داد و خیلی هم صبوری کردند سر این کتاب. تشکر کنم که خیلی کمک کردند، از همه دوستان تشکر می‌کنم و هر کس که یادم رفت اسمش را بیاورم.

این پسران ناخلف...

وی خاطرنشان کرد:، اما بگم که شبکه اجتماعی را باید جدی گرفت. ایده کتاب از شبکه اجتماعی در ذهن من آمد. کتاب در ابتدا حتی اسمش این نبود. بعداً آن بیت حافظ یادم آمد: «یاد پدر نمی‌کنند

این پسران ناخلف...».

آبنوس در ادامه گفت: چرا نگارش کتاب این‌قدر طول کشید؟ این‌جور نبود که بگویم تمام این روز‌ها از ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۲ که کتاب را نوشتم، مشغول کار بوده‌ام. طبیعتاً کار ما کاری نیست که اینقدر اوقات خالی داشته باشیم. در طول شبانه‌روز بعید است فرصت کنیم. این سختی کار روزنامه‌نگاری و خبرنگاری است که در طول روز اینقدر باید بنویسی و اینقدر باید بخوانی حتی چیز‌هایی که واقعاً شاید شما در شغل دیگر هیچ وقت نخوانید و در طول روز به سمتش نروید ولی ما مجبوریم بخوانیم و بنویسیم، که بالاخره کار ماست. مثل خیلی از شغل‌هایی که دیده نمی‌شوند و صدایشان شنیده نمی‌شود.

وی اضافه کرد: من درباره انقلاب ننوشتم. بعید می‌دانم کسی کتاب را بخواند و متوجه بشود دقیقا توی چه سالی از سال‌های پیش از انقلاب کتاب دارد اتفاق می‌افتد. چون این کتاب، از کتاب‌های بی‌زمان است.

وی تصریح کرد: کتاب مستند نیست. یعنی اتفاقاتی کتاب واقعی نیست. مکان‌ها واقعی است، برخی از جایگاه‌های شغلی واقعی است، ولی هیچ‌کدام اینها وجود خارجی ندارند. البته که پدر عبدالله تا حدودی واقعی است. این را تا حالا به هیچ‌کس نگفتم... پدر عبدالله تا حدودی واقعی است. او هم مستند نیست، ولی واقعی است.

این کتاب درباره انقلاب نیست

در ادامه مهدی خانعلی زاده گفت: آقای آبنوس درست می‌گوید، کتاب درباره انقلاب نیست؛ و اصلاً به نظر من، بستر روایی به‌قدری درباره اینکه «چه بودیم» و «چه شدیم» حرف زده که شاید ما الان دیگر نباید درباره انقلاب صحبت کنیم، یا حداقل کمتر نیازی به آن داریم. تصویرسازی از واقعیت ماجرا مهم است. باز هم می‌گویم، سریال «خاتون» مثلاً تصویری از گیلان و رشت ۱۳۲۰ نشان می‌داد که انگار پاریس ۲۰۲۵ است! به این می‌گویند «ادب پسینی». اما به نظرم «ناخلف» پسینی نیست. «ناخلف» توانسته واقعیت را دربیاورد. آنها وسیله‌اند، ولی ما نیاز به تولید بیشتر درباره واقعیت داریم یعنی همان واقعیت اتفاقی که افتاده است.

نیاز به واقعیت داریم؟

وی ادامه داد: چون شخصاً در این زمینه تجربه داشته‌ام، می‌گویم کتاب را بخوانید و دنبال سؤال برایتان باشد. یعنی بعد از خواندن کتاب از خودتان بپرسید: ظفار چیست؟ چرا مهم است؟ اینجا می‌خواهم یک جسارتی بکنم. چون برای من سؤال بود، رفتم و صحبت کردم با افرادی که عضو گارد شاهنشاهی بودند و به ظفار اعزام شده‌اند. بدنه واقعاً همین بوده. یعنی طرف را برداشته‌اند، بدون اینکه بداند، از پادگان افسریه به چهارراه قصر منتقل کرده‌اند. آن‌جا سوار هلیکوپتر شده، بعد هواپیما، و رفته است عمان. نمی‌دانسته کجاست، خبر نداشته. نمی‌دانم اسم آن پادگان در آن زمان چه بوده، اما می‌دانم این واقعاً اتفاق افتاده.

وی در پایان گفت: این باید برای شما به‌عنوان مخاطب رمان سؤال ایجاد کند، به‌عنوان مخاطب رمان بروید معادلش را بخوانید، معادلش را ببینید. مثلاً سریال «تاسیان» را با «ناخلف» ارزیابی کنید. «ناخلف» را با سریال «شهرزاد» مقایسه کنید. آن‌وقت متوجه می‌شوید کجا اغراق شده، کجا ایدئولوژی زده شده است. چه این‌طرفی، چه آن‌طرفی. این مقایسه‌ها کمک می‌کند.

جمله نهایی من این است در ادبیات و هنر، ما نیاز به روایت واقعیت داریم. چیزی که به نفع ماست، به نفع منافع ایران است، روایت واقعیت است. ما الان به چیز دیگری نیاز نداریم. اگر واقعیت روایت شود، قطعاً منافع ملی ایران تضمین خواهد شد.

داستان رفتن به ظفار

مرتضی کاردر، مدیرعامل نشر هرمس، در پایان گفت: خیلی جالب است که من شوهر خاله‌ای دارم که خیلی اتفاقی متوجه شدم که ایشان به ظفار رفته‌اند. وقتی مطرح کردم که ایشان مثلاً به ظفار رفته‌اند در جمع ۵۰ نفره، حتی یکی از پسرهایشان هم نمی‌دانستند و تعجب کردند. این خیلی عجیب بود؛ و دقیقاً اینکه زمان‌بندی داستان‌ها لزوماً دقیق نباشد، خود به خود به نظر من خوب است. گاهی نویسنده تعمداً زمان‌بندی نمی‌کند. اما ما می‌توانیم از حال و هوا و جزئیات بفهمیم که چه زمانی داستان اتفاق می‌افتد. وقتی که انقلاب جدی‌تر می‌شده و میزان نارضایتی‌ها بیشتر می‌شده، می‌توانیم از آن اطلاعات نتیجه‌گیری کنیم.

وی افزود: به همین دلیل است که این رمان‌ها لزوماً نیاز به زمان‌بندی دقیق ندارند، و گاهی نویسنده عمدی در به‌کارگیری زمان‌ها ندارد. اما مهم‌تر این است که ما از روند داستان و جو آن زمان می‌توانیم متوجه شویم که کجا ایستاده‌ایم. همانطور که اشاره کردم، در دهه ۴۰ مفهوم شکنجه و مقاومت برای یک گروه مشخص بود و در دهه ۵۰ برای گروه دیگری. این تغییرات مفهوم‌ها و واژه‌ها در زمان‌های مختلف تاریخ مهم است. وقتی که این‌طور در رمان‌ها و تاریخ‌نگاری‌ها به این مفاهیم پرداخته می‌شود، فهم این تغییرات خیلی ضروری است.

مرتضی کاردر خاطرنشان کرد: نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که ما نباید در هر فضایی که می‌نویسیم، واکنشی بنویسیم. مثلا، من امروز ممکن است یک رمان بنویسم که تصویری فوق‌العاده از تهران امروز بدهم، ولی ما با مشکلی روبه‌رو هستیم که در آن به خاطر شرایط کنونی، تاریخ در ذهن ما تبدیل نشده است. مثلاً سال ۱۳۲۰ هنوز در ذهن ما تبدیل به تاریخ نشده است؛ و از این‌رو، ما اغلب با پرداخت‌های تاریخی می‌خواهیم انتقام وضعیت‌های امروز را بگیریم. این مشکلاتی است که ما در روایت تاریخ می‌بینیم.

اگر بدون اغراق روایت کنیم واقعیت باقی می‌ماند

وی ادامه داد: در واقع، وقتی که به تاریخ می‌پردازیم، اگر به درستی و بدون اغراق روایت کنیم، واقعیت باقی می‌ماند. به همین دلیل، در سریال‌ها و کتاب‌های تاریخی که بعداً منتشر می‌شوند، اگر ویژگی‌های ظاهری آدم‌ها را رعایت نکنند یا وقتی که هنوز شخصیت‌های اصلی آن دوره زنده‌اند، می‌تواند روایت اشتباهی از تاریخ به دست دهد. به همین دلیل، مهم است که در روایت‌های تاریخی دقت کنیم و از اغراق‌ها دوری کنیم.

مدیرعامل نشر هرمس در پایان گفت: نتیجه این مشکلات می‌شود که وقتی سریالی یا کتابی منتشر می‌شود و با شخصیت‌هایی که هنوز زنده‌اند سروکار داریم، اگر ویژگی‌های آنها به‌درستی نشان داده نشود، اعتبار روایت از بین می‌رود. باید در نوشتن تاریخ دقت کنیم تا هر چه بیشتر نزدیک به واقعیت باشد و از دچار شدن به اغراق‌ها و واکنش‌های احساسی جلوگیری شود.

با تبعیض در ممیزی مشکل دارم

حسام آبنوس، نویسنده کتاب «ناخلف»، در سخن پایانی خود افزود: نکته پایانی، واقعاً ممنونم. در مقام نه توجیه و نه توضیح، همه رو می‌پذیرم و نکات شما نکات دقیق و درستی است و من باید بیشتر تلاش کنم. امیدوارم که در مرتبه‌های بعدی که مواجه شدیم، تجربه‌ای که برای من پیش آمد، تکرار نشود.

وی افزود: ولی نکته‌ای که می‌خواهم بگویم در پایان، به قضیه ممیزی کتاب برمی‌گردد. برای مثال، قرار بود کتاب من به نمایشگاه پارسال برسد و درست هم گفتید، اما این کتاب به دلیل طولانی شدن فرآیند ممیزی تا ده ماه در اداره کتاب معطل ماند. من با اصل ممیزی مخالف نیستم. اما شیوه اجرایش را یک رفتار ظالمانه و تبعیض‌آمیز می‌دانم. چرا باید یک نویسنده کتابش را ظرف دو ساعت مجوز بگیرد، ولی کتاب من ده ماه معطل بماند؟ این رفتار سلیقه‌ای که افراد دخیل در ممیزی دارند، باعث تبعیض می‌شود. من با ظلمش هم مشکلی ندارم، اما با تبعیضش مشکل دارم. اگر قرار است کسی دو ساعت بعد از درخواست مجوز بگیرد، نباید من ده ماه معطل بمانم. امیدوارم این رویه غلطی که وجود دارد، تغییر کند. من اصل ممیزی را زیر سوال نمی‌برم، بلکه شیوه‌ای که در آن سلیقه فردی تعیین‌کننده است را نمی‌پسندم. این رفتار تبعیض‌آمیز و سختگیرانه، واقعا مشکلی است که در ممیزی وجود دارد.

پس از آن نیز برنامه با رونمایی از کتاب و جشن امضای آن به پایان رسید.

نظر شما
جوان سال
جوان سال
پیشنهاد سردبیر
جوان سال
جوان سال
جوان سال
جوان سال
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته