تهدید اصلی جامعه، «عشق ابدی» نیست، ساختارهای ناکارآمد اجتماعی است
به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان، این برنامه هرچند انتقادهای زیادی با خود به همراه داشته؛ اما بدون اغراق توانسته مخاطبان زیادی را در کشور ما جذب کند و این موضوع زنگ خطری است که لازم است کاشناسان و متولیان فرهنگی با تیزبینی و فارغ از هر گونه سوگیری هیجانی و بدون مسامحه به آن توجه و برایش تدبیری موثر اندیشه کنند.
کوروش محمدی، روانشناس و رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران با انتقاد از نوع واکنش رایج این روزها که با نگاه صرفا تهدیدآمیز به رئالیتیشوی «عشق ابدی» می نگرد، گفت: اینکه این برنامه را صرفاً یک تهدید آخرالزمانی تلقی کنیم، یک غفلت بزرگ و خطای راهبردی است چراکه تهدید اصلی جامعه ما ساختارهای معیوب اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه است که باید به آن ها برگردیم، ساختاری که رابطه اش با نسل نوجوان و جوان جامعه قطع شده است، بی تردید در جامعه ای که ارتباط و اعتماد عمومی لااقل دو نسل از جامعه به کارکردهای نهادی و ارزشهای جامعه به مرز صفر رسیده است نمی توان انتظاری غیر از استقبال نسل جوان از برنامه هایی مانند عشق ابدی داشت.
محمدی با اشاره به کژکارکردی بسیاری از نهادهای اجتماعی، آموزشی و فرهنگی، بیان کرد که این نهادها نتوانستهاند بهدرستی و به شکل مؤثری نقش خود را در جامعه پذیری و هدایت جوانان ایفا کنند، نهاد خانواده فاقد کارآیی تربیتی موثر، نهاد تعلیم و تربیت بشدت ناکارآمد و نهاد رسانه در جامعه ما فاصله شدیدی از نسل زد جامعه گرفته است، بنابراین ما در جامعه امروز ایران با یک فرآیند جامعه پذیری ناقص روبرو هستیم.
وی معتقد است که این عدم موفقیت در تربیت و هدایت نسل جوان، زمینه را برای جذب و پذیرش الگوهای نادرست و جدید، حتی اگر خارج از ساختارهای ارزشی جامعه باشند، فراهم کرده است.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران، فقدان الگوهای مناسب و جایگزین را یکی از مهمترین دلایل آسیبپذیری جوانان در برابر این برنامهها دانست و تأکید کرد که سیاستگذاریهای غلط در حوزه های اجتماعی و آموزشی جامعه، نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت داشته و مادامیکه چنین سیاستگذاریهای ناکارآمدی در حوزه اجتماعی جاری باشد، تهدید اصلی برای جامعه ما برنامه عشق ابدی نیست بلکه باید رد پای تهدید اصلی و بزرگ تر را در درون ساختارهای معیوب اجتماعی جامعه دنبال کرد.
وی تأکید کرد که مشکل اساسی، نه فقط در حوزه رسانه، بلکه در نهادهای اجتماعی و فرهنگی است که نتوانستهاند به طور مؤثر الگوهای رفتاری صحیح و واجد ارزش را به جوانان ارائه دهند. در نتیجه، جامعه جوان ما در فقدان الگوهای مناسب آماده تقلید و جهتگیری در راستای الگوهای وارداتی است.
محمدی اذعان کرد: القاء و ترسیم مسیرهای فرهنگی اگر کارشناسانه و بادقت مبتنی بر نیازهای واقعی و با درنظر گرفتن تمام زوایا مورد انجام گیرد بدون شک نتایج مطلوبی در جذب مخاطب از نسل جوان در پی دارد، نمونه این نوع رویکرد را میتوانیم در تولیدات رسانهای موفق بومی همچون سریال پایتخت و شبهای برره که توانستند مخاطبان زیادی را جذب کنند شاهد باشیم.
رویکردهای فعلی در مقابله با آسیبهای فضای مجازی ناکارآمد است
این آسیبشناس اجتماعی رویکردهای فعلی در مقابله با آسیبهای اجتماعی ناشی از فضای مجازی را ناکارآمد و ناکافی ارزیابی کرد و گفت: مقابله با آسیبهای فضای مجازی در چارچوب آنچه که به عنوان «تهاجم فرهنگی» شناخته میشود، نیازمند رویکردی فراتر از روشهای سطحی است و طبعا رویکرد فیلترینگ نسخه ای منسوخ و ناموثر است. رویکردی که بر حذف و محدودکردن دسترسی به محتوا متمرکز شده، نهتنها بیاثر است، بلکه عواقب منفی بسیاری را به همراه دارد. این روش، بهجای حل مشکل، به پاک کردن صورت مساله روی می آورد و عملاً آن را تشدید میکند و مانع از ایجاد پاسخهای مؤثر و راهکارهای سازنده میشود.
او مشکل اصلی این رویکرد را ناکارآمدی در مواجهه با ریشههای این آسیبها دانست و افزود: فیلترینگ، همانند بستن پریز برق، تنها جریان را قطع میکند و مانع از بررسی و تحلیل عمیقتر علل و پیامدهای آن میشود. درواقع این روش، بهجای آموزش، آگاهیبخشی و ارائه راهکارهای سازنده، مسئولان فرهنگی و اجتماعی را در برابر چالشها عاجز و بیتکلیف میکند. نتیجه قطعی و ملموس این رویکرد بی تفاوتی نهادهای فرهنگی و اجتماعی است که از نقش خود در پرورش و توانمند سازی نسلهای جدید و ارائه راهکارهای سازنده برای مقابله با آسیبها، غافل می مانند.
محمدی تصریح کرد: علاوه بر این، فیلترینگ، بهجای حل مشکل، میتواند باعث تقویت و پنهانشدن آن شود. محدودیتها، کنجکاوی و تمایل به جستجوی اطلاعات را افزایش میدهند و درعینحال، دسترسی به منابع و اطلاعات جایگزین را دشوار میکنند. این امر، منجر به شکلگیری و گسترش شبکههای غیررسمی و غیرقابلکنترل و ایجاد فضایی برای ترویج محتواهای نامطلوب شده و گسترش تهاجم فرهنگی به شیوههای پیچیدهتر و غیرقابلردیابی را موجب میشود،تا جاییکه موفقیت برنامه شوی تلویزیونی عش ابدی را در جذب قابل توجه مخاطب از جامعه جوان ایران را می توان محصول محدودیتها و فیلترینگ در فقدان تولید محتوای مناسب و موثر دانست.
وی بر ضرورت جایگزینی برای رویکرد فعلی تأکید کرد و اضافه کرد: ضرورت دارد رویکردی اتخاذ شود که بر آموزش، توانمندسازی اجتماعی و آگاهیبخشی متمرکز باشد و بهجای قطع دسترسی، به تقویت تواناییهای افراد در نقد، تحلیل و تصمیمگیری درست بپردازد.
در ادامه رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران به ارائه راه کارهایی برای اصلاح وضعیت پرداخت و عنوان کرد: تحول اساسی در نظام تعلیم و تربیت و تغییر از نظام فعلی که رقابت و آموزشهای کهنه است به نظامی پویا و مهارت آموز، به رسمیت شناختن فضای مجازی نه به عنوان تهدید بلکه به عنوان فرصتی برای رشد و تولید محتوای فرهنگی اجتماعی متناسب با نیازسنجی علمی از نسلهای نوجوان و جوان جامعه، ایجاد محتوای جایگزین و آموزنده یعنی تولید محتوای جذاب، آموزنده و پویا در حوزههای مختلف که بتواند جایگزین محتواهای نامطلوب شود بسیار مهم است از سوی دیگر آموزش مهارتهای انتقادی و رسانهای یعنی آموزش به افراد در مورد چگونگی نقد و ارزیابی اطلاعات و محتوای آنلاین، و تشخیص اطلاعات نادرست مدنظر قرار گیرد.
او ادامه داد: توسعه مهارتهای ارتباطی و تعاملی، برقراری گفتمان خانواده، پرورش نسلی ماهر، مطالبه گر و اهل تعامل و گفتگو و نیز تقویت نظارت و پاسخگویی سیستم حاکمیتی، توسعه عدالت اجتماعی الزامات جدی و فوری جامعه ما هستند که باید با رویکردی کارشناسی به آنها پرداخته شود.
محمدی در پایان خواستار ایجاد فضای گفتمان آزاد و باز برای بررسی و نقد فرصتها و آسیبهای فضای مجازی شد و افزود: تنها با درک عمیق از چالشها، نیازهای واقعی نسل جوان، باورمندی به رویکردهای کارشناسی و پرهیز از اتخاذ تصمیمات هیجانی میتوانیم در مقابله با تهدیدهای بزرگ درون و تهدیدهای کوچکتر بیرون جامعه مانند برنامه عشق ابدی موفق شویم.
انتهای پیام




