فناوری در خدمت ابتذال عاطفی؛ وقتی احساس انسانها در دنیای دیجیتال بیارزش میشود
فاطمه مرادخانی: فراگیر شدن برنامههای زوجیابی مانند «عشق ابدی» در شبکههای اجتماعی، به هیچوجه یک موفقیت فرهنگی شگرف یا نوآوری هنری محسوب نمیشود. بلکه این پدیده نشانهای نگرانکننده از خطر قدرتگیری روزافزون الگوریتمها در شکلدهی به احساسات و ترجیحات عمومی است. در دنیای امروز که پلتفرمها نه بر اساس کیفیت، بلکه بر مبنای سوداگرانه تولید محتوا میکنند، این خطر هست که محتوای سطحی و احساسی جای تفکر عمیق و تحلیل فرهنگی را بگیرد اما آیا آنچه امروز وایرال میشود، صرفاً محصول مهندسی دقیق احساسات است؟
الگوریتمها: مهندسی احساسات و افکار عمومی
الگوریتمهای موجود در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و تیکتاک، بهطور مستقیم رفتار و ترجیحات کاربران را شبیهسازی میکنند. این الگوریتمها بر اساس معیارهایی نظیر نرخ تعامل، مدت زمان تماشا، تعداد بازخوردها و اشتراکگذاریها، تصمیم میگیرند که چه محتوایی در سطح وسیعتری منتشر شود. در این میان، محتوای احساسی، روایتهای سادهشده عاشقانه و موسیقیهای تاثیرگذار بهشدت جذاب برای این سیستمها هستند. «عشق ابدی» به عمد میخواهد روی همین نقاط حساس تاثیر بگذارد. این در حالی است که این نوع موفقیتها میتواند نتایج مصنوعی و مهندسیشده از طریق تعاملات سریع باشد، نه بر اساس واقعی بودن یا ارزش فرهنگی محتوا.
سادهسازی احساسات: از داستانگویی به تحریک سطحی
«عشق ابدی» به ظاهر یک داستان عاشقانه است؛ اما عملاً یک فرمول از تحریک فوری و سطحی احساسات بهشمار میرود. روایت این برنامه آنقدر ساده و کلیشهای است که بیشتر شبیه به یک بسته آماده از احساسات مصنوعی به نظر میآید. تدوین سریع، انتخاب دقیق قابهای احساسی و استفاده از موسیقی غمانگیز به شکلی چیده شدهاند که مخاطب را وادار به واکنش فوری میکند، بیآنکه فرصتی برای تفکر و تحلیل عمیق فراهم کند.
فناوری در خدمت ابتذال عاطفی
این پرسش برجسته است که آیا فناوری به جای ایجاد تجربههای انسانی و عمیق فرهنگی، در خدمت تولید محتوای سطحی و تجاریسازی احساسات قرار گرفته است؟ وقتی ابزارهای هوش مصنوعی و دادهکاوی صرفاً برای افزایش ویوها و لایکها به کار گرفته میشوند، هدف اصلی تبدیل احساسات و تجربههای عاطفی به کالاهایی قابل اندازهگیری و ارزیابی است. در برنامه «عشق ابدی» نه تنها به محتوا بهطور عمیق پرداخته نمیشود، بلکه هدف بر جذب هر چه بیشتر توجه و تعامل است. این فرآیند میتواند به تدریج موجب بیاعتنایی به محتواهای عمیق و پیچیدهتر شود و جامعه را به سمت مصرف سریع و سطحی سوق دهد.
اقتصاد احساسات: از عشق به شاخص کلیدی عملکرد (KPI)
پشت هر برنامهای مانند «عشق ابدی» یک مدل اقتصادی پیچیده نهفته است. این مدل به وضوح نشان میدهد که چگونه پلتفرمها از تعاملات انسانها برای رشد مالی خود سوداگری میکنند. در واقع، لایکها، کامنتها و اشتراکگذاریها نه تنها نشانههای محبوبیت یک محتوا نیست، بلکه به ابزاری برای تولید درآمد تبدیل شدهاند. این رویکرد باعث میشود که عشق و احساسات انسانی از ارزش معنوی تهی شود، بلکه این مهم به شاخصهای عملکرد Key Performance Indicator برای رشد پلتفرمها تبدیل میشوند.
پدیدهای مانند «عشق ابدی» بیش از آنکه نشانهای از رشد و تحول فرهنگی باشد، بهوضوح زنگ خطری است برای مسیر آینده محتواهای دیجیتال. در دنیایی که الگوریتمها تنها بر مبنای واکنشهای آنی و تعاملات فوری پاداش میدهند، عملاً تفکر، تحلیل و سلیقههای عمیق انسانی در حال فراموشی هستند. این محتواهای فوری، بدون آنکه جایگاه واقعی عشق و احساسات انسانی را در نظر بگیرند، صرفاً به ابزاری برای تولید ثروت تبدیل میشوند.
انتهای پیام/



