ازدواج و فرزندآوری؛ کابوس زنده دهه شصتی ها
به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان، جوانان دههی شصت، که امروز در آستانهی میانسالی قرار دارند، نه تنها با تروماهای جمعی گذشته دستوپنجه نرم میکنند، بلکه حالا باید بار مسئولیت «نجات جمعیت کشور» را نیز به دوش بکشند، آن هم در شرایطی که هیچیک از نیازهای اولیهی آنان برای یک زندگی آبرومند تأمین نشده است.
*فشار اقتصادی؛ مانعی که هر روز بلندتر میشود
دههشصتیها در دورهای بالغ شدند که اقتصاد ایران با تورمهای افسارگسیخته، تحریمهای فلجکننده و سیاستهای ناکارآمد روبرو شد. بسیاری از آنان امروز با وجود تحصیلات دانشگاهی بالا، درگیر مشاغل ناپایدار، درآمدهای ناکافی و معضل مسکن هستند. چگونه میتوان از کسی که حتی توان خرید یک خانهی کوچک را ندارد، انتظار تشکیل خانواده و فرزندآوری داشت؟
در استان اصفهان، کاهش ۴هزار موردی ازدواج در مقایسه با سال ۱۴۰۰، تنها یک عدد نیست، بلکه نشاندهنده واقعیتی تلخ است: ازدواج از یک آرزو به یک رویای دستنیافتنی تبدیل شده است. در چنین شرایطی، به جای حل ریشهای مشکلات، شاهد طرحهایی مانند «ازدواج آسان» هستیم؛ طرحهایی که بدون بهبود وضعیت معیشتی، گاهی تنها بر دوش جوانان بار بیشتری نیز میگذارند. در واقع این کمدی سیاه است که زوج هایی را وادار به ازدواج آسان می کنند که در تامین نیازهای اولیه یک زندگی در مانده اند و سوال بدیهی اینجاست که چگونه می خواهند از پس هزینه های هنگفت زندگی امروز بر بیایند؟آیا ازدواج به هر قیمتی لازم و توجیه پذیر است؟
* فشار اجتماعی؛ تابوی مجرد ماندن و انگهای فرهنگی
جامعهی ایرانی هنوز هم به ازدواج به عنوان یک تکلیف نگاه میکند. جوانی که تا سنی مشخص ازدواج نکرده باشد، زیر سوال میرود، مورد قضاوت قرار میگیرد و حتی از برخی موقعیتهای اجتماعی محروم میشود. دههشصتیها، بهویژه زنان این نسل، با این فشار مضاعف روبهرو هستند؛ از یک سو، اقتصاد نابسامان امکان تشکیل خانواده را از آنان گرفته و از سوی دیگر، جامعه آنان را به خاطر مجرد ماندن سرزنش میکند.
آمار دو برابری مجردان دهه شصت نسبت به دههی هفتاد در اصفهان، نه یک انتخاب، بلکه یک واکنش طبیعی به شرایط غیرقابل تحمل است. وقتی نظام آموزشی، اقتصادی و فرهنگی کوچکترین کمکی به این نسل نکرده، چگونه میتوان آنان را مقصر دانست؟
*وقتی فرزندآوری به یک تکلیف ملی تبدیل میشود
در سالهای اخیر، گفتمان جوانی جمعیت و افزایش فرزندآوری به یک سیاست رسمی تبدیل شده است. اما به جای ایجاد انگیزههای واقعی، شاهد تحمیل بار روانی بیشتر بر دوش دههشصتیها هستیم. از تبلیغات گسترده تا قانونگذاریهای دستوپاگیر، همه و همه نشان میدهد که به جای حمایت، باز هم قرار است این نسل قربانی شود. قانونی که با نابرابری ها و انگیزه بخشی های سطحی است امروز که باید به بلوغ می رسد بیش از هر زمان دیگری یک قانون شکست خورده است و برای تحقق آن نیاز به یک ریشه یابی عمیق و ایجاد انگیزه هایی ساختارمند به شدت احساس می شود.
سوالات زیادی مطرح می شود که باید طرفداران قانون جوانی جمعیت آن را پرسید، از جمله اینکه آیا کسی پرسیده که چرا یک زن یا مرد دههشصتی نباید از ترس آینده مبهم اقتصادی، از بچهدار شدن منصرف شود؟
آیا کسی به این فکر کرده که چرا بسیاری از این جوانان ترجیح میدهند تنها بمانند، اما زیر بار هزینههای سنگین زندگی مشترک نروند؟
آیا کسی حاضر است جسورانه دست در لانه زنبور معضلات دهه شصتی ها بکند؟
*خستگی روانی؛ نسلی ناتوان از ادامه دادن
دههشصتیها با انبوهی از بحرانهای روانی دستوپنجه نرم میکنند: اضطراب آینده، افسردگی ناشی از ناامنی شغلی، احساس بیپناهی در برابر تورم و تحریم، و خستگی از سالها مبارزه برای حداقلهای زندگی. در چنین شرایطی، تشکیل خانواده نه یک تصمیم عاطفی، بلکه یک معادله پرریسک اقتصادی و روانی است.
*به جای فشار بیشتر، به حمایت واقعی نیاز داریم
دههشصتیها سالهاست که قربانی شرایط بودهاند. به جای آنکه با سیاستهای کوتاهمدت، باید به فکر ایجاد امنیت شغلی، مسکن مقرونبهصرفه، بیمههای درمانی کارآمد و فضای روانی سالمتر باشیم. تا زمانی که این نسل احساس امنیت و امید نکند، هرگونه تبلیغی برای ازدواج و فرزندآوری بیفایده خواهد بود.
نسل دههی شصت، نه گناهکار است و نه تنبل؛ بلکه خسته است. خسته از فشارهایی که یکجانبه بر دوش او گذاشته شده، بدون آنکه کسی به فکر حمایت از او باشد.
انتهای پیام




