یادداشت شب دوم محرم
محرم جایی است که تاریخ، در آیینهاش، چهرهی عدالت و ظلم را برای همیشه ثبت کرد و سرآغاز فصل سوزانی شد که هنوز غبار رمز و رازش بر چهرهاش سایه افکنده است.
آن برهه تاریخی، کربلا داغدار روشنترین پرسش بشری شد:
چرا کاروان حسین (ع) از دیار امن مکه، به دشت سوختهی کربلا کوچ کرد؟
چه نیرویی دلها را لرزاند و کوهها را به لرزه انداخت که حسین (ع) راهی کربلا شد؟
چهار عامل مهم، چون چشمهای زلال، آب حیاتبخش این حرکت خونین شدند:
۱. دعوت آتشین مردم کوفه،
۲. نپذیرفتن صلح و بیعت با یزید،
۳. مقاومت سترگ در برابر ظلم و فساد،
۴. محرومیت از خانهی امن مکه.
این هجرت سرنوشتساز، نه از سر اضطرار، بلکه از ژرفای ایمان و بصیرت برخاست؛ و در میان این انگیزههای بلند، آنچه، چون ستونی استوار بر تارک این قیام میدرخشد، همان بند دوم است:
نه گفتن به بیعت و صلح تحمیلی با یزید.
آری، همان "نه" مقدس، همان فریاد آزادگی که هنوز در سینهی تاریخ طنینانداز است.
دلایل امام حسین (ع) در رد صلح با یزید عبارت بود از:
۱. پلیدی و فسق آشکار یزید،
۲. نقض صریح عهد صلح امام حسن (ع)،
۳. پاسداری از اسلام ناب محمدی،
۴. تحمیل بیعت از سر زور، نه رضایت،
۵. تبدیل خلافت الهی به سلطنت جابرانه.
یزید، آن گندابهی فساد و استبداد، عهدنامهی صلح را لگدمال کرد و پایههای حکومتش را بر کفر و بیداد بنا نهاد. او صلح نمیخواست، بلکه تسلیم را میطلبید؛ سکوت خونین حسین (ع) را میخواست تا بر لبان تاریخ حک کند.
اما حسین (ع)، با آن "نه" کوبنده، درِ ذلت را بر تاریخ بست و دریچهای به سوی جاودانگی گشود.
بیعت نکردن با یزید، نه فقط یک موضع اخلاقی، که یک قیام سیاسی بود.
تکیهگاهی بر حق و طغیانی علیه تباهی و خواری.
صلح تحمیلی، زنجیری آهنین است برای دستهای آگاه؛ پردهای که میخواهد چراغ عدالت را خاموش کند؛ و حسین (ع)، وارث عزت و امامت، با صدایی که لرزه بر جان تاریخ انداخت، پاسخ داد:"هیهات منّا الذلّه! "صلحی که بر پایهی اجبار باشد، صلح نیست.
نقابیست بر چهرهی تسلیم، ترفندی برای به زنجیر کشیدن آزادگان.
امروز، آن قصه با هیاهوی دیپلماسی و میزهای مذاکره تکرار میشود.
یزیدهای امروز نه با شمشیر، که با کاغذ، قلم و تحریم، قصد خاموش کردن صدای مقاومت را دارند.
اما انقلاب اسلامی ایران از کربلا آموخته است:
باید چشم گشود و دشمن را شناخت.
باید بصیرت را، چون شمشیری از نیام کشید.
چگونه میتوان شباهت آشکار یزید و رفتار امروزین آمریکا و اسرائیل را انکار کرد؟
حکومتهایی که:
• بر گلوی ملتها پا میگذارند،
• خواستههای خود را با تهدید دیکته میکنند،
• صدای مقاومت را در خون خفه میکنند،
• صلحهای نابرابر را تحمیل میکنند.
امروز، باز همان جمله تکرار میشود:
«توافق کن تا فشارها کم شود!».
اما تاریخ به ما آموخته:
صلحی که بر پایهی باطل باشد، خیانت است.
تسلیم در برابر فساد، خود فساد است.
اگر ایران به صلح تحمیلی تن دهد:
• منافع ملی از بین میرود،
• اعتماد داخلی و جهانی آسیب میبیند،
• و فشارها ادامه خواهد یافت.
ما، وارثان قیام عاشورا، آموختهایم که راه آزادگی، راه مقاومت است.
گرسنگی و رنج را میپذیریم، اما ذلت را نه!
ما ایستادهایم در همان خاکی که حسین (ع) ایستاد؛ نه در سایهی سازش، بلکه در رقص آتشین میدان کربلا.
اگر میان نان زهرآلودِ صلح و عطش آتشین آزادگی، انتخابی باشد، بیدرنگ، آتش را بر نان ترجیح میدهیم.
چرا که آزادی، گوهری است که در آتش میدرخشد.
امام زمان (عج)، با چشمانی تیزبین، مینگرد که یارانش در کجای میدان ایستادهاند؟
آیا دست در دست دشمن، تن به صلح تحمیلی میدهند؟
یا با خون حسین (ع) پیمان میبندند تا آخرین نفس بجنگند؟
آری، اینجا کربلای امروز است.
نه در خاک عراق، بلکه در میدان ایمان و آگاهی.
ما از کربلا آموختهایم:
• پایمردی بر اصول،
• رد صلح تحمیلی،
• ایستادگی برابر طغیان،
• و اعتماد نکردن به دشمن خندان؛ و باز، این یاران حسیناند که با الهام از این آیهی نورانی فریاد میزنند:
فَلَا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ
سست نشوید و به صلح [تحمیلی]فرا نخوانید در حالی که شما برتر هستید؛ خدا با شماست و از پاداش اعمالتان نخواهد کاست؛ و باز تکرار میکنیم:
هیهات منّا الذلّه!
لیلا اسدی
وکیل پایه یکدادگستری





