بحران سویداء، سوریه هدف نیست وسیله است!
عماد حسینی - به اعتقاد کارشناسان، این پازل که با ویرانی کامل نوار غزه یکی از قطعات آن ایجاد میشود، با تغییرات در جغرفیای لبنان، تجزیه سوریه، برهم زدن نظم اجتماعی در عراق و حتی ضربه خوردن به امنیت ملی ترکیه و بقیه کشورهای منطقه ادامه پیدا کرده و بهتدریج تمام منطقه را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. به تعبیر یک تحلیلگر عرب، سوریه امروز به هستهای برای خلق واقعیت جدیدی تبدیل شده است که میتواند زبانههای تأثیرگذاریاش جغرافیای این کشور را درنوردیده و تمامی منطقه را تحت تأثیر خود قرار داده و حتی منجر به شکلگیری مرزبندیهای جغرافیایی جدیدی در خاورمیانه جدید شود.
نگاه کلی و سطحی به بحران دایر در سوریه فارغ از حملات و تهاجم وحشیانه اسرائیل به این کشور، خبر از درگیری سختی بین دروزیها و برخی از گروههای طرفدار جولانی و نیز شماری از اعضای عشایر میدهد، اما باید در زیر پوست این درگیری، بحران ساحل سوریه و درگیری دار و دسته جولانی با علویان، بحران تهاجم به کلیسای ارتدوکس دمشق که مسیحیان سوریه را به طور اعم هدف قرار داد و بحران درگیری مسلحانه که چندی قبلتر با دروزیها رخ داده بود هم به چشم میخورد، در حالی که مسئله کردها و خواستههای جداییطلبانه آنها در سوریه هم باید مدنظر قرار بگیرد.
این به آن معنی است که دستکم ۴ گروه از ساختارهای تشکیلدهنده جامعه سوریه به شکلی جدی با ساختار تحت رهبری جولانی که پس از سرنگونی بشار اسد در این کشور قدرت را به دست گرفتهاند، درگیر و دچار مشکل شدهاند. در این بین ما با خوشبینی کاملی اختلافات و گسلهای موجود در روابط بین جریانهای مختلف اهل تسنن به ویژه بین جریانهای سنی و ساختار سلفی حاکم بر سوریه را در این معادله نادیده میگیریم.
یک تحلیلگر عرب در یادداشتی اعتراف کرد، عملیاتی که این روزها از طریق قربانی کردن دروزها در حال انجام است، تأثیراتی فراتر از مرزهای سوریه را داشته و بهطور حتم نهتنها کشورهای همسایه این کشور بلکه حلقههای دورتری را هم تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. در تأیید نظرات این تحلیلگر باید اعتراف کرد، هر یک از این ساختارهای قومی و مذهبی برای خود ریشههایی در کشورهای دیگر از لبنان گرفته تا عراق و اردن و فلسطین اشغالی تا ترکیه را دارند.
این به آن معنی است که هر نوع تغییری در سرنوشت اجتماعی و سیاسی هر یک از گروههای ذکر شده میتواند تأثیرات، واکنشها و تبعات خاص به خود را در میان امتدادهای خود در کشورهای دیگر هم داشته و تمامیت ارضی کشورهای دیگر را هم تحت تأثیر خود قرار دهد.
باید گفت، کشورهای منطقه خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر طرح شومی شدهاند که پیشران آن اسرائیل است و اگر تا چند سال پیش داعش به عنوان نماد تقسیم و تجزیه منطقه خاورمیانه معرفی میشد، اکنون این پرچم بهطور کامل در قبضه اسرائیل قرار دارد و هر آن احتمال منفجر کردن چاشنی بمب جنگ تجزیه منطقه با استفاده از نیروها و جریانهای نفوذی خود در منطقه وجود دارد.
دیگر هیچکس نمیتواند منکر این واقعیت باشد که امروز گروههایی از کردها، طایفهای از مسیحیان، جریانهایی از گروههای مذهبی درزی و علوی و نیز برخی از احزاب سیاسی فعال در منطقه همکاری تنگاتنگی با اسرائیل داشته و در راستای اهداف آنها یا به شکل آبرومندانهای به دستور و خواست واشنگتن در حال اجرای طرحهای اسرائیل در منطقه هستند.
این خطر به حدی جدی شده است که برخی از تحلیلگران و کارشناسان برجسته عرب را هم بر آن داشته است تا نسبت به خطر تجزیه کل منطقه از پاکستان تا مراکش اعلام خطر کنند. امروز اسرائیل علناً و بیمهابا طرح تجزیه منطقه را روی میز گذاشته و در حال اجرای آن است و کار را از ضعیفترین حلقه که بیشترین تأثیرگذاری را هم بر روی آن دارد، یعنی سوریه آغاز کرده است، که در صورت شکسته شدن این حلقه، احتمال فروپاشی سریعتر حلقههای دیگر هم وجود دارد، چون اسرائیل تصور میکند دستیابی به این مهم برایش کمهزینهتر از امضای توافقنامههای ابراهیم با کشورهای منطقه خواهد بود.




