ترور رهبران حماس در کشور میانجی، موازنه منطقهای را تغییر میدهد؟
به گزارش برنا، روز سهشنبه، در اقدامی نادر، خاک کشوری هدف قرار گرفت که همزمان شریک نظامی و اقتصادی ایالات متحده است و سالها نقش میانجیگر در بحران فلسطین را بر عهده داشت. انفجارهای سهشنبه در محله حیالکتارا دوحه نه فقط نظم دیپلماتیک شکننده منطقه را به لرزه درآورد، بلکه پیامی آشکار از سوی تلآویو بود: اسرائیل نیروی سرکشی است در مسیر تبدیلشدن به یک نیروی فرامرزی که فراتر از ملاحظات دیپلماتیک، مأموریتهای خود را پیش میبرد.
آنچه اسرائیل به نمایش گذاشت، صرفاً یک عملیات ترور هدفمند نبود، بلکه نوعی تثبیت هویت مخرب جدید زیر پوشش حمایتها و سکوت کشورهای منطقه بود.
حضور مستقیم مقامات عالیرتبه اسرائیل در اتاق عملیات، از نتانیاهو و کاتس تا رئیس ستاد کل ارتش و فرمانده نیرویهوایی، نشان میدهد که تلآویو این اقدام را نه بهعنوان یک حادثه تاکتیکی، بلکه بهعنوان یک استراتژی نمادین درک میکند.
اسرائیل میخواست نشان دهد که حتی در قلب کشوری، چون قطر، که میزبانپایگاههای آمریکا و مذاکرات آتشبس است، میتواند بدون ملاحظه از خطوط قرمز دست به عملیات بزند.
این اقدام در شرایطی قابل اهمیت برای کشورهای عربی منطقه تلقی میشود که سخنگوی کاخ سفید به رغم اینکه این حمله را برای اهداف اسرائیل و آمریکا بیفایده میداند، اما در پوشش توجیه لفظی خود این اقدام را تحت عنوان «هدف باارزش» برای صهیونیستها عنوان میکند. این توجیه مسیر تهدید را برای کشورهای منطقه باز میگذارد؛ به عبارتی هدف وسیله و ابزار تهدید را میتواند توجیه کند!
چراغ سبز واشنگتن یا بستن چشمها
البته واکنشهای متناقض واشنگتن به این حادثه، ابعاد دیگری از ماجرا را آشکار ساخت. ادعاهای متعارض درباره اطلاع یا عدم اطلاع آمریکا از حمله، شایعه هماهنگی پشت پرده با اسرائیل و تلاش کاخ سفید برای کوچک نمایی موضوع، همه باعث شد کشورهای عربی یک برداشت روشن داشته باشند: آمریکا یا چراغ سبز داده یا حداقل چشمانش را بسته است. هر دو برداشت، اعتماد به واشنگتن را در میان متحدان منطقهایفرسوده میکند. برای بسیاری از دولتهای عربی، این پیام ارسال شد که حتی دوحه بهعنوان شریک نزدیک آمریکا نیز نتوانست از امنیتتضمینشده برخوردار باشد.
قطر، که سالها بر نقش میانجیگری سرمایهگذاری کرده بود، خود را در موقعیتی متفاوت میبیند. حمله به خاک دوحه عملاً این نقش را بیاعتبارکرد و امیرنشین کوچک خلیج فارس را از یک بازیگر متوازن به یکهدف بالقوه تبدیل ساخت. بیانیههای رسمی دوحه که پایان نقش میانجیگری با حماس را اعلام کرد، نشان میدهد که قطر ناگزیر است موقعیت خود را بازتعریف کند و شاید به سمت ائتلافهای امنیتی تازه تمایل نشان دهد.
واقعیت تضمین آمریکایی
اما تأثیر عمیقتر این رویداد نه در قطر، بلکه در دیگر پایتختهایعربی احساس خواهد شد. کشورهایی که در سکوت یا آشکارا به سمت نزدیکی به اسرائیل حرکت میکردند، اکنون با واقعیتی تازه روبهرو شدهاند؛ اتاقهای شیشهای توسعه و ثبات اقتصادیشان نیز مصون نیست. وقتی اسرائیل در خاک کشوری نزدیک به آمریکا چنینعملیاتی انجام میدهد، هیچ تضمینی وجود ندارد که در فردای بحران، کشورهای دیگر از هدفگیریهای مشابه در امان باشند.
به این ترتیب، اسرائیل بیش از پیش در حال تبدیل شدن به ابزاریبرای اجرای مأموریتهای پرهزینه غرب در خاورمیانه است. صدراعظم آلمان پیشتر از اسرائیل بهعنوان نیرویی یاد کرده بود که «کارهایکثیف غرب» را انجام میدهد. عملیات دوحه این برداشت را تقویت کرد و اسرائیل را در موقعیتی قرار داد که فراتر از یک دولت ملی، به ابزار ترورهای هدفمند و بیثباتسازی تعریف میشود.
در چنین مسیری، تلآویو ممکن است در کوتاهمدت دستاوردهای تاکتیکی به دست آورد، اما در بلندمدت بیشازپیش به بازیگری منفور و منزوی بدل خواهد شد که هیچ کشوری در منطقه از آن احساس امنیت نمیکند. این شرایط برای ترامپ بعد از شکست عملیات ترور رهبران حماس بیشتر از هر کشور دیگری هزینه داشته است.
او روز چهارشنبه، یک روز پس از حمله اسرائیل در پاسخ به خبرنگاران گفت: «از همه جنبههای این حمله ناراضی هستم» اولین دریافت از این اظهارات احتمالا ناکامی ترور هدفمند بوده؛ چراکه این شکست او را در مقام پاسخگویی به جای تبلیغات و قدرتنمایی قرار داد.
بسیاری معتقدند او بیانیه خود را بر اساس حذف رهبران حماس و اعلام قدرت در ترور افرادی که از سیاستهای او پیروی نکردند، تنظیم کرده بود، اما نجات هیئت حماس او را وادار خواهد کرد که درباره تجاوز اسرائیل به قطر موضعگیری کند، موضعی که او را از وضعیت تبلیغ به توجیه کشانده است.
ریسکهای میانجیگری در منطقه آشفته
این روند پیامدهایی چندوجهی برای آینده نظم منطقهای دارد. نخست آنکه امنیت ملی در خاورمیانه دیگر حتی برای نزدیکترین شرکای آمریکاتضمینشده نیست.
دوم آنکه نقش میانجیگری بهشدت تضعیف شده و احتمالاً مصر یا ترکیه تلاش خواهند کرد خلأ ایجادشده را پر کنند، اما با ریسک بالا و تاثیر کمتر.
سوم آنکه اسرائیل، با نهادینهکردن الگویعملیات فرامرزی، به صورت ساختاری ثبات منطقه را تهدید خواهد کرد و هر نگرشی ضد غربی و اشغالگری را به تهدیدی فراملی تبدیل میسازد.
احتمالا چنین وضعیتی پس از تجاوزهای نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران، قاعدتا باید جهان را از فضای مهآلود سیاستهای اغواگر ترامپ و تضمینهای امنیتی او در برابر قراردادهای تریلیون دلاری خارج کند. اینوضعیت میتواند کشورهای عربی را به بازتعریف روابط با اسرائیل و حتی آمریکا وادارد و خاورمیانه را به سمت واقعیتهای تازهای سوق دهد که در آن مرز میان جنگ، ترور و دیپلماسی بیش از پیش درهم میریزد. دومینوی فروپاشی تکیه بر قدرت آمریکا زیر سایه اقدامات اسرائیل به حرکت درمیآید؟.
انتهای پیام



