غیبت خدا؛ بزرگترین کسریِ پنهان اقتصاد ایران
ما امروز با کمبود منابع مشکل نداریم؛
با کمبود معنا طرفیم.
بخش عظیمی از بحران اقتصاد ما،
نه از تحریم است،
نه از کمبود سرمایه،
بلکه از غیبت خدا در تصمیمهاست.
ما حساب بلد شدهایم،
اما حواسمان از (حقیقت حساب) پرت شده است.
کارگر، هنوز صبحش را با نام خدا آغاز میکند.
کشاورز، هنوز پیش از باران، دعا میکند.
کاسب کوچک، هنوز برای لقمهاش حرمت میشناسد.
اما در برخی اتاقهای تصمیم،
نام خدا فقط بر دیوار مانده است،
نه در نیتها.
برکت، عدد نیست.
برکت، حضور است.
یعنی خدا وارد نتیجه شود.
و خدا فقط جایی وارد میشود
که دلها از حق خالی نباشند.
سود، حاصل تلاش است؛
اما برکت، اثر نیت.
و چه درست گفتهاند که:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدمِ ماست
(یعنی اگر ایمان در کار نجوشد، اقتصاد هم میمیرد.)
ما به این خیال افتادهایم که
میشود بدون تقوا توسعه ساخت،
بدون عدالت رشد کرد،
و بدون خدا برکت گرفت…
و این، بزرگترین خطای محاسباتی اقتصاد ماست.
در این سرزمین کویری،
مردم با کمترین امکانات،
بزرگترین ایمان را زنده نگه داشتهاند.
اما گاهی مدیران با بیشترین بودجه،
کمترین برکت را رقم میزنند.
چرا؟
چون بودجه با امضا آزاد میشود،
اما برکت فقط با نیت.
اقتصاد توحیدی یعنی:
قبل از آنکه به (عدد) فکر کنیم،
به (عدل) فکر کنیم.
قبل از آنکه به (سود) بیندیشیم،
به (حق) فکر کنیم.
قبل از آنکه به (پروژه) دل ببندیم،
به (پاکی مسیر) شک کنیم.
ما به مدیران باهوش کم نیاز نداریم؛
به مدیران باوضو نیاز داریم.
به مدیرانی که بدانند
هر امضا، فقط یک تصمیم اداری نیست؛
یک تعهد الهی است.
خدا از اقتصاد عقب ننشسته،
ما او را عقب راندهایم.
و تا وقتی خدا به میز تصمیم برنگردد،
برکت هم برنمیگردد—
حتی اگر تمام فرمولها درست باشد.
برکت، وقتی میآید
که خدا
دوباره
جدی گرفته شود.




