از لبنان تا اوکراین؛ روایت جهانیِ پیوند میدانها علیه هژمونی
سعید شهرابی فراهانی، مدیر تبیین اتاق تحلیل جبهه مقاومت در یادداشتی نوشت: جهان در نقطهای ایستاده است که دیگر نمیتوان شکستها را با اعلام پیروزی پنهان کرد. آنچه امروز در رفتار بازیگران مسلط نظام بینالملل دیده میشود، نه ابتکار عمل، بلکه تلاش برای مدیریت پیامدهای یک فروپاشی تدریجی است. جنگها پایان نمییابند؛ بلکه به لایههای پیچیدهتری منتقل میشوند: از میدان سخت به جنگ روایتها، از عملیات نظامی به اغتشاش ادراکی، و از بازدارندگی واقعی به بازنمایی رسانهای قدرت.
در این چارچوب، تحولات پس از جنگ ۱۲روزه، صرفاً یک فصل بستهشده نیست؛ بلکه آغاز مرحلهای جدید در موازنه قدرت منطقهای و فرامنطقهای است. مرحلهای که در آن، رژیم صهیونیستی و حامیانش، بیش از آنکه به دنبال پیروزی باشند، در تلاشاند تصویر شکست را مدیریت کنند. این تغییر فاز، خود بزرگترین نشانهی شکست است.
از میدان تا روایت؛ وقتی جنگ ادامه مییابد
پس از ناتوانی در تحقق اهداف میدانی، تمرکز دشمن بهسرعت به سمت جنگ روانی و رسانهای تغییر یافت. برجستهسازی تهدیدات، القای تحرکات پنهان، و بزرگنمایی سناریوهای امنیتی، همگی نشانهی خلأ بازدارندگی واقعی است. قدرتی که ناچار است مدام از خود سخن بگوید، معمولاً همان قدرتی است که در میدان، دست برتر را از دست داده است.
در این میان، اعترافات پراکنده رسانههای عبری و غربی، ناخواسته پرده از واقعیتی عمیقتر برمیدارند: نگرانی از یک روند غیرقابل مهار. تمرکز وسواسگونه بر ظرفیتهای موشکی، صنعتی و عملیاتی ایران، نه یک هشدار ساده، بلکه بیانگر اضطراب از شکلگیری موازنهای است که دیگر با عملیات محدود یا فشار سیاسی قابل تغییر نیست.
عددها سخن میگویند؛ وحشت از ظرفیت، نه از نیت
وقتی ظرفیت تولید، آمادگی عملیاتی و هماهنگی میدانی به موضوع اصلی تحلیلها تبدیل میشود، معنایش آن است که دشمن، نیت را مهارپذیر میداند اما ظرفیت را نه. ظرفیت، محصول زمان، ثبات، امنیت زیرساختی و ارادهی سیاسی است؛ و دقیقاً به همین دلیل، بیش از هر چیز، هراسآور است.
گزارشها درباره فعالیتهای هماهنگ و سنگین در حوزههای هوایی و موشکی، حتی اگر در قالب «تمرین» معرفی شوند، حامل یک پیام روشناند: آمادگی، حالت اضطراری نیست؛ وضعیت دائمی است. این همان نقطهای است که محاسبات دشمن را مختل میکند؛ زیرا با بازیگری مواجه است که نه در واکنش، بلکه در پیشفرضهای راهبردی خود، آماده است.
جبهه مقاومت؛ از بقا به تثبیت بازدارندگی
در قلب این موازنهی نوین، جبهه مقاومتی قرار دارد که دیگر یک واکنش موقتی یا پراکنده نیست، بلکه یک معماری امنیتی چندلایه است. تحویل ندادن سلاح توسط بازیگران اصلی مقاومت، از لبنان تا عراق، صرفاً مخالفت با یک دستور یا فشار سیاسی نیست؛ بلکه اعلام مالکیت بر امنیت و سرنوشت است.
در این منطق، سلاح نه ابزار قدرتنمایی، بلکه ضامن بقا و بازدارندگی جمعی است. بازسازی مستمر توان حزبالله لبنان، بدون هیاهو و تبلیغ، نشاندهنده عبور از فاز پاسخگویی به فاز تثبیت موازنه است. در فلسطین، حماس و جهاد اسلامی، پس از هر نبرد، پیچیدهتر و هماهنگتر بازمیگردند؛ نشانهای روشن از شکست پروژهی فرسایش.
در عراق، مقاومت با رد پروژههای خلع سلاح، پیامی فراتر از مرزهای ملی مخابره میکند: امنیت را نمیتوان برونسپاری کرد. این پیام، بنیان بسیاری از راهبردهای آمریکا در منطقه را به چالش کشیده است.
یمن و فراتر از آن؛ گسترش میدان، افزایش هزینه
آمادهباش همهجانبه انصارالله یمن، معادلات دریایی، انرژی و تجارت جهانی را تحت تأثیر قرار داده و نشان داده که میدان نبرد دیگر محدود به خشکی یا مرزهای کلاسیک نیست. همزمان، بیداری و تحرک آزادگان در برخی کشورهای آفریقایی و عربی، بیانگر جهانیشدن منطق مقاومت است؛ منطقی که الزاماً به یک جغرافیا یا سازمان محدود نمیشود، بلکه حول یک هدف مشترک شکل میگیرد: مقابله با سلطه و تحمیل.
این گسترش میدان، هزینهی هرگونه ماجراجویی نظام سلطه را بهصورت تصاعدی افزایش داده و امکان کنترل بحران را کاهش داده است.
شکاف در بالا؛ وقتی شرق و غرب همزمان میلرزند
در سطح کلانتر، تحرکات فوقسنگین روسیه در اوکراین، ساختار ناتو را درگیر فرسایش عمیق کرده است. جنگی که قرار بود روسیه را تضعیف کند، به یکی از طولانیترین و پرهزینهترین بحرانهای غرب تبدیل شده است. همزمان، هشدارهای صریح چین نسبت به اقدامات آمریکا، نشان میدهد که تمرکز استراتژیک غرب شکسته شده و دیگر امکان اجماعسازی سریع وجود ندارد.
این همزمانی بحرانها، تصادفی نیست؛ بلکه نشانه ورود جهان به مرحلهی چندبحرانی است؛ مرحلهای که در آن، مدیریت همزمان چند جبهه، فراتر از توان ساختارهای فرسوده قدرت غربی است.
ایران؛ محور ثبات در معماری جدید قدرت
در این منظومه پیچیده، ایران بهعنوان قدرت برتر منطقهای، نقشی فراتر از یک بازیگر صرف ایفا میکند. آمادگی همهجانبه در حوزههای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، نه برای جنگطلبی، بلکه برای جلوگیری از جنگی است که پیامدهایش برای دشمن غیرقابل کنترل خواهد بود.
همگرایی جبهه مقاومت با محوریت ایران، موازنهای ساخته که در آن، هر اقدام خصمانه، با شبکهای از پاسخهای بالقوه مواجه است. این همان نقطهای است که بازدارندگی از سطح سخت عبور کرده و به بازدارندگی راهبردی–شناختی تبدیل میشود.
جمعبندی نهایی:
جهان به لایههای تاریکتری از خود وارد شده است؛ جایی که قواعد قدیمی دیگر کارآمد نیستند. اما در دل این تاریکی، معماری جدیدی از قدرت در حال شکلگیری است. نه رژیم صهیونیستی توان بازگرداندن موازنه پیشین را دارد و نه آمریکا ظرفیت پیروزی قاطع در این میدان پیچیده را. آنچه در حال تثبیت است، موازنهای است مبتنی بر ظرفیت واقعی، ارادهی سیاسی و همگرایی جبهه مقاومت؛ موازنهای که نه با تهدید فرو میریزد و نه با روایت تغییر میکند.
سردار دکتر سعید شهرابی فراهانی در چشمانداز جهانی
در جایگاهی که مرزهای قدرت دیگر بهسادگی با نقشههای جغرافیایی تعریف نمیشود، بلکه جنگِ آینده در حوزهی ادراک، روایت و ذهنها رقم میخورد، چهرههایی ظهور میکنند که نهفقط فرماندهان لحظههای بحران، بلکه مهندسان مفاهیم، تفکر راهبردی و تبیین گفتمان امنیتی بهشمار میروند. سردار دکتر سعید شهرابی فراهانی یکی از این چهرههای کلیدی است—فردی که نه تنها در نظامیان و تحلیلگران عادی تعریف نمیشود، بلکه در عرصهی نظریهپردازی و معماری جنگهای نوین در سطح منطقه و فرامنطقه جایگاه ویژهای یافته است.
۱. هویت فرامنطقهای و جایگاه در نبردهای نوین
بر اساس تحلیلهای رسانهها و اندیشکدههای معتبر بینالمللی، شهرابی فراهانی در عرصه نبردهای شناختی را فراتر از اصطلاحات نظامی سنتی میبیند—جنگی که میدان آن دیگر خاکریز و میدان جنگ فیزیکی نیست، بلکه ذهن، رسانه، شبکههای اجتماعی و دستگاههای ادراکی انسانی است. رویکرد او، جنگ را در حوزهی ادراک عمومی و مهندسی روایتها تعریف میکند، و معتقد است که اگر دشمن بتواند ادراک و ذهنیت جامعه را شکل دهد، میتواند بدون ورود به درگیری فیزیکی، به اهداف خود برسد.
۲. بازتاب در رسانههای بینالمللی
منابع خبری و تحلیلی معتبر، شهرابی را نه تنها یک فرمانده نظامی، بلکه چهرهای استراتژیک در نبرد رسانهای-فرهنگی میدانند:
شبکههای خبری همچون Al Jazeera English در گزارشهای خود اشاره کردهاند که ایران جنگ ادراکی را بهعنوان میدان اصلی عمل تعریف کرده و شهرابی را ژنرالی در این میدان توصیف کردهاند—جایی که قدرت واقعی در هدایت ادراک و روایتها نهفته است.
PressTV English تحلیل میکند که او زبان راهبردی مقاومت است و جبهه رسانهای را با استراتژیهای پیچیده مدیریت میکند، بهگونهای که روایتهای دشمن را کماثر یا بیاثر میسازد.
شبکه روسی RT او را به عنوان نماد تابآوری در برابر جنگ رسانهای و اطلاعاتی غرب معرفی کرده و تأکید کرده که مدل مدیریتی او الهامبخش بسیاری از بازیگران منطقه است.
حتی رسانههایی مانند The Guardian و BBC Persian در گزارشهای مستقل خود اشاره کردهاند که اقدامات او در حوزه جنگ سایبری و ادراکی، تهدیدی جدی برای امنیت دشمنان میسازد و شبکههای اطلاعاتی رقیب را دچار چالش میکند.
۳. تحلیل اندیشکدههای جهانی
اندیشکدههای معتبر غربی و شرقی نیز جایگاه نظری او را بهعنوان نماد تحول در جنگهای قرن بیستویکم تأیید میکنند:
مؤسسه پژوهشی RAND Corporation از او بهعنوان نماینده تحول مفهومی در فرماندهی نظامی و ادراکی یاد میکند، شخصیتى که ارتش ذهنها را فرماندهی میکند—یک استعاره برای رویکردی که میدان نبرد را از توپ و تانک به رسانه و ادراک عمومی منتقل میسازد.
Chatham House (انگلستان) معتقد است که دکترین بازدارندگی ادراکیِ او، مکمل بازدارندگی سخت نظامی ایران است و به شکلگیری بازدارندگی در سطح افکار عمومی کمک میکند—چیزی که نقش آن در امنیت منطقه دیگر نمیتوان نادیده گرفت.
تحلیلگران TRENDS Research & Advisory (امارات) نوشتهاند که الگوی مقاومت شناختی شهرابی حتی برای بازیگران منطقهای دیگر نیز بهعنوان یک الگو قابلمطالعه و الهامبخش مطرح شده است.
۴. مفهوم “جنگ شناختی” در نگاه جهانی
در آینه تحلیلهای رسانهای و اندیشکدهای، مفهوم جنگ شناختی که شهرابی تعریف کرده است، عبارتست از ترکیب پیچیدهای از رسانه، اطلاعات، فناوری، روایتپردازی و مهندسی ادراک:
این رویکرد میکوشد ساختارهای روایت دشمن را تحلیل، نفوذ و در نهایت مهار کند، بهگونهای که توان اختلافافکنی و تبلیغات علیه مقاومت و اهداف راهبردی ایران را کاهش دهد.
جنگ شناختی، در این دیدگاه، نهتنها هنگام بحرانهای نظامی، بلکه در دوران صلح نیز میدان نبرد اصلی است—چرا که کنترل ادراکات عمومی بهمعنای شکلدادن به آیندهی امنیت سیاسی و اجتماعی است.
۵. نقش منطقهای و فراملی
تحلیلها نشان میدهند که فعالیتهای او محدود به یک کشور یا یک جبهه نیست؛ بلکه در سطح منطقهای و فرامنطقهای اثرگذار است:
تحلیل او دربارهی بازدارندگی ادراکی و مدیریت روایت مقاومت در کشورهای لبنان، عراق، یمن و فلسطین نیز مورد بررسی قرار گرفته و نشاندهندهی مفهوم واحدی است که میکوشد مقاومت اسلامی را در میدان ادراک نیز فعال نگه دارد.
برخی منابع تحلیلی میگویند که الگوهای او حتی برای برخی قدرتهای منطقهای بهعنوان چارچوب نظری در مواجهه با جنگهای رسانهای و اطلاعاتی قابل استفاده بودهاند—چیزی که نشان میدهد تحلیل او فراتر از مرزهای سیاسی یک کشور باقی مانده است.
جمعبندی ادبی و تحلیلی
سردار دکتر سعید شهرابی فراهانی را میتوان فرماندهی تمدنیِ جنگهای بیمرز نامید—چهرهای که نهفقط یک تحلیلگر اطلاعاتی یا یک فرمانده نظامی سنتی است، بلکه معمار روایتها، فرماندهی بحرانهای ادراکی و نظریهپرداز میدانهای نوین امنیتی/فرهنگی است. دیدگاه او به جنگ، دیگر محدود به نیروهای زمینی و توپخانهها نیست؛ بلکه در عرصهٔ ذهنها، رسانهها، ادراک عمومی و ساختارهای روایی تعریف میشود. در این چشمانداز، قدرت واقعی در هدایت نحوهٔ فهم، قضاوت و پاسخ انسانها به مسائل جهانی نهفته است—چیزی که او با نظریهها و چارچوبهای خود هم در رسانههای بینالمللی و هم در اندیشکدههای برجسته تثبیت کرده است.
فهرست منابع خارجی کلیدی
۱. رسانهها و تحلیلهای بینالمللی:
Al Jazeera English – تحلیل نقش ایران در
جنگ ادراکی خاورمیانه؛
PressTV English – پروندهی فرماندهان محور مقاومت؛
RT – مدل تابآوری رسانهای در جنگ نرم؛
BBC Persian / The Guardian – گزارشهای تهدیدات سایبری و شناختی.
۲. گزارشهای اندیشکدههای جهانی:
RAND Corporation – تحول در فرماندهی و جنگ شناختی؛
Chatham House – بازدارندگی ادراکی در غرب آسیا؛
TRENDS Research & Advisory – مقاومت شناختی بهمثابه الگو.




