به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری برنا، یک اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی، شیخ اجل، شاعر پر آوازه ایران زمین است. به همین مناسبت بهروز غریب پور کارگردان تئاتر یادداشتی در اختیار خبرگزاری برنا قرار داده است. کارگردانی که چندی پیش اجرای اپرای عروسکی«سعدی» اش را در شیراز لغو کردند.
در متن این یادداشت آمده است:
خاک بوس قدم سعدی شیرین سخنت
خار بستان و گلستان توام ای شیراز
دلم از خامشی مقبره ی سعدی سوخت
آن که گفت اختر تابان توام ای شیراز
باور کردنی نیست اما باور کنید که این ابیات از مهدی اخوان ثالثیست که زمانی سعدی را سکه ی یک پول کرده بود .کاری که دکتر شریعتی و جلال آل احمد و شاملو واسماعیل خوئی و...نیز با این نادره ی تاریخ بشریت کردند و چنان اورا مورد بی حرمتی قرار دادند که حد وحساب ندارد.البته پیش از این نیز هتاکی و بدگوئی نسبت به قلل شعر و اندیشه ی ایرانزمین از جانب برخی از به اصطلاح سر آمدان فرهنگی ما صورت گرفته بود اما آنچه که با سعدی کرده اند بسیار دریغ آمیز است ومطلقا بی ادبی و بی حرمتی در تراز یک انسان بد دهن وفحاش است و ایکاش سعدی بود و به آنها می گفت:
چو دشنام گوئی دعا نشنوی
به جز گشته ی خویشتن ندروی
به دانش سخن گوی یا دم مزن
بود حرمت هر کس از خویشتن
این سخن به این معنا نیست که بزرگان را در هر عرصه ای در چنان جایگاهی بنشانیم که کسی جرئت نقد و داوری نداشته باشد مثلا علی دشتی در اثر جاودانه اش "در قلمرو سعدی "آثار سعدی را با دقت و ظرافت نقد کرده است اما هتک حرمت نکرده است و خلاصه آنکه با خواندن این قبیل نوشته ها و از جوانی مایل شدم که فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی و خیام و دیگر بلند آوازگان اندیشه ی ایرانی را مطالعه کنم و مستقل از خوب و بدی که در مورد آنها گفت اند به داوری بنشینم وخودم قانع بشوم که آیا این بزرگان به حق بزرگ و بی بدیلند یا به ناحق و بتدریج دریافتم که هنوز که هنوز است حق فردوسی و مولوی و سعدی و دیگران ادا نشده است،بگذریم که بر اساس داستانهای شاهنامه نمایشنامه های متعددی نوشته شده و بر صحنه آمده است اما غالب آنها شعر را تبدیل به نثر کرده و موسیقی درونی آن آثار را نابوده کرده بودند و اینجا بود که به این نتیجه رسیدم که اپرا یکی از بهترین راههای شناساندن این بزرگانست و صدهزار بار شکر که مزدم را گرفتم و در طول ده سال اجرای اپراهای رستم و سهراب و مولوی و حافظ از جانب نسل بریده از بزرگان ،وحتما بدلیل خواندن یا شنیدن آنگونه داوریها مورد مهر و محبت قرار گرفتم و این روزها که اجرای سعدی در شیراز انجام نشد چنان دلداریهائی شنیدم که قدرت بیان آنها را ندارم چون که می ترسم که کسی فکر کند که من مغرور شده ام یا تصور می کنم که تعهدم را انجام داده ام وبقول معروف "آردم را بیخته ،و غربیلم را آویخته ام "در حالی که من هنوز در محضر این بزرگان چون طفلی مکتبی می آموزم و تمام جهان در برابر لذتی که از این کار شبانروزی می برم ارزنی نمی ارزد.و به تاسی از حضرت سعدی می گویم
سعدیا اینهمه فریاد تو بی دردی نیست
آتشی هست که دود از سر آن بر خیزد
بله آنچه که می کنم نخست برای خودم است تا بیاموزم و سپس فریادی از سر ذوق می کشم تا مردم به تماشای اثری از من عاشق ،من گر گرفته ،من تب زده بنشینند.
بهروز غریب پور