به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ، محمد ، اولین فرزند خانواده بود . او روز نهم اردیبهشت سال 1297 هجری در یکی از محلات اصلی رشت به دنیا آمد. پدر محمد، شیخ ابوالقاسم، طلبه علوم دینی بود . محمد کمتر پدر را می دید. شیخ ابوالقاسم دائم پای درس عالمان مشهور شهر بود.
او می دانست که هم پدر و هم مادرش از بیماری سختی رنج می برند. این موضوع را هرگاه که سر شب به تماشای نماز خواندن پدر می نشست ، حس می کرد.اهل خانه، بارها پدر و مادر محمد را نزد طبیب برده بودند ؛ اما داروها اثری نداشت. کار، به جایی رسید که تصمیم گرفتند برای مراقبت بیشتر از پدر محمد، او را به خانه یکی از اقوام ببرند. چند روزی آنجا ماند و به ظاهر، حالش کمی بهتر شد، اما محمد، خیلی دلتنگ پدرش بود.یک شب ، با اصرار، از اطرافیان خواست او را نزد پدر ببرند تا او را ببیند. همین کار را کردند. آن شب ، تا صبح پیش پدرش ماند و از بهبود نسبی حال پدر، خوشحال شد؛ اما صبح همان روز بدترین خبر عمرش را شنید. مادر محمد غافلگیرانه فوت کرده بود. فقدان مادر همه وجودش را آزرد. او مونس تنهایی محمد بود، البته این، پایان کار نبود. چند روز بعد، حال پدر بدتر شد.
هنوز 5 روز از فراق مادر نگذشته بود که صدای شیون و زاری اطرافیان خبر شوم دیگری را برای او آورد. پدر هم از دنیا رفت. پدر بزرگ محمد، شیخ محمد تقی معین العلما از بزرگان رشت بود. او با مهربانی فراوان ، مراقبت و تربیت محمد و برادر کوچکترش علی را به عهده گرفت. محمد مثل پدر کنجکاو بود و اهل درس ، بحث و تلاش . او اولین درسهایش را از پدر بزرگش آموخت و سپس، محمد تقی معین العلما اورا به مکتب فرستاد.در این هنگام، اوضاع شهر رشت ، چندان مساعد نبود. میرزا کوچک خان جنگلی مبارزات ضد حکومتی خودش را آغاز کرده بود. انگلیسی ها در اطراف رشت سنگربندی کرده بودند.
در این شرایط، مکتب خانه ها هم به حالت نیمه تعطیل در آمده بود. در چنین اوضاعی بود که خانواده محمد برای مدتی مجبور به ترک شهر شدند و به یکی از روستاهای اطراف رفتند و وقتی اوضاع عادی شد به شهر رشت برگشتند.محمد، دوباره راهی مکتب شد. او با شوق فراوان فراگیری را آغاز کرد. صرف ونحو عربی و علوم مختلف دینی را نزد پدر بزرگ و مرحوم سید مهدی رشت آبادی فرا گرفت. در آن هنگام مکتب خانه های قدیمی ، آرام آرام تبدیل به مدارس امروزی می شد. محمد در کلاس سوم ابتدایی نشست و 3 سال بعد، موفق شد تصدیق نامه نهایی دوره ابتدایی را بگیرد.او سپس توانست کلاس چهارم متوسطه را نیز با موفقیت به اتمام برساند،
اما در رشت، کلاس پنجم متوسطه وجود نداشت. در این میان اداره معارف گیلان هر سال، چند نفر از شاگردان ممتاز را انتخاب می کرد و آنها را راهی تهران می ساخت تا در آنجا پنجم متوسطه را نیز به اتمام برساند. هزینه ماهانه این انتخاب هر ماه 10 تومان بود و محمد جزء این افراد انتخاب شد.محمد، ابتدای ورود به تهران در مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد و وارد کلاس پنجم متوسطه شد. یک سال تمام در غربت و تنهایی درس خواند. در این مدت، گاه و بیگاه خبرهایی از خانواده اش به او می رسید. درپایان سال تحصیلی، پدر بزرگ به دیدنش آمد ؛ مدتی در تهران ماند و بعد از پایان امتحانات، با هم به رشت برگشتند ؛ او به وضوح می دید پدر بزرگ، دیگر شور و حال سابق را ندارد.
سال تحصیلی شروع می شد و محمد، مجبور بود دوباره به تهران بازگردد.. 6 ماه از سال تحصیلی نگذشته بود که نامه ای از عمویش رسید که خبری تلخ و ناگوار را برای محمد به همراه داشت ، پدر بزرگ فوت کرده بود و این برای محمد دردی جانکاه بود. محمد معین، سال 1310 دوره متوسطه را هم به اتمام رساند وسپس در رشته فلسفه و ادبیات مدرسه عالی دارالمعلمین تهران ثبت نام کرد.
در این دوره باید 3 سال درس می خواند. او دانشجویی بسیار صبور، با حوصله و جدی بود. سال سوم آنقدر به زبان فرانسوی تسلط پیدا کرد که یک بار در حضور لرد بایرون – شاعر معروف فرانسوی – سخنرانی کرد. این کار او باعث تعجب و تشویق فراوان همه استادان و دانشجویان شد.در سال 1313 رساله ای به زبان فرانسه ارائه داد و موفق به گرفتن لیسانس ادبیات و فلسفه با نمره ممتاز شد. در سال 1314 به خدمت سربازی فراخوانده شد و بعد از اتمام این دوره ، به عنوان دبیر یکی از دبیرستان های اهواز، به خوزستان رفت.محیط آرام اهواز باعث شد او با پشتکاری بی نظیر به تحقیق و تالیف بپردازد.
رساله ای تحقیقی با عنوان "حافظ شیرین سخن" نوشت و "روان شناسی تربیتی" نوشته " علی الجارح " و " مصطفی امین" را از عربی به فارسی و «ایران از آغاز تا اسلام» نوشته پروفسور گریشمن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد.در این ایام، عده ای از باستان شناسان فرانسوی برای حفاری به شوش آمده بودند. محمد معین به دیدار آنها شتافت. برایش جالب بود که از نزدیک با کار آنها آشنا شود. سرپرست هیات فرانسوی به محمد معین گفت : « لهجه های محلی ایران کم کم دارند، مغلوب لهجه مرکزی می شوند. ممکن است مدتی طول نکشد که اثری از این لهجه ها باقی نماند...»این حرف تاثیر عمیقی بر معین گذاشت و با خودش فکر کرد: « وظیفه ماست که یادگاری لهجه های محلی را حفظ کنیم... باید همه اصطلاحات ، لغات ، امثال و حکم فارسی را از همه جای ایران جمع آوری و تدوین کنیم ... »محمد معین چند رساله دیگر مانند " گنجینه شوش" و " داستان هاروت و ماروت " را تالیف کرد. وزیر فرهنگ وقت، با مشاهده علایق فراوان معین، مقدمات انتقال او را به تهران فراهم کرد و در سال 1318 در سمت معاونت اداری دانشسرای مقدماتی و دبیری دانشسرای عالی به تهران منتقل شد.محمد معین پس از ورود به تهران در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی ثبت نام کرد.
شهریور ماه 1321 در میان خیل عظیم استادان و دانشجویان ، مراسم دفاع از رساله دکترای زبان و ادبیات فارسی از سوی محمد معین انجام شد. استاد راهنمای او ملک الشعرای بهار بود . نتیجه جلسه این بود: « رساله آقا محمد معین از هر حیث قابل تمجید و تحسین است و با قید "بسیار خوب" تصویب می شود و آقای محمد معین در زبان و ادبیات فارسی ، دکتر شناخته شد. به ایشان تبریک می گوییم...»دکتر معین در همین سال (1321) با دختر امیر جاهد، مدیر سالنامه پارس ازدواج کرد که ثمره ازدواج آنها 4 فرزند بود. ...
آشنایی دکتر محمد معین با استاد علی اکبر دهخدا ، سرآغازی برای یک کار عظیم ادبی دیگر بود ، یعنی تدوین لغت نامه دهخدا.همکاری با علامه دهخدا ، علاقه شدیدی در دکتر معین ایجاد کرده بود که دست به تالیف فرهنگی جامع بزند که مانند دایره المعارفی بزرگ، نیاز افراد مختلف را بر طرف سازد. او شروع به فیش برداری کرد. از پیش هم حدود 300 هزار فیش تهیه کرده بود. دکتر معین برای تدوین فرهنگ فارسی نزدیک به 400 نفر از دانشجویانش را به کار دعوت کرد. سپس به جستجو در شیوه های مختلفی که در دنیا رواج داشت، پرداخت سرانجام با تلاش فراوان ، چاپ فرهنگ فارسی در سال 1342 شروع شد...چند سال بعد دکتر معین، پس از سالها تلاش و کوشش و تحقیق، یک روز صبح در جلسه مدافعه یکی از دانشجویان دانشگاه تهران، ناگهان به کف اتاق افتاد و بیهوش شد. پزشکان پس از معاینه های فراوان متوجه ضایعه ای شدند که در مغز دکتر به وجود آمده بود.
با وجود سعی و تلاش فراوان، هیچ بهبودی در حال او حاصل نشد. ماهها در بیمارستان بستری شد، اما هیچ گونه واکنشی ناشی از بازگشت فعالیت ادراک، در او مشاهده نشد.سالها گذشت، سرانجام در حالی که استاد از شدت بیماری وزنش به 17 کیلو رسیده بود، در نیمروز گرم سیزدهم تیر ماه 1350 دفتر حیاتش بسته شد.
از مرحوم دکتر معین مقالات و کتابهای فراوانی، همراه با تصحیح متون ادبی با حاشیه نویسی و اضافات، ترجمه کتاب از زبانهای عربی و انگلیسی و زبانهای باستانی به جای مانده است. موضوع اغلب مقاله های دکتر معین، لغت و دستور زبان فارسی، مباحث و مسائل ادبی، تاریخ ادبیات و زبان، تاریخ و فرهنگ، کتاب شناسی، فلسفه و ... است.