به گزارش خبرگزاری برنا، در ابتدای این نشست مهران پورمندان درباره علل و انگیزههای ساخت مستند «یک موسیقیدان فرانسوی در دربار قاجار» گفت: این فیلم مدیون عوامل تولید آن است و اگر آنها نبودند این مستند ساخته نمیشد. واقعیت این است که من مستندساز نیستم. وقتی دو کتاب چاپ کردم به این نتیجه رسیدم که کتابهایم به دست مخاطبینش نمیرسد. سال 90 اولین کنسرت پژوهشی را برگزار کردم و حرفهایم را در قالب یک مستند 15 دقیقهای در این کنسرت به نمایش درآوردم. آنجا به این نتیجه رسیدم که تنها تصویر است که به یاد مخاطب میماند؛ پس از آن تصمیم گرفتم مستند هم بسازم چون قدرت تصویر بیش از هرچیز دیگر است.
پورمندان در ادامه گفت: هدف اصلی ما، ساخت فیلمهایی دربارهی هنر دوران قاجار است و زندگی لُمر بخشی از این پروژه است. ما همین امروز هم روی موارد فنی فیلم کار میکردیم.
محمود توسلیان هم درباره ساخت مستند «یک موسیقیدان...» گفت: این مستند شش سال از پورمندان وقت گرفت. میخواستم منابعی را در مورد موضوع فیلم مطالعه کنم که متاسفانه در دسترس نبود و همین امر کمبود منابع پژوهشی را در کشورمان گوشزد میکند که خود فیلم مورد بحث ما هم نشانهای از این کمبود منابع مطالعاتی را به رخ میکشد.
وی در ادامه گفت: بحث اول فیلم دو نوع فراموشی، یعنی فراموشی تاریخی و فراموشی فلسفی است. هنوز هم آموزش موسیقی در ایران، یک آموزش متدیک نیست. در دوران حضور لُمر در ایران، ارتش رکنی اساسی در قاعدهمند کردن جامعه به شمار میرفته و این نظام برای حرکت به سمت ترقی باید ابعاد مختلفی را مدنظر میگرفت. موسیقی نظام هم بهترین نمود ارتش در انظار عمومی بوده است.
پورمندان در تکمیل این بحث افزود: آلفرد لُمر سومین نماینده خارجی در تاریخ موسیقی ایرانی است و پیش از او، بوسکه و رویون نیز به ارتش ایران پیوسته و فعالیتهای موسیقی را ساماندهی کردند، اما پس از رفتن این دو، موسیقی نظام به دست فراموشی سپرده شد.
در ادامه این نشست مازیار فکریارشاد گفت: «یک موسیقیدان...» یک مستند پژوهشمحور است و اساساً سینمای مستند ایران از فقر منابع پژوهشی رنج میبرد. فیلم هم درباره شخصیتی خارجی است که در تاریخ قاجار چندان پررنگ نبوده است، اما دستاورد موسیقایی او آن قدر ارزشمند بوده که فیلمی دربارهاش ساخته شود که امروز دربارهاش بحث کنیم.
پورمندان افزود: این یک فیلم مستند پژوهشی است اما در مورد لمر منابع محدودی داریم. مقالات کوچک و اسناد اندکی درباره حضور لمر وجود دارد و همین امروز اگر بخواهیم درباره این فرد تحقیق کنیم، باید مسیری که من رفتم را تکرار کنیم. به مرکز اسناد وزارت خارجه رفته بودم که دسترسی به اسنادش آسان نیست. منابع این فیلم را از جاهای مختلف پیدا کردم و کنار هم گذاشتم تا این فیلم ساخته شود. در شهر زادگاه لمر در فرانسه هم تحقیقاتی کردیم. مغازه ای در آن شهر هست که هنوز هم نوشتهای روی شیشه آن به چشم میخورد که حکایت از فروش محصولات ایرانی در آن شهر کوچک دارد. این نشانهای است از فعالیتهای اقتصادی لمر در آن زمان که هم اکنون نوادگانش به این روند ادامه میدهند. حتی در آن شهر هم خیلی سخت به اطلاعاتی درباره لمر و خانوادهاش دست یافتیم.
توسلیان با اشاره به بحث سرود ملی ایران گفت: هنوز در این که قطعه لمر به عنوان سرود ملی شناخته میشده تردیدهایی وجود دارد. آیا این تلقی به لحاظ موسیقایی میتواند درست باشد؟
پورمندان در پاسخ گفت: در فرهنگ لغت هم معنی روشنی درباره اصطلاح «سرود ملی« وجود ندارد. پنجاه کتاب خواندهام و در هیچ یک، تعریف مشخصی برای این تعبیر به دست نیاوردم. سرود هم دو معنی دارد و میتواند «نغمه» و یا «نغمه منظوم» را تداعی کند. نخستین بار در سال 1288 شمسی سالار معزز مارش ملی را اجرا میکند و نخستین حضور ترکیب سرود ملی را در ادبیات ایران در همین مقطع میبینیم. سرود ملی یک کشور، نغمه موسیقایی منظوم یا غیرمنظومی است که در مراسم رسمی اجرا میشود و نماینده دولت و نه کشور است. کارکرد سرود ملی یک کشور کاملا سیاسی است.
فکریارشاد با اشاره به زحمات پورمندان در ساخت این مستند، گفت: ما آقای پورمندان را به عنوان یک موسیقیدان میشناسیم و این انتظار به وجود میآید که ساخت مستندی به کارگردانی یک موسیقیدان، به وجه موسیقایی لمر پرداخته شود؛ اما به نظر میرسد پورمندان در مسیر تحقیق به قدری علاقمند شخصیت لمر شده که دیگر فعالیتهایش از جمله فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را هم با نگاهی شیفته به تصویر کشیده و این فعالیتهای غیرمرتبط با موسیقی از چارچوب ذهنی ساخته شده برای فیلم بیرون میزند.
پورمندان در پاسخ گفت: وقتی فیلمنامه کار را مینوشتم، آگاهانه روند زندگی لمر از لحظه تولد تا لحظه مرگ را مدنظر داشتم. هدفم از ساخت این مستند تنها پرداختن به وجه موسیقایی لمر نبود و میخواستم ببینم لمر در کنار موسیقی چه فعالیتهایی انجام داده است. لمر هنرستان موسیقی را تاسیس کرد که کار عظیمی محسوب میشد و تمام زمینههای تدریس آکادمیک موسیقی از همانجا شروع شد. بعد بحث سرود ملی بود که ساخت آن اهمیت داشت. ارتباط او با دیگر عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در آن عصر هم اهمیتی داشته که اگر منابع پژوهشی کافی داشتیم، بیشتر به این موارد میپرداختیم.
فکریارشاد در تکمیل بحث گفت: با این تفاسیر انتظار میرود فیلم لحن بیطرفانهای نسبت به لمر اتخاذ کند، اما فیلم با لحنی شیفتهوار به لمر میپردازد.
توسلیان هم افزود: قالب فیلم، مستند پرتره است و در مستند پرتره بحث بیطرفی فیلمساز مطرح است. میشد با افراد مطلع گفتوگو شود، اما چرا مسیر فیلم به سمت پررنگ شدن هژمونی مهران پورمندان میرود؟
پورمندان پاسخ داد: کسی که تحقیق تاریخی میکند خودش به بخشی از تاریخ بدل میشود. طرفداری یا شیفتگی نسبت به لمر را نمیپذیرم. شاید لحن من در مستندسازی، لحنی نوستالژیک باشد. اتفاقاً وقتی میخواستم گفتار متن را ضبط کنم، به دیگران مراجعه کردم، ولی نتیجه رضایتبخش نبود و به دلیل تسلط و علاقهای که به این بخش از تاریخ داشتم، بهتر دیدم خودم این گفتار متن را بگویم.
پورمندان تاکید کرد: به نظرم گنجاندن گفتوگو در فیلم مستند خستهکننده و کسالتبار است. وقتی مستند میسازید مقاله نمینویسید و باید فیلم جذابی بسازید، لذا از گفتوگو پرهیز کردم؛ ضمن آنکه اساساً کسی نبود که در این زمینه با او گفتوگو کنیم. اگر راوی حضور اندکی در فیلم دارد، بنا به ضرورت بوده و ضمناً ما فقر تصاویر هم داریم. آرشیو تصویری ما از زمان قاجار غنی نیست و ما تصویر هم کم داشتیم. خودم هم تمایلی به حضور جلوی دوربین نداشتم، ولی فرد مناسبی را پیدا نکردیم.
فکری ارشاد در این مورد گفت: البته لحن و تُن صدای آقای پورمندان و تسلطش به کلام خوب است و روی فیلم هم نشسته است، اما میشد که خودشان مقابل دوربین نیایند!
* گفتنی است که برنامه نمایش فیلمهای مستند و نقد و بررسی آن، عصر یکشنبه هر هفته در کانون فیلم «سینماحقیقت» مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نشانی خیابان سهروردی شمالی، میدان شهید قندی، شماره 15 برگزار میشود و حضور در آن برای همه علاقمندان آزاد و رایگان است.