به گزارش خبرگزاری برنا، پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امام خمینی نوشت: امام از دولت های مردمی می گوید. از این که یک حکومت ایده آل باید برآمده از متن ملت و در خدمت آن ها باشد. از نیروهای نظامی می گوید. اینکه نباید محیط ارعاب و وحشت ایجاد کنند. ایشان در 21 خرداد 1358 در حضور وزاری خارجه ایران و ترکیه می فرماید:
«ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است. محیط هیچ وقت محیط ارعابى نبوده است. حکومتى که در رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقى نداشته است؛ بلکه زندگىاش پایین تر بوده است. حکومت ها نمىخواستند که به مردم حکومت کنند؛ مىخواستند خدمت کنند. اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است. ارتش در خدمت ملت باید باشد. حکومت ها در خدمت مردم باید باشند. اگر یک همچو برنامهاى تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین مىرود؛ محیط دوستى پیش مىآید، مبدل به محیط برادرى مىشود.»
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امام خمینی، مشروح فرمایشات حضرت امام در 21 خرداد 1358 در جمع وزرای خارجه ایران و ترکیه در ادامه می آید:
زمان: 21 خرداد 1358/ 16 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: تفاوت دولت مردمى با دولت دست نشانده
حضار: یزدى، ابراهیم (وزیر امور خارجه ایران)- گندورزرکچون (وزیر امور خارجه ترکیه)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
فراخوانی ملت ها و دولت ها به پیروى از اسلام
من متقابلًا سلام به ملت تُرک و نخست وزیر ابلاغ مىکنم.
و لازم است که ما اساس این نهضت را به طور اجمال براى شما و دولت شما بیان کنیم. اساس این نهضت از دو جا سرچشمه گرفت: یکى، از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاول گریهاى خارجى و داخلى و اختناق هاى فوق العاده؛ که در ظرف پنجاه و چند سال ایران و ملت ایران یک روز خوش ندید؛ و اخیراً هم کشتارهاى فوق العاده دسته جمعى، که در اکثر بلاد ایران پیش آمد، مردم را به جان آورد که این نهضت را همراهى کنند. و یکى دیگر، آرزوى ما براى یک حکومت اسلامى و یک حکومت عدل، که یک رژیمى در مقابل رژیم هاى طاغوتى باشد، و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ایران پیاده کنیم. و امید ما آن است که سایر ملتها، و سایر دولتها به این نهضت اسلامى بپیوندند، و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه کشورها یک آرمانى است که در آن همه چیز هست. لکن تبلیغات خارجى و دنبال آن هم تبلیغات داخلى، اسباب این شد که ملتهاى ما را از اسلام جدا کردند و دولتهاى ما را هم جدا کردند. و مع الأسف تبلیغات به طورى شد که جوانهاى شرق تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج کردند؛ و تمام حیثیت ملى خودشان را، بعض از جوانهاى ما، فداى غرب کردند. و این یک شکست روحى بود که براى ما از همه شکست هایى که داشتیم بالاتر بود. نظر ما به اقتصاد نیست، مگر به طور آلت. نظر ما به فرهنگ اسلامى است که این فرهنگ اسلامى را از ما جدا کردند و غرب در شرق آن طور نفوذ کرد که شرق خودش را باخت، و محتواى بسیارى از جوانهاى ما را گرفت. اما ما گمان مىکنیم که باید تمام ملتها و دولتها توجه خودشان را به این نقطه نظر منعطف کنند که این شکست روحى را از ملتها جدا کنند، و گمان نکنند جوانهاى ما که هر چه هست، در غرب است، و خودشان چیزى ندارند.
ارتش در صدر اسلام
اسلام، در مقابل همه دولتهاى طاغوتى، براى انسانسازى آمده است. قرآن کتاب انسانسازى است. اگر انسان چنانچه در این ممالک اسلامى تحقق پیدا بکند و اسلام برنامه دولتها و ملتها باشد، امکان ندارد که دیگران بتوانند استفادههاى نامشروع از ما بکنند. ما باید اقتصادمان تابع اسلام باشد؛ فرهنگمان تابع اسلام باشد؛ ارتشمان، ارتش اسلامى باشد. در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهى براى ملتها بوده است، محیط ارتش از محیط مردم جدا نبوده است؛ محیط رُعب نبوده است؛ محیط وحشت نبوده است. اگر ارتش، دولت، به وظایف ارتشى خودشان، به وظایف دولتى خودشان، به وظایف اسلامى، عمل کنند، محیط در یک کشور محیط محبت مىشود؛ محیط آرامش روحى مىشود؛ و این هم براى ملت مفید است؛ و هم براى دولت؛ و هم براى ارتش. و اگر محیط، محیط ارعاب باشد- چنانچه در حکومتهاى طاغوتى است- محیط وحشت باشد، این براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است. و اینکه طاغوتی ها محیط ارعاب ایجاد مىکنند براى این است که آنها براى ملت کار نکردهاند و خودشان را از ملت جدا کردهاند، و از ملت وحشت دارند؛ از این جهت محیط را ارعاب، محیط ارعابى درست مىکنند که مردم را سرکوب کنند. در صدر اسلام این معانى نبوده است. ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است. محیط هیچ وقت محیط ارعابى نبوده است. حکومتى که در رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقى نداشته است؛ بلکه زندگىاش پایین تر بوده است. حکومت ها نمىخواستند که به مردم حکومت کنند؛ مىخواستند خدمت کنند. اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است. ارتش در خدمت ملت باید باشد. حکومت ها در خدمت مردم باید باشند. اگر یک همچو برنامهاى تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین مىرود؛ محیط دوستى پیش مىآید، مبدل به محیط برادرى مىشود.
لزوم عبرت گرفتن دولت ها از سرنوشت شاه
یک همچو محیطى که محیط برادرى باشد، ملت پشتیبان دولت است. و اگر ملت پشتیبان دولتى شد، دولت سقوط نمىکند. اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمىکرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و پشتوانه مردمى را از دست داد، و وقتى که مردم شنیدند رفت، شادى کردند. چنانکه در رفتن پدرش هم شادى کردند. حکومتها باید عبرت بگیرند از این وضعى که در ایران پیش آمد، و بدانند که وضع براى این بود که محیط اختناق به طورى پیش آوردند که اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم. با ملت دوست باشند. ملت احساس کند که دولت از خود اوست؛ دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس کنند که ارتش از خود آنهاست. ارتش که در خیابان مىآید براى آن گل بریزند؛ نه از آن فرار کنند! عمده در برنامههاى حکومتى، در برنامههاى دولتى، این معناست که محیط اخلاقى درست کنند. محیط برادرى درست کنند. این در رأس همه برنامههاست. اگر این برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد کارى بکند، همه ملت با او همراهى مىکنند. اگر دولت بخواهد برنامهاى را ... اجرا بکند، ملت در خدمت آن هست.
تفاوت دولت مردمی با دولت ضد ملی
ما این دو حکومت را که در ایران بود الآن با هم مقایسه مىکنیم: دولت سابق اگر مىخواست برنامهاى را اجرا بکند، مردم با آن موافق نبودند؛ بلکه حتى الامکان کارشکنى مىکردند. الآن دولت ما وقتى مىخواهد برنامهاى را اجرا کند، از اطراف به ما پیشنهاد مىشود که ما در خدمت حاضریم؛ طبقات مختلف مردم مىگویند که ما در اجراى این برنامه حاضریم؛ به جان و دل حاضریم که کمک بکنیم. الآن که بعض برنامهها را مىخواهد دولت اجرا بکند، ملت اظهار همراهى مىکند که اعجابآور است. این یک مطلبى است که در عین حال که به تمام معنا الآن ما نتوانستیم اسلام را در ایران پیاده بکنیم، لکن همان نسیمى که از اسلام به ایران وزیده است، نتیجهاش این شده است که دولت ما یک دولتى است که ملى است، ملت او را مىخواهد. نخست وزیر ما هیچ وحشت ندارد که [میان] مردم برود و با مردم بنشیند و صحبت بکند. به خلاف نخست وزیرهاى رژیم سابق، که امکان نداشت که [بین] مردم بیایند؛ براى اینکه مردم با آنها دشمن بودند؛ چنانکه آنها با مردم دشمن بودند. دولت ها اگر این طور بشوند که به اسلام توجه کنند و روح اسلام را در مردم ایجاد کنند و در خودشان، این هم، به صلاح خودشان هست؛ و هم، به صلاح کشورشان؛ و هم، همه برنامهها را با آسانى مىتوانند انجام بدهند.
امید اتحاد کشورهای اسلامی
و من امیدوارم که بین دولت هاى اسلامى یک اخوتى، اخوت اسلامى، همان طورى که قرآن امر فرموده است، پیدا بشود؛ که اگر این اخوت اسلامى در بین ممالک اسلامى پیدا بشود، یک قدرت عظیمى است که هیچ یک از قدرت هاى دنیا نمىتوانند به پاى آن باشند. و من از خداى تبارک و تعالى مسألت مىکنم که این معنا در همه دولتها تحقق پیدا بکند؛ و همه موفق بشوند که براى اسلام باشند؛ و همه موفق باشند که اخوت اسلامى خودشان را حفظ بکنند؛ و همه موفق باشند که در خدمت ملتشان باشند که ملت هم پشتیبان آنها باشد.
در اینجا وزیر امور خارجه ترکیه از امام تشکر کرد و گفت: یکى از مسائل اجتماعات رابطه میان مذهب و سیاست است و اینکه چگونه مىتوان انسان ها را تواناتر ساخت. و مسئله دیگر اینکه مطابق اصول دموکراسى، نباید میان مردم و کسانى که حکومت را در دست دارند تفاوت باشد. پس از سخنان وى امام فرمود:
شما کوشش کنید که فرهنگ را فرهنگ مستقل اسلامى درست کنید. جوان هایى که در این فرهنگ تربیت مىشوند همان هایى هستند که مقدرات کشور در دست آن هاست. اگر این ها درست بار بیایند، همه خدمتگزار به مردم؛ امین به بیت المال؛ و همه اینها در تحت رهبرى اسلام تحقق پیدا مىکند. اگر یک ملتى فرهنگش این طور تربیت بشود، این فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامى است و مملکت، یک مملکت آرام مترقى خواهد بود. و اما این که مىگویید که یک مسئله دموکراسى است، صحیح است. لکن مع الأسف در ممالک غرب، که بیشتر دم از دموکراسى مىزنند، و در ممالک ما، که باز آنها هم دم از دموکراسى مىزنند، خبرى از دموکراسى نیست. غربی ها با این افسون مىخواهند ما را خواب کنند و بهرهبردارى از ما بکنند و ما هم تا تحت لواى اسلام نباشیم، دموکراسى را نمىتوانیم آن طورى که صحیح است به آن عمل بکنیم.
من از خداى تبارک و تعالى مىخواهم که همه دولت هاى اسلامى را توفیق بدهد که همه در سایه اسلام و زیر یک پرچم، که آن پرچم «اسلام» است؛ با هم برادر وار، در کنار هم، با هم، بر مشکلات خودشان غلبه کنند.