یادش بهخیر روزی که خداداد عزیز در ملبورن حماسه فوتبالیمان را رقم زد، یادش بهخیر شبی که اصغر فرهادی مجسمه اسکار را در کداک تیاتر به «دست» گرفت و دنیا به احترام سینمای ایران به «پا» خاست.
وین این روزها یادآور ملبورن است، یادآور کداک تیاتر ... دکتر ظریف هم برای ما همان خداداد است، همان اصغر فرهادی!
تردید نداریم مثل فرهادی که در کداک تیاتر درخشید و مجسمه اسکار را برای ایران به ارمغان آورد، ظریف هم توافق هسته ای را به کشورمان هدیه میکند. حتی اگر منتقدنماها همانطور که فرهادی را کوبیدند و شاهکارش را با اسباب بازی سهگانه یک «خودی» مقایسه کردند و «بیخودی» فرهادی را زیر سوال بردند، به ظریف بابت سناریویی که نوشته و بی نقص اجرایش میکند حمله کنند، ظریف دست پر برمیگردد و دلهای ایرانیان را تسخیر میکند.
شک نداریم درست مثل خداداد که آن گل طلایی را در ملبورن زد، دکتر ظریف هم قدر پاسگل طلایی دولت روحانی را میداند و با حمایت مردم، گل پیروزی را در وین میزند. حتی اگر ایرانینماها مثل آن تماشاگرنمای دیوانه استرالیایی که تور را پاره کرد، لنگه کفش پرتاب کنند تا در بازی وین وقفه ایجاد شود و حتی اگر بوقچیهای داخلی و خارجی فضای مذاکرات را مسموم کنند، ظریف بوی گل می دهد و آخرش، گل میزند.
روزی روزگاری ستاره این مرز و بوم خداداد بود، روزی دیگر اصغر فرهادی و روزگاری طولانی رزمندگان جان بر کف ستارههای ما بودند، ستارههای ماندگار آسمان شجاعت، ایثار و میهن پرستی... حالا ظریف ستاره ماست.
حس عجیبی داریم... حسی آشنا، مثل آن روز که پیچ رادیو را چرخاندیم و شنیدیم؛ «شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خرمشهر آزاد شد» ... همین روزهاست که تلویزیون را روشن کنیم و ببینیم؛ «بینندگان عزیز به خبری که هم اکنون به دستمان رسید توجه فرمایید، توافقنامه امضا شد... فرزندان غیور، متدین و انقلابی ایران سربلند به میهن برمیگردند.»
دکتر ظریف هم آماده است گل پیروزی را بزند، حس عجیبی داریم، حسی آشنا.