به گزارش خبرگزاری برنا، نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره روز» پس از ۱۵ سال ااین روزها در تماشاخانه باران روی صحنه می رود.این نمایش در نوزدهمین جشنواره تئاتر فجر در ۹ بخش نامزد دریافت جایزه شد و توانست جوایز بخش اصلی را نصیب خود کند.
به همین بهانه دکتر«پونه عبدالکریم زاده»بازیگر این نمایش یادداشتی را منتشر کرده است که در ادامه می آید.
این روزها در تئاتر باران در نمایشی بازی میکنم که نامش «سعادت لرزان مردمان تیره روز» است.این نمایشنامه را علیرضا نادری نوشته و محسن علیخانی کارگردانی کرده است و این دومین اجرا از «سعادت...» است.یکبار در سال 79 اجرا شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و حال پس از 15 سال دوباره بر صحنه می رود و من در آن نقش ایران یعنی مادر خانواده را بازی میکنم.این چهارمین درگیری جدی من با نمایشنامههای نادری است.سال 78 در «دیوار» بازی کردم.و بعد سعادت.یک بار هم نمایشنامه «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» را به انگلیسی برگرداندم. و بعد هم «کوکوی کبوتران حرم» با آن دنیای زنانهاش که تمام اشخاص بازی زن بودند و خود نادری کارگردانی کرده بود.
و اما «سعادت لرزان مردمان تیرهروز»داستان دیگری است.عنوان نمایشنامه خود، ما را میبرد.سعادت آن کیمیای کمیابی است که شخصیتهای درمانده این خانه پرپرزنان در حسرت آنند.این خانه شاید تنها چند لحظه رنگ شادی به خود می بیند و باقی حکایتی دیگر است.آدمهایی پربسته که در چنبرهی روابطی گرهخورده گرفتارند.در این جا آدمها مدام از فروش و پول حرف میزنند و در سایهی این روابط،سعادت برای آنها جامهای است که گویی بر قامت ناساز آنها دوخته نشده و این نمایش فریاد این حسرت است.این خانه لرزان است و همه چیز دارد فرو میریزد و به قهقرا میرود.هر آنچه ساخته میشود آماده است ویران شود و مگر درام چیزی جز همین شدن و فروریزش مدام است. و این مردمان کسانی اند که گویی به این محلهای که خانههایش دیوار ندارد سقوط کردهاند،هبوط کردهاند،پرتاب شدهاند و این خود کافی است تا آنها را در این دوزخ،پریشان و آسیمه کند. در صحنهای از نمایش امرالله پدر خانواده، این جدافتادگی از بهشت را فریاد میزند. همانند مسیح بر صلیب که میگوید خدایا چرا تنهایم گذاشتی و این پژواک همان تشویش و اضطراب جداییست.در این سرمای ترسناک،همین پریشانی آنها را برمیانگیزد تا از مرزها فراتر بروند و تئاتر به این فرارفتن بسیار علاقه دارد. اما اینها تیرهروزند و کار درامنویس نگریستن به این تیرگی و دل تاریکی است.درامنویس به تاریکی نگاه میکند به این امید که هزاران جرقه بیرون بجهد.اما آیا این تیره روزی را پایانی هست با آن کوبش در که شادی پشت آن خفته و این خود پایان نیست.آغازی است برای درام بعدی.تماشاگری که به این خانه سر میزند،پند و اندرز نمیشنود.سوالهایی به سویش پرتاب میشود و مگر وظیفهی ادبیات جز این است.
دکتر پونه عبدالکریمزاده
بازیگر نقش مادر در نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره روز»