افراط گرایی خشونت طلب احتمالا حادترین چالشی است که نه تنها منطقه خاورمیانه بلکه در واقع تمامی جهانی را که در آن انواع مخاطرات مرز نمی شناسند، تهدید می کند.
این تهدید بزرگ که تا کنون مسبب ویرانی های عظیمی در عراق و سوریه شده، سایه شوم خود را بر چهار سوی منطقه گسترده است. فراگیر بودن افراط گرایی و دعاوی جهانی اش تا کنون روشن ساخته که چه آثار مخربی می تواند برای محیط ژئوپلیتیک و امنیتی، نه تنها در منطقه ما، بلکه در بسیاری از دیگر مناطق جهان داشته باشد.
جنایاتی که تاکنون توسط افراطیون صورت گرفته و تلاش خشونت بار آنها در جهت تخریب و تصفیه قومی در سوریه و عراق جهان را تکان داده است. حملات تروریستی در اروپا توسط دسته جات وابسته به القاعده، آنچه که به 'کشتار باگا در 2015' توسط بوکو حرام شهرت یافته، حمله تروریستی در موزه ملی تونس، اقدام انتحاری علیه غیر نظامیان در جلال آباد افغانستان، بریدن سر 21 مسیحی قبطی مصری در لیبی و کشتار تکان دهنده 147 دانشجو در کنیا تنها در ماههای اخیر ابعاد رو به گسترش تهدیدی را که از ناحیه افراط گرایی خشونت طلب منشاء می گیرد، بیش از پیش روشن کرده است.
این پدیده برای نخستین بار در دوره بعد از تجاوز شوروی به افغانستان که به شکل گیری القاعده و طالبان منجر شد، مورد توجه قرار گرفت و با تهاجم آمریکا به عراق و شکل گیری دسته جات متنوع وابسته به القاعده در آن کشور و نهایتا پیدایش داعش ابعادی تازه به خود گرفت.
جنایات گسترده از جمله قتلها، تجاوزات جنسی، تغییر دین اجباری، شکنجه و برده کردن انسانها که بیشرمانه توسط داعش در شبکه های اجتماعی تبلیغ نیز می شود، نوع و دامنه تهدیدات ناشی از این گروه را نمایان کرده است.
عضو گیری داعش از 90 کشور در اقصا نقاط جهان، از جمله 'دمکراسیهای' صنعتی غربی، یکی از نشانه های هشدار دهنده ای است که از سوءجریانات ساختاری و اجتماعی بسیاری حکایت دارد. گرایشهای تکفیری این گروه تروریستی به آن اجازه داده است تا براحتی تهاجم علیه شمار رو به تزایدی از اقشار اجتماعی را توجیه کند و حتی به آن ببالد و آنها را هدف قتل و غارت و بردگی قرار دهد.
حتی جنایات آنها از اهداف اولیه شان نیز فرا تر رفته و دامن اعضای دیگر گروههای تکفیری رقیب را نیز گرفته است.
اقدام دو گروه داعش و جبهه النصره در بریدن سر اعضای یکدیگر، در موارد متعددی گویای چنین گرایشی در این گروه هاست. در یکی از این موارد در مارس 2014، جنگ بین این دو گروه در شمال سوریه بیش از یک هزار کشته بر جای گذاشت.
تخریب نظام مند مساجد تاریخی، بقاع متبرکه، کلیساها، مقابر باستانی و معابد و بی حرمتی به آنها و نیز تخریب بی محابای آثار باستانی که معرف میراث غنی فرهنگی منطقه است، نشان می دهد که این افراطیان چگونه آینده ای برای منطقه در ذهن دارند.
جنایات عظیمی که علیه ایزدیها صورت گرفت، گویای رفتار افراطیان و برنامه های شوم آنها در مورد اقلیتها است.
قتل عام 1700 دانشجوی افسری نیروی هوایی عراق در تکریت در ژوئن 4014 و استفاده از شبکه های اجتماعی برای نمایش این جنایت بزرگ و افتخار به آن نشان داد که اگر مردم عراق قادر به شکست این افراط گرایان نشوند، چگونه آینده ای در انتظارشان خواهد بود.
این اعمال در حکم حملاتی تمام عیار و همه جانبه علیه ساختار اجتماعی منطقه و میراث غنی، متنوع و افتخارآمیز آن است.
افراط گرایی خشونت طلب از کجا نشات گرفته است؟
ارزشهای انسانی مانند عطوفت، عشق به هم نوع، صبوری، بردباری و بخشش همواره از اجزای بنیادی پیامی بوده اند که همه مذاهب، بویژه اسلام، همواره در طول تاریخ سعی در اشاعه آنها داشته اند.
با این حال، در طول بیش از دو قرن گذشته یک گروه کوچک از عوام فریبان با سوابقی مشکوک و به بهانه پیراستن دین، شروع به ارائه چهره ای مسخ شده و غیر واقعی از اسلام کرده اند.
آنها با هدف نیل به اهداف سیاسی و پیشبرد دستور کار کوته بینانه خود، در جهت قلب پیام اسلام وتحریف تعالیم دینی کوشیدند و تلاش کردند تا رحمانیت و عطوفت را از دین بزدایند. بر این مبنا، جماعت تکفیری و پیروانشان بیش از پیش به آنهایی که با چنین تفسیری از دین همراه نشدند، سخت گرفتند و آنان را 'خارج از دین' شمردند.
آنها بر مبنای چنین تفاسیر بی پایه ای، اقدام به رد و نفی روایتهای غیر همسو با نظرات خود کردند و به تکفیر همه کسانی پرداختند که یا اعتقادات متفاوتی داشتند یا به یک گروه جمعیتی متفاوت متعلق بودند.
آنها مدعیند که تنها خود درک درستی از اسلام دارند و تمامی حقیقت یک جا در تملک آنها است.
چنین نگرشی جوهره تکفیرگرایی است، و به باور من معضلات کنونی در منطقه و افراط گرایی موجود از چنین نگرشی ریشه گرفته اند. تا هنگامی که چنین تفسیری از دین به گروه کوچکی از معتقدان به آن محدود بود، این معتقدان می توانستند و می توانند نظرات خود را داشته باشند.
مشکل زمانی رخ نمود که کسانی برخوردار از ثروت و قدرت عهده دار اشاعه این تفاسیر جاهلانه در کشورهای اسلامی دور و نزدیک و تحمیل آن به مردم در جوامع فقیر به مدد پول و تبلیغات شدند.
این بار الویت این جمع ثروتمند و نیرومند دیگر 'خلوص دینی' نبود، بلکه اقدامات آنها بر مبنای اهداف سیاسی خاص و پاره ای محاسبات راهبردی کوته نظرانه صورت می گرفت.
بدین ترتیب با کمال تاسف، افراد و گروههایی که به واسطه شرایط اجتماعی و اقتصادیشان در برابر ایدئولوژی های افراطی آسیب پذیر بودند، جذب شدند.
از سوی دیگر، در حالی که اکثریت کسانی که به تفاسیر تکفیری اعتقاد دارند، همواره از توسل به زور برای اشاعه و اعمال نظراتشان اجتناب کرده اند، اما برخی از آنها دست به اسلحه بردند و حتی در مواردی بر علیه بانیان خود نیز شوریدند. درست در این نقطه ای بود که افراطی گری خشونت طلب متولد شد.
دور باطل مداخله خارجی، افراط و بی ثباتی منطقه ای ضمن اینکه جستجوی ریشه های داعش و شرکا در سیر تاریخی تفاسیر مسخ شده از اسلام به شرح فوق ضروری است، در عین حال باید به نقش مهم تحولات خونین عراق در یک دهه اخیر در شکل گیری و رشد گروههای افراطی موجود نیز توجه داشته باشیم.
مداخلات سیاسی و نظامی در جهان اسلام، بویژه در دهه 2000، شرایط دشواری را موجب شد،زمینه بسیار مساعدی برای عوام فریبان افراطی ایجاد کرد، به تندرو ترین افراد در بین آنها امکان داد تا بر سایرین غلبه کنند و به این ترتیب، امکان شکل گیری گروههای افراطی خشونت طلب فراهم آمد.
اکنون اجماع وجود دارد که افراطیون خشونت طلب از بهم ریختگی عراق در دوره اشغال این کشور توسط آمریکا بهره برده اند. گروهی مانند داعش که از فروپاشی و آشوب تغذیه می کند، به مدد بی ثباتی ها و آشوبهایی که بعد از حمله آمریکا به عراق در 2003 رخ داد، رشد کرد.
افراطیان همچنین در جریان بحران سوریه و به کمک حمایت هایی که از افراد، محافل و دولت هایی در درون منطقه دریافت کردند، فضای مناسبی به دست آوردند، آرمانی جعلی سر هم کردند و به دیوهایی تبدیل شدند که اکنون حتی در مواردی بانیان و حامیان خویش را نیز تهدید می کنند. فراخوان فرامرزی آنها به جوانان محروم و بی هدف در کشورهای عربی بعد از شکست نسبی 'بهار عربی' و نیز در کشورهای غربی به آنها امکان داد تا صفوف خود را تقویت و به سرعت رشد کنند.
مداخله نظامی به همراه تلاش های خام برای مهندسی اجتماعی جوامع خاورمیانه، منعکس کننده عمق توهم زدگی در سیاست گذاریهای آمریکا و برخی از دیگر قدرتهای غربی در قبال منطقه بود.
آنچه که به اصطلاح 'ابتکار خاورمیانه بزرگتر' خوانده می شد و هدف آن مهندسی جوامع خاورمیانه از نظر اجتماعی و سیاسی با هدف نهایی صدور 'دمکراسی' بود، چارچوب تئوریک برای مداخلات نظامی را فراهم کرده بود.
این 'ابتکار' موجب مقاومتی شدید در سطح منطقه شد و تنها توانست بی ثباتی گسترده تری را در پی داشته باشد.
واضعان این طرح ناتوان از درک این مهم بودند که نه دمکراسی را می توان با توسل به قوه قهریه به یک ملت تحمیل کرد و نه دمکراسی می تواند تحت حکومت یک ارتش اشغالگر در یک جامعه شکل گیرد. خساراتی که در جریان تلاش برای به اجرا درآوردن این طرح خیال پردازانه به عراق و منطقه وارد شد، به قدری گسترده و عمیق بوده که سالها تلاش برای جبران آن نتایج چندانی در پی نداشته است.
هدف این سیاستها که بر پایه جهل کامل نسبت به پویایی ذاتی منطقه شکل گرفته بودند، این بود که یک مدل کاملا بیگانه با ویژگی های منطقه و متضاد با سنتها، فرهنگها و راه و رسم زندگی جوامع بومی را بر آنها تحمیل کند.
بی ثباتی های ممتدی که از این رهگذر در شماری از جوامع در منطقه حادث شد، زمینه قدرت گرفتن افراطیان خشونت طلب را فراهم آورد و یک دور باطل را موجب شد که در آن اشغال خارجی و افراطی گری یکدیگر را تقویت کردند، به نحوی که افراطیون از شکافهای اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده تغذیه شدند. پیش بینی چنین وضعی چندان دشوار نبود.
من در یک سخنرانی در شورای امنیت در 17 فوریه 2003 خاطر نشان ساختم 'امروزه، دامنه بی ثباتی در منطقه و عدم اطمینان نسبت به آینده در عراق ورای تصور ما است. با توجه به شرایط جامعه عراق و نیز نظر به وضعیت در کل منطقه، نقاط ابهام بسیار زیاد است و هیچ یک از طرفها نمی توانند با هیچ درجه ای از قطعیت این ابهامات را از قبل در محاسبات خود در نظر بگیرند. اما یک خروجی تقریبا مسلم است و آن اینکه افراطی گری از این ماجراجویی غیر مسئولانه در عراق سود بسیار خواهد بود.'
امروزه، هیچ کس نمی تواند انکار کند که افراطیون و تروریست ها در حال حاضر بسیار قوی تر از آنچه هستند که سران عوام فریبشان در سال 2001 قادر به تصور آن بودند و در مناطق بیشتری در خاورمیانه دست به عملیات می زنند.