به گزارش سرویس ورزشی برنا، همین چند سال پیش بود که کشورهای حاشیه خلیج فارس را به دلیل تعویض های زودهنگام و مکرر مربی هایشان به سخره می گرفتیم و آن ها را یک سری پولدار بدون فکر خطاب می کردیم. شاید آن موقع اصلا در ذهنمان هم نمی گنجید که چند سال بعد قرار است همین بلا، حتی به شکل بدترش در فوتبال خودمان رخ بنماید. اما این اتفاق افتاد حالا شاهد آن هستیم در حالی که تنها 4 هفته از لیگ پانزدهم گذشته؛ یک مربی از سمتش کنار رفته و چند نفری هم لب مرز قرار دارند و اولتیماتوم های خود را در نزدیکیشان می بینند.
رسول خطیبی سرمربی این فصل سیاه جامگان بعد از باخت تیمش به گسترش فولاد، با آوردن یک دلیل کاملا عجیب و غریب مبنی بر اینکه می خواهد با رفتنش، در کلاس های مربیگری شرکت کند و پای مربیان منشوری را از فوتبال کوتاه کند استعفا داد. استعفایی که بوی یک جور پیش دستی را می داد. جایی که آقا رسول جایگاهش روی نیمکت تیمش را متزلزل دید و پیش از آنکه کسی به او چیزی بگوید؛ کوله بارش را بست و رفت. به اضافه اینکه اگر باشگاه تمایلی به ادامه همکاری با او داشت؛ بدون شک با استعفایش مخالفت می کرد ولی این اتفاق رخ نداد و خطیبی دومین مربی کنار رفته لیگ پانزدهم نام گرفت. اولین مربی کنار رفته اما در هفته دوم نیمکت تیمش را ترک کرد. جایی که امیر قلعه نویی بعد از دو هفته کار در ملوان کنار رفت تا حمید استیلی بیاید. یک کناره گیری خودخواسته که البته رکورد تعویض زودهنگام مربی در لیگ ایران را شکست. اتفاقی که شاید در هیچ کجای دنیا نمونه مشابهی نداشته باشد. پیشامدی که اصلا برای فوتبال مریض ما خوب نیست. وقتی یک مربی در هفته دوم از سمتش کنار می رود و یا یک مربی دیگر در هفته چهارم از سمتش برکنار می شود می تواند برداشت های زیادی را در دل خود داشته باشد.
یکی اینکه مگر مدیریت و اعضای هیئت مدیره باشگاه مربی تیمشان را انتخاب نکرده اند؟ پس چرا باید این قدر زود پشتش را خالی کنند و به این فکر بیفتند که برکناری سرمربی، بهترین راه چاره برای رهایی تیم است. مگر برای انتخاب این سرمربی متر و معیار و شناخت قبلی ای وجود نداشته است. اگر بوده که باید پای یک انتخاب حداقل، کمی صبر و تحمل کرد. اگر هم نیست که دیگر نتیجه اش همین می شود و نباید به انتخاب های بعدی هم چندان دل خوش کرد.
برداشت دوم این است که اصلا مدیریت نقشی در انتخاب سرمربی نداشته یا مدیریت قدرتی برای نگه داشتن آن سرمربی نداشته است. در هر دو صورت باید فاتحه همچنین مدیریت و همچنین تیمی را خواند و باید آن ها را جزو اصلی ترین ناکام ها قرار داد.
برداشت سوم در آستانه پایین مدیران است. مدیرانی که فوتبالی نیستند و به واسطه شهرت توصیف نشدنی این رشته دوست دارند ولو برای یک فصل هم که شده بر سر کار بیایند و با استفاده از اهرم دیده شدن؛ به اهداف غیر فوتبالی خود دست پیدا کنند. نتیجه هم همین می شود که این افراد بدون شناخت سرمربی انتخاب می کنند و بدون آگاهی هم آن سرمربی را از کار برکنار می کنند و به فکر گزینه های بعدی می روند.
برداشت بعدی به جایگاه نه چندان امن مدیران برمی گردد. جایی که مدیر مورد نظر به شدت تحت فشار است و برای اینکه بتواند جایگاهش را حفظ کند، فشاری که روی خودش وجود دارد را بر سر کادر فنی هوار می کند و پیش از آنکه خودش سمتش را از دست بدهد؛ دیواری کوتاه تر از سرمربی نمی بیند و عذرش را می خواند و برای خودش زمان می خرد.
برداشت های دیگری هم در این بلای فوتبال سوز وجود دارد که اگر ریشه یابی و آسیب شناسی نشود ریشه خشکیده و در حال انقراض این رشته پرطرفدار را به کل از بین می برد و حتی سر از رشته های دیگر ما هم که گاها موفق هم هستند راه پیدا می کند.
بدون شک به همین زودی شاهد برکناری چند مربی دیگر خواهیم بود و انگار قرار نیست از اشتباهات گذشته مان درس بگیریم. چرا نباید مدیران ما سرنوشت تیم هایی که با شناخت و آگاهی و با چشم باز سرمربی خود را انتخاب می کنند و از او حمایت همه جانبه می کنند را نمی بینند. چرا ذوب آهن ها و نفت تهران هایی که در فوتبال ما کم هستند ولی هستند را کسی نمی بیند. از آن طرف چرا هیچ کس عاقبت تیم هایی چون پیکان، صبا، مس و .... که مدام به فکر تغییر هستند و دست بر قضا زیاد هم هستند را نمی بینند؟ آیا واقعا زمان کنار رفتن مدیران ترسو نیست؟!
******************
از داشته هایمان به درستی استفاده نمی کنیم
مجتبی تقوی: فوتبال توسط غیرورزشی ها اداره می شود
مجتبی تقوی مربی و کارشناس فوتبال درباره تغییرات زودهنگام مربیان در لیگ برتر نظرات جالبی دارد. تقوی درباره به تغییرات زودهنگام و مکرر سرمربیان ایرانی بیان کرد: با تمام احترامی که برای مدیران حاضر در فوتبال کشورمان قایل هستم باید به اطلاعتان برسانم مهمترین دلیل این مشکل عدم وجود مدیران ورزشی در تیم های لیگ برتری است. فوتبال ما دو حالت دارد؛ یا دولتی است یا خصوصی. اگر خصوصی باشد نیازی به مدیر ورزشی نیست چراکه تیم نیاز به کسب درآمد دارد و یک مدیر بیزنسمن می تواند این کار را به نحو احسن انجام دهد. اما فوتبال ما دولتی است و فردی باید مدیرعامل باشد که ورزشی باشد و بداند چگونه باید شش میلیارد پول را در بدنه باشگاه خرج کند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: متاسفانه اکثر باشگاه های ما توسط افراد غیرورزشی اداره می شوند و ما مدام در حال چرخیدن به دور خود هستیم. البته مسایل دیگری هم به دامن زدن این مشکل تاثیر گذارند. مربی باید براساس شناخت و با آگاهی کامل انتخاب شود. کاری که بایرن مونیخ دو سال پیش انجام داد و با برداشتن مربی ای که تمام جام ها را درو کرده بود به فکر تغییر فلسفه کاری خود و همچنین تیم ملی آلمان پرداخت و نتیجه آن را در جام جهانی 2014 هم مشاهده کردیم. اما در کشور ما اعضای هیات مدیره با سرعت و بدون شناخت مربی هایی را انتخاب می کنند و خیلی زود هم از کرده خود پشیمان می شوند و آن ها را برکنار می کنند. ما داشته های خیلی خوبی در کشورمان داریم ولی از این داشته ها استفاده درستی نمی کنیم.