به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، حالا بیش از یک ماه از این اتفاق گذشته است و به نظر می رسد با عذرخواهی های مکرر مسوولان صداوسیما و عوامل این برنامه از آذری زبانان، تب و تاب ناراحتی از این اشتباه سهوی در بین مردم کم رنگ تر شده باشد و شاید زمان بازنگری بر روی تصمیم تلویزیون مبنی بر توقف این برنامه، فرا رسیده است.
محمد مسلمی - کارگردان و بازیگر «فیتیله» - در گفت وگو با ایسنا، با بیان اینکه این روزها عموهای فیتیله ای غمگین هستند، اظهار کرد: علت غمگینی ما این نیست که دیگر کار نمی کنیم، بلکه به این خاطر است که یک کشوری سرمایه خودش را به همین راحتی کنار می گذارد، به خاطر کودکان و نوجوانانی که با برنامه ما زندگی می کنند و در نهایت به خاطر اینکه چقدر در جامعه ما خوبی ها زود فراموش می شوند.
این عموی فیتیله ای گفت: ما نگران بچه ها هستیم ولی اصلا دنبال این نیستیم که باز هم به آنتن برگردیم. فقط می خواهیم روشن شود که آیا در یک جامعه اسلامی از یک کاه کوه ساختن کار درستی است؟ به طور کلی کسانی که باید حامی حق باشند، خیلی ضعیف عمل کردند. هر جایی که کار فرهنگی هنری می کنند و هر شخصی که میزی دارد، باید بداند جایی نشسته که زمانی حضرت علی (ع) آنجا نشسته بود و باید درست قضاوت کند. آیا واقع دستمزد گروهی که خالصانه کار کردند این است که با یک اشتباه کوچک به اینجا برسد؟
مسلمی در پایان یادآور شد: در نهایت من تشکر بسیار ویژه از مردم دارم و دستشان را می بوسم که اینقدر حامی ما و در فضای مجازی پشتوانه ما بودند.
محمد مسلمی همچنین مطلبی را ارسال کرده که به شرح زیر است:
«اما چرا کسی نپرسید عموهای فیتلیه ای چرا غمگین هستند، همه می دانند و می گویند عموهای فیتیله ای ناراحتند اما کسی نمی پرسد چرا، بیایید یک بار هم که شده سنت تلخ و نامبارک بی تفاوتی و حفظ منافع کوتاه مدت را کنار بگذاریم و از عموها بپرسیم که چرا غمگینید؟ آنگاه است که به سخن خواهیم آمد و خواهیم گفت: ما غمگینیم چون لبخندهایی که می آفریدیم را دیگر نمی بینیم و نمی شنویم و کودکان شهر کمتر می خندند. ما غمگینیم از تجربه تلخ بدخواهی کسانی که نه زحمت دیدن به خود دادند و فقط براساس شنیده ها قضاوت کردند و دستاویز شدند...»
«ما ناراحتیم چون حق است که ناراحت باشیم، چرا که برخی از مسوولان اهل فرهنگ این دیار محافظه کار و بی تفاوت شده اند، ما ناراحتیم چون رفاقت در صنف ما قوام ندارد و این صنف یکی از بی پناه ترین گروه های اجتماعی است که کمترین و ساکت ترین حالت اعتراض را برای جفا بر ما دنبال کرد...»
«حکایت ما حکایت غم کسی است که عمری ترویج دوست داشتن کرده و حالا خود اسیر عداوت و دشمنی و کج خلقی شده... نپرسیدن از ناراحتی ما علامت خوبی برای جامعه نیست اگر بگوییم این اصل در جامعه علنی شده که هر چه مهربان تر باشی، هر چه رئوف تر باشی، هر چه عملکردت جنبه انسانی تر و رحمانیت خدا باشد با تو سخت تر، خشن تر، بی منطق تر و ناعادلانه تر مواجه می شوند و این خود به تنهایی نه تنها ناراحت کننده بلکه کشنده است.»
«در پایان بیایید معتقد شویم و ایمان بیاوریم که فلسفه خلقت از نگاهی و دیدگاهی شادی آفرینی و شادی پرستی است و این شادی را از کودکی به کودکان مان هدیه کنیم. هر چند ممکن است خودِ ما کودکان شادی نبوده باشیم. باشد که نسل بعد از ما مهربان تر، بخشنده تر، منصف تر و والاتر بیاندیشند.»