کودکانی که مورد آزار جنسی قرار گرفته اند؛

قربانیانی که احساس گناه می‌کنند

|
۱۳۹۴/۱۰/۱۷
|
۱۰:۰۱:۳۴
| کد خبر: ۳۵۶۳۵۹
قربانیانی که احساس گناه می‌کنند
هنگامی که کودک مورد آزار جنسی قرار می گیرد احساس شرم و گناه می کند، او خودش را مقصر این جریان می داند سعی می کند از دیگران فاصله بگیرد، دچار افسردگی می شود.

مهدی توسلی روان شناس اجتماعی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری برنا گفت:سوء استفاده جنسی و وادار کردن کودک به اعمال جنسی آثارمخرب و جبران ناپذیری دارد، این آسیب بر روی تمامی ابعاد زندگی و رشد اجتماعی وی می گذارد.

این روانشناس اجتماعی درباره ی آمار آزار جنسی  در طبقات  مختلف اجتماع عنوان کرد: سوء استفاده جنسی از کودکان  در تمامی طبقات اجتماعی رخ می دهد، نمی توان گفت بسته به طبقه خاصی است  بر خلاف تصور عموم این عمل فقط در طبقات پائین و افراد حاشیه نشین اتفاق با سطح تحصیلات و فرهنگ پائین اتفاق نمی افتد، بلکه  در طبقات بالا و افرادی با سطح تحصیلات عالی هم اتفاق می افتد.

توسلی در ارتباط با هنگامی که کودک مورد تعرض قرار می گیرد، عملکردش  با چالش روبه رو می شود گفت: این افراد در بزرگسالی رفتارهای پر خطر جنسی و سادیسمی خواهند داشت، به اصطلاح عموم با یک عقده یا یک بغض فرو خورده بزرگ می شوند که اگر سر باز کند عواقب خطرناک و جبران ناپذیری خواهد داشت.

وی خاطر نشان کرد: کودک  دوران خردسالی اش  را با یک خشم فروخورده سپری می کنند و در صدد هستد تا آن را بروز دهد، دردی  را که کشیده است دیگران بفهمند، حتی خواهان این است که آن را تجربه کنند.

این استاد دانشگاه تاکید کرد:کودکانی که مورد  آزاری جنسی قرار می گیرند خشم و پرخاشگری خود برون ریزی می کنند و واکنش نشان می دهند . این امر  در نوجوانانی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند شایع تر است. نباید فراموش شود که کودکان هم آزار جنسی می بینند و هم آزار جسمی.

توسلی با اشاره به این موضوع که کودکان بعد از تعرض جنسی دچار کمای احساسات می شودند گفت:درباره کمای احساسات که در روانشناسی کمای عاطفی هم گفته می شود باید گفت کودک با  این احساس تا سال های متمادی  دست به گریبان است، در واقع او پس از آزار جنسی توان رو به رو شدن با این جریان را ندارد، پس ناخود آگاه برای کم رنگ شدن عمق فاجعه ای که در حقش رخ داده  شروع به انکارخود، احساساست و عواطفش می کند.

به گفته ی توسلی :انکار در کودکان آسیب دیده یک مکانیزم دفاعی است که  وی انجام می دهد، او وجودش را نادیده می گیرد سعی می کند دنیایش را محدود کند زیرا او معتقد است کسی نمی تواند دردی که او کشیده است را بفهمد.تجربه کردن چنین آسیبی در دوران کودکی بسیار کشنده است،زیرا وقتی کودک  بزرگ تر می شود نمی تواند احساسات جاری در زندگی را تجربه کند، به این دلیل که او قبلا احساسات خودش را کشته است ،او احساس می کند مانند مرده ای شده است که میان زندگان زندگی می کند.

توسلی درباه ی آثار مخرب بعد از تعرض گفت: تقریبا تمام کسانی که مورد تعرض قرار می گیرد دچار اضطراب و تشویش می شوند و نوجوانانی که از سوی افراد آشنا و بستگان مورد تعرض قرار می گیرند اقدام به خودکشی می کنند.

بر طبق حقوق جهانی که برای کودکان نوشته شده است،کودکان نیازمند شادی هستند، باید در محیطی پر از امنیت زندگی کنند وقتی چنین حادثه ای برای آنها رخ می دهد در واقع تمام دنیای او نابود شده است،دیگر به هیچ کس اعتماد ندارد و همیشه با این وحشت رو به رو است که دیگران قصد سوء استفاده از آن را دارند.

وی در پایان عنوان کرد:ترمیم احساس کودکی که مورد تعرض قرار گرفته است بسیار دشوار است، بدترین قسمت ماجرا اینجاست که وی نمی خواهد راجع به جریان صحبت کند و آن انکار می کند، اکثر آن ها در جلسات روان درمانی سکوت می کنند و چیزی بر زبان نمی آورند که این بدترین قسمت ماجرا است شما نمی دانید که کودک چه تصمیمی دارد.

نظر شما