گزارشی از برگزاری یادواره سردار شهید خراسانی در فرهنگسرای غدیر؛

بابا رستمی، مردی که باید از نو شناخت

|
۱۳۹۴/۱۱/۰۳
|
۰۹:۳۴:۴۲
| کد خبر: ۳۶۴۲۸۵
بابا رستمی، مردی که باید از نو شناخت
امشب نجوای آرام و آسمانی‌ شهدا از ملکوت شنیده می شود. آنها در دارالقرار پروردگارند. جایی که در جوار حق روزی می خورند و جاودانگی را معنا بخشیدند.

قلم از توصیف آنچه که شهیدان خلق کردند و رزمندگان به نمایش گذاشتند عاجز است. آنها با خون خود سرفصل دیگری از غیرت ، ایمان و میهن دوستی را برای جهانیان آغاز کردند و با زبان حماسه و ایثار سرودند.

اما اینک فرهنگسرای الغدیر مشهد میزبان مردم این شهر و خانواده های شهیدان در محفلی گرم و صمیمی است. آنها دور هم جمع آمده اند تا از سردار ی بگویند و بشنوند که " باید" او را از نو شناخت . مردی که "معنای مردانگی" بود . نامش در پشت ستم کاران هزار رنگ ضد انقلاب و بعثیون کافر اندیش زلزله 8 ریشتری ایجاد می کرد. بزرگی که از استثناهای شکوفاشده در انقلاب بود.آری آمده بودند از شهید بابا محمد رستمی روایت کنند که نامش و یادش حدیث ناب وصال است. آمده بودند تا  دیگر بار با شهیدان عشق، پیمان خون ببندند....

به گزارش خبرگزاری برنا از مشهد، نوای دلنشین قرآن که در فضا میپیچد، جان ها را تازه می کند و انفاس را بهشتی. پس از آن سرود جمهوری اسلامی ایران به قرار همیشگی نواخته می شود و حاضران در برابر بزرگی مردانی که خون‌ سرخ‌شان را با مرگ سعادتمندانه خود تا ابد جاودانه کرده‌اند، تعظیم می‌کنند.

کوچک و بزرگ به احترام بزرگی کسانی برخواسته و می ایستند که فارغ از نام و نان، تنها به فرمان ایمان‌شان از خانه و خانواده و شهر گذشتند تا با سینه‌هایشان که تنها در آن عشق به ایران و اسلام بود، در برابر دشمنان متجاوز بایستند.

اولین سخنران که با پیشواز صلوات مردم، پشت میکروفن جای می گیرد، کسی نیست جز حسن رستمی فرزند شهید بزرگوار محمد رستمی. وی پیشقراول صحبت هایش را با ذکر تاریخچه ای از شروع زندگی و سپس کودکی و جوانی پدرش آغاز می کند و می گوید: شهید محمد رستمی رهورد در سال ۱۳۲۵شمسی در روستای رهورد از توابع قوچان  متولد شد.

فرزند این شهید بزرگوار در ادامه توضیح می دهد: بابارستمی بزرگ‏مردی است که در گذرگاه‌های حساس کشور افتخار آفرید و سرافرازی را برای مردمش به ارمغان آورد. اولین کلمات را در کلاس کوچک و تاریک روستایشان خواند و نوشت.سال‌های نوجوانی، سال‏های کار در کنار پدر بود.  وی به کشتی چوخه که بزرگ‌تر‌ها می‌گرفتند، نیز علاقه نشان می‌داد و هر از گاهی با دوستی دست و پنجه نرم می‌کرد.

محمد رستمی صحبت هایش را اینگونه ادامه می دهد:   با پایان یافتن ابتدایی، پدرش تصمیم گرفت به «مشهد» مهاجرت کند و او در کنار پدر راهی شد.

به سربازی رفت و کار در هیئت‌های عزاداری و جنب و جوشی که از خود نشان می‌داد، کم‏کم او را به مرکزیتی در این زمینه تبدیل کرد و شد یک هیأت‏گردان فعال. مجموعه‌ این فعالیت‌ها او را با افراد مذهبی و انقلابی آشنا کرد؛ به‏ گونه‌ای‏که از افراد مؤثر و قابل اعتماد انقلابیون شد.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد و پدرم از پایه‏ گذاران این نیرو در استان «خراسان» بود .پس از پیروزی انقلاب، هر روز گروهی در گوشه‌ای سر بر می‌داشتند: «گنبد»، «کردستان»، «سیستان»، «خوزستان» و.... هر روز شاهد آشوب و جنگ مسلحانه از طرف این گروه‌ها بودیم. پدرم نیروهای «خراسان» را برای مقابله با آنان سازمان‏دهی و آماده می‌کرد. با دستور امام (ره) برای سرکوبی ضد انقلاب، او و نیرو‌هایش جزو اولین کسانی بودند که راهی این میدان شدند. «گنبد» اولین جا بود و به استان «خراسان» نزدیک. وی به  ‏عنوان فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در «مشهد»، به‏همراه نیرو‌هایش

وارد این شهر شد. وی در مورد همرزمی پدرش و شهید چمران، توضیح می دهد:  پدرم در کنار نیروهای دکتر «چمران» در ستاد جنگ‌های نامنظم و دیگر نیروهای مردمی، سپاه و ارتش در یک عملیات هماهنگ توانستند نیروهای دشمن را به عقب‏نشینی وادار کنند و شهر را بازپس بگیرند. به این ترتیب، نیروهای ایرانی اولین عملیات آزادسازی خاک خود را با موفقیت به انجام رساندند.

صحبت که به اینجا رسید، فرزند شهید بابارستمی جایش را به همرزم و همسنگری پدر شهیدش داد و از جایگاه حضار به سخنرانی جانباز دفاع مقدس سیدهاشم موسوی گوش فرا داد.

سیدهاشم موسوی از چهره های ماندگار دفاع مقدس است که با لهجه شیرین خود می کوشد حق مطلب را در مورد همرزم شهید خود به درستی ادا کند، در این یادواره در خصوص دلاوری های شهید بابارستمی می گوید: شهر «کردستان» کاملاً در اشغال ضد انقلاب بود و بقیه هم نا‌امن. در چنین شرایطی و درحالی‏که حتی وسیله‌ای مناسب و سریع برای حمل و نقل نیرو‌ها در اختیار محمد نبود، او توانست با حداقل امکانات و تدارکات نیروهای خود را به «سنندج» برساند. در آنجا «محمد» توانایی‌های خود را بیش‏تر نشان داد. او با زیرکی و پشتکار در سختی‌ها و مصیبت‌ها نیرو‌هایش را هدایت کرد و آن‌ها را تا دل دشمن و جاهایی که آن‌ها خیال تک‏تازی کامل داشتند، برد. وی در ادامه اینطور روایت میکند: «سقز»، «بانه» و چند شهر دیگر محل درگیری سخت و بی‌امان آن‌ها با ضد انقلابیون بود. «کردستان» هنوز کاملاً آرام نشده بود که در۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹شمسی صدام» به «ایران» حمله کرد. شهرهای مرزی یکی پس از دیگری اشغال و مردم بی‌دفاع به خاک و خون کشیده شدند. اخبار نگرا ن‏   کننده بود. تمامی فرودگاه‌های کشور در روز اول جنگ توسط هواپیماهای دشمن بمباران شدند.

این جانباز پرافتخار توضیحات خود را کامل می کند و می گوید: «نفت‏شهر»، «مهران» و بعد از مدتی «خرمشهر» و بسیاری جاهای دیگر به اشغال دشمن درآمدند. «آبادان» در محاصره و «اهواز» زیر آتش توپ‌ها و خمپاره‌های آن‌ها قرار داشت. وضعیت در بقیه‌ جا‌ها هم چندان بهتر نبود. او نیرو‌هایش را به «اهواز» رساند و آن‌ها را برای مقابله با دشمن آماده کرد. «محمد» در این زمان مانند بسیاری از فرماندهان دیگر سپاه از نیرو‌هایش می‌خواست سلاح و مهمات را از نیروهای دشمن به غنیمت بگیرند و به این ترتیب خودشان را تقویت کنند. نیروهای بعثی سوسنگر را هم تقریباً تصرف کردند.

اما نیروهای ایرانی در مقابل، دست به عملیات تهاجمی زدند.وی ادامه میدهد: «محمد» و نیرو‌هایش در این عملیات نقش مهم و جدی داشتند.نیروهای ایرانی اولین عملیات آزادسازی خاک خود را با موفقیت به انجام رساندند. آن روز‌ها محمد حال و هوای دیگری داشت. از یک سو از موفقیت‌های نیروهای خودی خوشحال بود و از سوی دیگر خود را برای سفر ابدی‏اش آماده می‌کرد.

او شهادت بسیاری از نیرو‌هایش را دیده و پیوستن به آن‌ها آرزویش بود. اما گویی خود را کشته‌

میدان جنگ نمی‌دید. انگار به او الهام شده بود که شهادتش رنگ دیگری خواهد داشت. عاقبت نیز این پیش‏بینی او به واقعیت پیوست و در تاریخ هفدهم دی‏ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی یعنی حدود چهار ماه و نیم پس از شروع جنگ تحمیلی، به دیدار حق شتافت. او به‏هنگام مأموریت، در یک تصادف در سن سی و چهار سالگی در جاده‌ سبزوار به شهادت رسید. مزار این یار باوفای امام در جایی است که همیشه آرزویش را داشت. حرم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) چون پدری مهربان برای همیشه او را در آغوش گرفته است.

یاد و نام شهید رستمی و همه شهدای پر افتخار ایران اسلامی تا همیشه بر تارک تاریخ این مرز و بوم میدرخشد...

نظر شما