به گزارش خبرنگار حوزه سینما خبرگزاری برنا، بالاخره بعد از چند ماه انتظار منصور سهراب پور و امیر پروین حسینی توانستند با کش و قوس های فراوان "من سالوادور نیستم" را به نمایش عمومی در بیاورند، اثری که سازندگانش از فروش قابل توجه آن دم زدند و اعلام کردند که این فیلم توانایی جابه جا کردن رکورد فروش اثر سینمایی در سال 1394 را دارد، حالا از نمایش این اثر چند روزی سپری شده است و خیلی ریز بینانه می توانیم به تحلیل قصه و ابزار قصه گوی، بازی بازیگران و جذابیت های بصری چشم نواز کشور برزیلی که صاحب بازیکنی مثل ریوالدو است، بپردازیم.
اما قصه "من سالوادور نیستم" به قدری برای مخاطب آشنا است که می تواند جز به جز تمام جریان خط روایی آن را چشم بسته نقل کند، فردی معتمد به نام ناصر ایزدی مبلغ هنگفتی حدود 3 میلیارد را به صاحب خود برمی گرداند و بعد از این ماجرا از طرف فردی که خود را نماینده شرکت آژانس هواپیمایی معرفی می کند برای انجام آن کار خداپسندانه مفتخر به یک هفته اقامت رایگان در کشور برزیل به همراه خانواده خود می شود.
تمام اتفاق های که در حضور خانواده ایزدی در کشور برزیل رخ می دهد را در این چند دهه اخیر سینمای ایران به شکل های مختلف تجربه کرده حتی نمونه های مشابه قبل از انقلاب اسلامی آن هم به کرات وجود دارد ولی منوچهر هادی بازهم موکدا دست روی چنین سوژههایی گذاشته و صرفا قصه شسته و رفته ای را برای مخاطب خود نقل می کند که از هیچ حیث برای تماشاگر جذاب نیست.
بیشتر از اینکه فیلمنامه برای عرضه پر ملات باشد بیشتر درگیر تصویرهای چشم نواز از برج ها، هتل ها سواحل و حتی باغ وحش کشور برزیل شده که به زعم نگارنده مخاطب امروز سینما مخاطب دهه 60 سینما نیست که چشمانش هنگام تماشا سواحل و آدم های برزیل برق بزند حتی بعضا این جذابیت های بصری تنها پس زمینه فیلم را خوش رنگ می کنند وگرنه مخاطب برای خندیدن به قول کودک خانواده ایزدی گول نماهای کشور نیمار و رونالدو و ریوالدو را نمی خورد.
در خصوص اعجوبه ای به نام عطاران، این بازیگر توانا، مستعد و خوش اخلاق سینمای ایران هم باید نکته ای را در این متن تشریح کنیم که منتقدان هم دائما بر ان تاکید می ورزند که متاسفانه عطاران در این آثار به صورت چندباره دیالوگ هایش، بداهه پردازی و تیکه های را که می اندازد، تکرار می کند، عطاران بی برو برگشت پولسازترین بازیگر سینمای ایران در حال حاضر است ولی این بازیگر توانا باید بیش از این قدر خودش را بداند چرا که نقش افرینی در آثاری همچون "گینس" و "من سالوادور نیستم" برای عطاران موهبتی از آسمان نازل شده به حساب نمی آید پس وی باید از اعتماد مخاطب به خودش محافظت و صیانت کند.
منوچهر هادی برای خنداندن مخاطب تلاش شایانی کرده لذا شیطنت های بازیگر کودک، خواب های خانوم ایزدی که برآیند خیانت جناب ایزدی به وی بوده یا از شوخی با آبمیوه ها تا دویدن در کنار ساحل توسط انجل و عطاران و نام آوردن از خواننده معروف لس انجلسی شین، دیگر ممنوع الکارها در کنار حضور ریوالدو کوشش های کارگردان بوده برای شنیدن قهقه های تماشاگران ولی افسوس که مخاطب دیگر فریب این رنگ ولعاب کشور برزیل و تیکه های عطاران را نمی خورد و تنها گاهی لبخندی را به همان دیوانگی های این بازیگر می زند که انگار غیر از این هم توقع نمی رفت چرا که در صدر و ذیل قصه گویی این اثر نکته به خصوصی مشاهده نمی کنیم"من سالوادور نیستم" را باید اینگونه معرفی کرد: قصه ای نخ نما شده همراه با عطاران و شرکا..