به گزارش خبرگزاری برنا، در ابتدای این جلسه، «ناصر صفاریان» مسئول برگزاری جلسات نمایش فیلم ضمن اشاره به معدود تولیدات سینمای جهان که دربارهی شخصیت ارنستو چهگوارا ساخته شده، به ردپای تولیدات سینمای مستند ایران در این زمینه اشاره کرد و «ردپای چهگوارا» را شاخصترین فیلمی دانست که تاکنون توسط مستندسازان ایرانی ساخته شده است.
وی افزود: «همین که در کشور ما و به جای سینمای داستانگو، سینمای مستند برای پرداختن به زندگی شخصیتی با ویژگیهای ارنستو چهگوارا پیشقدم شده، حکایت از موفقیت این سینما در نگاه به چشماندازهایی فرامرزی و پرداختن به سوژههایی با ویژگیهای بینالمللی دارد.»
در ادامهی برنامه، علیرضا رفوگران، کارگردان این فیلم نیز در پاسخ به پرسشی مبنی بر دلیل انتخاب «چهگوارا» برای ساخت فیلم گفت: «زمانی که این فیلم را ساختم نه فیلمساز بودم و نه حتی به فکر این بودم که روزی فیلمساز شوم. تنها میتوانم بگویم در برههی خاصی از زندگیام بودم و زمانی که کتاب زندگینامهی چهگوارا را به انگلیسی خواندم، شیفتهی داستان زندگی این شخصیت شدم و همان زمان تصمیم گرفتم کتاب مورد بحث را به فارسی ترجمه کنم تا بتوانم لذت مطالعهی آن را با هموطنانم به اشتراک بگذارم.»
رفوگران گفت: «وقتی ترجمهی یکی دو فصل از این کتاب به پایان رسید احساس کردم فرصت خوبی است که بتوانم به آرزوی دیرینهام جامهی عمل پوشانده و به آمریکای لاتین سفر کنم. زمانی که تصمیم گرفتم برای دومینبار به این بخش از دنیا سفر کنم، یکی دو نفر از دوستانم پیشنهاد کردند که همراه خودم یک دوربین هندیکم ببرم و تصویرهای سفرم را ضبط کنم.»
وی افزود: «با وجود این که اطلاعات چندانی دربارهی ساخت فیلم نداشتم تصمیم گرفتم این ایده را عملی کنم. بنابراین زمانی که وارد شهر سانتیاگوی شیلی شدم یک هندیکم کوچک خریدم و با آن کار را شروع کردم. متاسفانه زمانی که آن دوربین را خریدم فرمت اچدی هنوز فراگیر نشده بود و به همین دلیل تصویرهای این فیلم از کیفیت فنی و تصویری چندان مطلوبی برخوردار نیست.»
رفوگران سپس در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان مبنی بر احساس شخصی خود نسبت به ارنستو چهگوارا و پس از تکمیل تحقیقات خود دربارهی این شخصیت گفت: «تغییر احساس من نسبت به چهگوارا در طول مرحلهی تولید فیلم اتفاق افتاد و وجه انسانی این شخصیت اسطورهای برای من پررنگتر شد.»
وی گفت: «من از بچگی نسبت به این شخصیت علاقه داشتم و نقش و تاثیر او در شکلگیری و هدایت برخی انقلابهایی که در دنیا به وقوع پیوسته بود را دیده بودم. با این حال چهگوارا همیشه برای من یک پوستر یا عکس قاب شده روی دیوار بود که اطلاعات دقیقی از زندگی و شخصیت او نداشتم.»
رفوگران افزود: «زمانی که در آرژانتین موفق شدم با خویشاوندان و نزدیکان چهگوارا صحبت کنم شخصیت او در کودکی و نوجوانی برایم جذابیت بیشتری پیدا کرد. البته این نکته تاثیری در کاهش یا افزایش علاقهی من به این شخصیت نداشت و فقط باعث شد کمی واقعیتر به ویژگیهای انسانی او نگاه کنم.»
وی سپس با اشاره به مرحلهی تقریباً شش سالهای که ترجمهی کتاب و گردآوری اطلاعات تصویری دربارهی شخصیت ارنستو چهگوارا به خود اختصاص داده گفت: «در حقیقت میتوان گفت اگر تغییری در نوع نگاه من نسبت به این شخصیت انقلابی رخ داده، در مسیر شکلگیری این فیلم و تکمیل کتاب زندگینامهی او به وجود آمده است.»
رفوگران در بخش دیگری از این جلسه با اشاره به این که «ردپای چهگوارا» از تدوین بیش از پانزده ساعت تصویرهای پراکنده و شخصی به دست آمده گفت: «این مستند اساساً فیلمی بود که روی میز تدوین شکل گرفت. در حقیقت آدمی که برای ضبط تصویرهای شخصی خودش یک دوربین خرید و راهی سفر شد، با آدمی که در اتاق تدوین، شاهد شکلگیری فیلمی بر اساس همان تصویرها بود کاملاً فرق داشت. آن وقتها با خودم فکر میکردم فیلمی خواهم ساخت که حاصل دیدگاههای یک ایرانی نسبت به ارنستو چهگوارا خواهد بود اما بعدها در صحبت با تعدادی از مستندسازان به این نتیجه رسیدم که به جای این که تلاش کنم تا از چهگوارا یک مستند پرتره بسازم، کاری کنم تا این کار به عنوان یک فیلم شخصی دربارهی او شناخته شود. به همین دلیل در نسخهی نهایی فیلم از نماهایی استفاده کردم که در آنها آراستگی چندانی نداشتم، اما بههرحال تصویر خود من و گویای شرایط خاصم در هنگام سفر بود.»
صحبتهای نیما عباسپور، منتقد مهمان نیز بخش دیگری از جلسهی روز گذشته بود. وی گفت: «اگر به عنوان یک مستند پرتره به «ردپای چهگوارا» نگاه کنیم آن را چندان موفق نخواهیم یافت، اما نکته اینجاست که مسیر طی شده برای ساخت و تکمیل این مستند باعث شده تا فیلمساز در وهلهی نخست نسبت به خودش شناخت بهتری پیدا کند و سپس تاثیر چهگوارا بر اطرافیان و مردم جهان را دریابد.»
عباسپور همچنین مهمترین ویژگی این فیلم را پاسخ به پرسش درونی آن دانست و افزود: «این فیلم میکوشد تا نشان بدهد که واقعیت موجود در اطراف اسطورهها در طول زمان چهقدر تغییر میکند. اتفاقاً «ردپای چهگوارا» به این پرسش به خوبی پاسخ میدهد و همین نکته هم باعث موفقیت و جذابیت این فیلم شده است.»
وی سپس گفت: «حتی اگر از نگاه یک مستند پرترهی نهچندان موفق به این فیلم نگاه کنیم باز هم کموبیش آن را دوستداشتنی خواهیم یافت، چون روایت خود فیلم از شخصیت چهگوارا جذاب و دوستداشتنی است.»
عباسپور افزود: «از آنجا که در این فیلم به تمام جزییات سفر چهگوارا (از جمله توقف او در کشور کنگو) اشاره نمیشود، نمیتوان آن را یک پرترهی کامل دربارهی این شخصیت دانست اما همانطور که گفتم لحن جذاب و خودمانی فیلم، تماشاگر را تا انتها با خود همراه میکند.»
در ادامهی این نشست، علیرضا رفوگران در پاسخ به نکتهی مطرح شده در بارهی فیلم خود گفت: «زمانی که تدوین این فیلم انجام میشد عملاً مسیر حرکت آن تغییر و به سمت یک فیلم شخصی در بارهی چهگوارا حرکت کرد. من اگر میخواستم پرترهی این شخصیت را به نمایش بگذارم باید از جزییات کتاب زندگینامهی او پیروی میکردم.»
بخش پایانی جلسهی شب گذشته به صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. نیما عباسپور گفت: «این فیلم نشان میدهد سازندهاش در طول فیلم در پیِ یافتن پرسشها و دغدغههای شخصی خود دربارهی شخصیت ارنستو چهگوارا بوده و خوشبختانه در این زمینه به موفقیت هم رسیده است.»
وی گفت: «فیلمساز در بخشی از فیلم رو به دوربین میگوید به این نتیجه رسیده که بهتر است با خودش رک و صادق باشد؛ و این جملهی به ظاهر ساده، مهمترین دستاورد فیلمی است که به قصد دیگری ساخته شده اما در نهایت باعث شده تا فیلمساز به شناخت بهتری از خود و جهان پیرامون خود برسد.»