لک‌لک‌ها به نمایشگاه کتاب می روند

|
۱۳۹۵/۰۲/۱۴
|
۱۱:۰۴:۱۳
| کد خبر: ۴۰۰۲۸۶
لک‌لک‌ها به نمایشگاه کتاب می روند
رمان پلیسی «پرواز لک‌لک‌ها» نوشته ژان کریستف گرانژه با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شده و توسط این ناشر در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود.

به گزارش خبرگزاری برنا، رمان پلیسی «پرواز لک‌لک‌ها» نوشته ژان کریستف گرانژه به تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شده است. این کتاب به عنوان شصت و دومین کتاب مجموعه پلیسی نقاب به چاپ رسیده است.

ژان‌کریستف گرانژه، نویسنده این رمان، روزنامه‌نگاری مستقل است که با خبرگزاری‌های مختلف و نشریاتی چون پاری‌ماچ و فیگارو همکاری داشته است. او به خاطر گزارش‌های زیست‌محیطی و اجتماعی خود در سطح جهانی شناخته شده است.  در رمان پرواز لک‌لک‌ها نیز اطلاعات دقیق علمی و مهارت او در مستند‌نگاری آشکار است.

داستان «پرواز لک لک ها» از سوییس آغاز می‌شود. لویی آنیتوش، روایتگر جوان ماجرا، برای آخرین دیدار با ماکس بوهم، به مونترو در کنار دریاچه لِمان سفر می‌کند. اما آن پرنده‌شناس را مرده، بر فراز آشیانه مرتفع لک‌لک‌ها می‌یابد.

آنیتوش برای کشف معمای مرگ بوهم، مسیر مهاجرت این پرندگان را در پیش می‌گیرد و پا به سفری طولانی و پرحادثه می‌گذارد: از اروپا به آسیا ... و سپس تا اعمـاق جنگل‌هـای افریقای مرکزی. او گام‌بـه‌گام اسراری را کشف می‌کند که در  پرواز لک‌لک‌ها نهفته است ...

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

از استانبول، با ماشین به ازمیر در جنوب غربی ترکیه رفتم. آنجا ماشین کرایه‌ای‌ام را به نماینده محلی تسلیم کردم. کارکنان شرکت، در برابر وضع ناهنجار اتومبیلی یکه خوردند، ولی سختگیری نشان ندادند. از آنجا با تاکسی به بندر کوچکی رفتم که برای جزیره رودِس خط کشتی داشت. اول سپتامبر بود. ساعت نوزده و سی دقیقه، بعد از شست‌وشو و تغییر لباس در اتاق یک هتل، سوار کشتی شدم. ساکم هیچ آسیبی ندیده بود، کامپیوتر کوچکم نیز سالم بود. جراحات دستم هم داشت التیام می‌یافت. ساعت بیست، ساحل ترکیه را ترک گفتیم. سحرگاه روز بعد، در پای ‌دژ رودِس بودم و سوار کشتی دیگری به مقصد حیفا شدم. این سفر دریایی حدود بیست و چهار ساعت طول می‌کشید.

صورت مارسل که با شلیک اوّل نابود شده بود، جسد یِتا که گلوله‌ها سوراخ‌سوراخ کرده بودند، جسد کودک کولی که بی‌گمان با گلوله‌ای که برای من شلیک شده بود، از پا در آمده بود، همه این تصویرها ذهنم را آرام نمی‌گذاشتند. سه آدم بی‌گناه، به خاطر کوتاهیِ من از پا در آمده بودند. و من هنوز زنده بودم. این بی‌عدالتی آزارم می‌داد. تصمیم داشتم تا انتها به تعقیب لک‌لک‌ها ادامه بدهم. گرچه مهاجرت این پرندگان، با توجه به آنچه پیش آمده بود، موضوعی پیش پا افتاده بود، ولی بالاخره مرا این پرندگان در این مسیر خشونت‌بار قرار داده بودند. و من بیش از پیش متقاعد شده بودم که آنها نقش عمده‌ای در این ماجرا دارند. آیا دو نفری که قصد کشتن مرا داشتند، همان‌هایی نبودند که یورو صحبت‌شان را کرده بود؟ و سلاح مردی که از پا در آورده بودم - یک چاقوی برقی جرّاحی - آیا رابطه‌ای با مرگ راجکو برقرار نمی‌کرد؟

قبل از سوار شدن به کشتی، در هتل، از طریق داده‌های ماهواره‌ای، لک‌لک‌ها را دنبال کرده بودم. آن‌ها به راهشان ادامه می‌دادند و دستة پیشتازشان به مرز ترکیه با سوریه رسیده بود. این لک‌لک‌ها به‌راحتی بیشتر از دویست کیلومتر در روز پرواز می‌کردند. به طور قطع آن‌ها برای رفع خستگی به سوی دمشق می‌رفتند و سپس عازم جلیل، در فلسطین، می‌شدند. طیّ سفر دریایی، پرسش‌های دیگری ذهنم را اشغال کردند. من چه چیزی کشف کرده بودم که مرا مستحق مرگ ساخته بود؟ چه کسی این آدمکش‌ها را به جان من انداخته بود؟ ...

این کتاب با ۲۴۸ صفحه و قیمت ۱۷۰ هزار ریال منتشر شده است.

 

منبع: مهر

نظر شما