به گزارش خبرگزاری برنا از خرم آباد ،استان لرستان که در منطقه ای کوهستانی- نیمه کوهستانی واقع شده است. نظام اجتماعی آن مختصات یک جامعه روستایی – عشایری را دارد، نمونه ای شاخص از این تحولات شتابانِ اجتماعی است. در اثر ارتباطات گسترده روستاییان با شهرنشینان، فرهنگ شهری و نیازهای مربوط به آن، در مناطق روستایی رسوخ و شیوع پیدا کرده و روستاییان در معرض آسیب های اجتماعی قرار گرفته اند. شتاب تحولات، لاجرم، عوارض و پیامد هایی در زندگی روز مره مردم پدید آورده است و سطح انتظارات و توقعات فزاینده از یک طرف و امکانات محدود اقتصادی و محدودیت های اجتماعی از دیگر سو تعارضات و اختلافات عدیده ای را در کانون خانواده موجب گشته است. افزایش جمعیت و جوان بودن آن، مسائل و نیازهای جدیدی را می طلبد، به طوری که نسل جوان مسائل و تنگناهایی چون تحصیلات، اشتغال، مسکن، ازدواج را در پیشروی خود دارد و از طرف دیگر تغییر ارزشها و هنجارهای سنتی و تردیدها، تنشها و تعارضات اجتماعی رخ نموده است. برخوردار شدن نسل جوان از تحصیلات و استفاده از رسانه های جدید باعث افزایش سطح آگاهی آنها می شود. لذا در اثر افزایش آگاهی، نسل جوان به مقایسه خود با گروههای اجتماعی _ اقتصادی بالاتر می پردازند که در پی درک و «احساس محرومیت نسبی» خویش به تلاش و تکاپو برای دستیابی به اهداف و منافع تعریف شده - که بیشتر مربوط به طبقات اجتماعی و اقتصادی شهرنشین است - مبادرت می ورزند. در این راستا، تنگناهای اجتماعی - فرهنگی (ارزشها و هنجارها سنتی) و محدودیت های اقتصادی (نبود اشتغال و ...) باعث بروز کشمکش و اختلاف در بین افراد خانواده شود.
مقایسه میزان خودکشی استان لرستان نسبت به میانگین کل کشور و استان اصفهان (استان توسعه یافته) که یکی از استانهایی است که این مسأله اجتماعی در آن فراوانی کمتری دارد. نمودار زیر مقایسه میزان خودکشی در استان لرستان، اصفهان با میانگین کل کشور، طی سالهای 1376 تا 1385 وضعیت بحرانی خودکشی را نشان میهد.
منبع: معاونت اجتماعی ناجا 1386
نمودار فوق نشان می دهد که میزان خودکشی استان لرستان در مقایسه با میانگین کل کشور و استانهای توسعه یافته همانند اصفهان طی یک دهه پیش (سالهای 1385- 1376) دارای وضعیت بحرانی است. آمارها وضعیت خودکشی در لرستان را در سال های اخیر بحرانی نشان دادهاند. به گونه ای که به استناد آنها می توان خودکشی را «مسأله ای اجتماعی» در استان قلمداد کرد. در کشور، از سال 1376 تا پایان 1385 تعداد موارد خودکشی به طور نسبی افزایش چشمگیری داشته است (صدیق، 1381). جامعه ای که راه حلی برای فرار از مشکلات پیش روی اعضایش نگذارد، فرد را به سوی نقطه آخر (ناامیدی کامل و احتمالاً خودکشی) سوق می دهد و با القای ناامیدی و ناتوانی مطلق او را به سمت بدترین راهکار که به ظاهر موجب راحت شدنش می شود، هدایت می کند آنچه در مقایسه سطح توسعه یافتگی روستاهای استان لرستان و استانهای خودکشی خیز غرب کشور (ایلام، کرمانشاه و خوزستان) در سال 1365 تا سال 1370و سطح توسعه یافتگی فرهنگی در سال 1387 در کشور دیده می شود، نشانگر آن است که این استانها، کمترین پیشرفت و توسعه در آنها اتفاق افتاده است. به عنوان مثال، استانهایی که در دهه 1370 و اوایل دهه 1380 دارای بیشترین آسیب اجتماعی «خودکشی» بوده اند در میان استانهای فوق که روستاهای آنها از نظر سطوح توسعه نیافتگی (اقتصادی، جمعیتی و زیر بنایی فرهنگی – اجتماعی و بهداشتی) در وضعیت بسیار نامناسب بوده اند. رتبه های 18 تا 24 (استانهای ایلام، لرستان، خوزستان و کرمانشاه) نشانگر این وضعیت است. افزایش خودکشی در دهه 1370 را باید نتیجه متزلزل و اسفناک بودن وضعیت اجتماعی و اقتصادی پس از جنگ دانست. سطح توسعه یافتگی روستاهای استان لرستان (در رتبه 22) موقعیت ضعیف اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی، برخورداری از امکانات و لوازم توسعه را نشان می دهد. همچنین در سال 1387 استانهای آسیب دیده از نظر سطح توسعه فرهنگی در موقعیتی محروم از امکانات فرهنگی واقع شدهاند.
شکی نیست که وضع زندگی روستائیان و شهروندان استان نسبت به سه دهه قبل، از بسیاری جهات از جمله سواد و معلومات، رفاه اجتماعی، سطح بهداشت، تجهیز راههای ارتباطی، استفاده از رسانههای جمعی و امکانات دیگر بهبود یافته است. با وجود تمام این ترقیات وضع زندگی، به همراه خود برخی ناراحتیها و ناکامیها را به ارمغان آورده است و به همین علت احساس «کمبود و محرومیت» روز به روز بیشتر می شود. این محرومیتها و کمبودها، به خودی خود، برخی از «ناراحتی ها» و «عصبانیت ها» را به وجود می آورند. مبنای این ناراحتی ها، واقعیت های زندگی روزمره به ویژه مشکلات اقتصادی و تقابل ارزشهای سنتی و مدرن است و مبنای عصبانیت ها تضادهای موجود در اجتماع و خانواده است. مطالعات اجتماعی گوناگون در استان وضعیت آسیبهای اجتماعی در زمینه اعتیاد و خودکشی را بحرانی نشان دادهاند. به گونهای که استان لرستان به همراه ایلام و کرمانشاه در زمینه خودکشی طی دو دهه گذشته نسبت به سایر استانهای کشور بسیار بحرانی قلمداد شده است. اگه چه برای این گونه آسیبها دلایل فراوانی عنوان می شود اما وجود فقر و بیکاری به عنوان مخرج مشترک آسیب های اجتماعی فوق به عنوان مهمترین دلایل شناخته شده ا ند. در بسیاری از شهرهای استان لرستان هنوز روحیه قبیله گرایی و آداب و رسوم روستایی بر آنها حاکم است. می توان گفت که این روستاییان حاشیه نشین شهرها هستند که هر روزه قربانی آسیب های اجتماعی از قبیل: اعتیاد، بیکاری، خودکشی و... می شوند. مرگ و میر ناشی از آسیب های اجتماعی، (اعتیاد، خودکشی، خشونت های خانگی، قتل و ... بیانگر منفیبودن شاخص«طول عمر توأم با سلامتی» استان لرستان - که یکی از شاخص های مهم توسعه انسانی است - می باشد. زیرا مردم به دلیل محروم بودن از زندگی آبرومندانه و مناسب، امکان ادامه ندارند و برای رهایی از مصائب و مشکلات پیش روی خود به کنش های پرخطر متوسل می شوند.
توسعه هدایت نشده موجب شکلگیری توسعه نامتوازن و تحول شتابان در استان شده است. از نشانههای توسعه نامتوازن میتوان به برخورداری مناطق محروم از انواع رسانههای جمعی، توسعه آموزش، بهداشت، راههای روستایی، فرایند مصرفی کردن جامعه روستایی و در عین حال نامناسب بودن وضعیت اشتغال و درآمد روستائیان اشاره کرد. فقر و بیکاری در نقاط شهری و روستایی استان منجر به احساس بی ارزشی و بی قدرتی جوان و گرفتار شدن در دام اعتیاد، افسردگی، اختلافات خانوادگی و... شده است. طی این فرایند جوانان و زنان که سهمی ناچیز در قدرت داشته اند برای رهایی از مشکلات موجود و ضعف به خودکشی متوسل ساخته اند. پایداری ارزشهای سنتی در تضاد با ارزشهای مدرن در روستا اختلافات زیادی در خانواده ایجاد کرده است. مذمومیت رابطه عشقی قبل از ازدواج بین دو جنس در جامعه سنتی روستا در تضاد با ارزشهای مدرن جوانان امروز که خواهان این گونه آزادی ها هستند، می باشد. اختلافات خانوادگی موجب وارد شدن لطمه بر «آبرو و حیثیت» خانواده می شود، افراد در این شرایط احساس بی ارزشی نسبت به دیگران دارند و در نهایت در اعتراض بی این وضعیت و بی قدرتی خود خودکشی می کنند. توسعه اجتماعی در محیط روستا نقشهای اجتماعی زیادی به گروههای سنی و جنسی محول کرده که در تضاد با ارزشها و باورهای سنتی هستند. به عنوان مثال دختران تحصیل کرده خواهان دستیابی به فرصت های برابر در زمینه پیشرفت و جذب مشاغل شهری و ادامه تحصیل هستند و این در تقابل با نقش مادرانه و خانهدار روستایی است، و حتی در تقابل با ارزشهای سنتی همچون تعصبات شدید نسبت به مسائل ناموسی است. خودکشی زنان و جوانان محصول محرومیتهای اجتماعی و این گونه تضادهای اجتماعی است. در نهایت استدلال محقق این است که توسعه اجتماعی موجب فقیر شدن گروهی زیادی از مردم شده است. زیرا توانایی و فرصت مردم برای بهرهمند شدن از امکانات توسعه برابر نیست. توسعه از طریق ایجاد فقر، تضادهای اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده که خود موجب احساس بیقدرتی و بیارزشی زنان و جوانان در محیط روستا نسبت می شود. این فرایند در نهایت خودکشی را بوجود می آورد.
شکلگیری توسعه نامتوازن در روستاهای برخوردار از امکانات، آسیبهای اجتماعی زیادی از جمله خودکشی و اعتیاد و... را برای مردم به ارمغان آورده است. این روستاها طی سه دهه گذشته در زمینه امکانات ارتباطی (جاده، تلفن، رسانههای جمعی مثل برخورداری از شبکه های تلویزیونی، رادیو، روزنامه، ماهواره و..) توسعه آموزش و بهداشت که هر کدام تغییرات مختص به خود را در محیط روستا ایجاد کرده است. این تغییرات باعث ایجاد ارزشهای جدیدی مثل آزادی مثل انتخاب مسیر زندگی در زمینه ازدواج و انتخاب شغل مورد نظر شده است. در حالی که وضعیت روستاها در زمینه اشتغال و درآمدزایی در حد بسیار نامطلوبی است و همه روستاییان اعتقاد دارند که بیکاری و فقر اقتصادی خانواده ها به عنوان مهمترین عامل خودکشی جوانان است.
اردشیر بهرامی / کارشناس ارشد توسعه اجتماعی، دانشگاه تهران
نسل جوان ساکن مناطق روستایی و شهرهای زندگی میکنند اگر بیکار باشند، چون در اینجا رفاه و آسایش را تجربه کرده و سطح توقعات و انتظارات بالاست، فشار زیادی را تحمل می کند؛ چون مردم با شهرها در ارتباط هستند و فرهنگ شهر به زندگی آنها رسوخ کرده و همیشه خود را با همدیگر مقایسه می کنند و احساس نابرابری و محرومیت عامل بسیاری از خشونت های خانوادگی و خودکشی است. روستاهایی که با شهرها ارتباط بیشتری دارند آسیبهای بیشتری دارند. در گذشته قبل از تجربه توسعه، برابری و همرنگی بیشتری در بین مردم وجود دشات با پاگشایی دنیای مدرنیته به شهرها و روستاهای کوچک اینگونه برابری جای خود را به نابرابری اجتماعی و اقتصادی شکل گرفت. مفهوم فقر که در گذشته تا حدی به عنوان ارزشمند و سالم بودن فرد تلقی میشد در دنیای توسعه فقر با اثرات و مجموعه پیامدهای نامیمونش به عنوان یک انگاره منفی و ضد ارزش در بین مردم نهادینه شد و به عنوان یک از معیارهای ارزشگذرای افراد و خانوادهها تعریف شد. ورود توسعه موجب شکلگیری ارتباطات گسترده روستاییان و استفاده از امکانات و سبک زندگی شهری موجب بیهویتی و سردرگمی آنان شده است. زنان و جوانان روستایی که نوگرا تر هستند که چرا ماشین ندارد، وضعیت اقتصادی مناسبی ندارد، به او توهین می شود و این موجب ناراحتی و احساس بیارزشی، بیقدرتی و پوچی آنان می گردد.