به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، پرستار خانگی که با همدستی نامزدش و برادر او نقشه یک سرقت میلیاردی را از خانه ویلایی زوج ثروتمند اجرا کرده بود، در جلسه بازپرسی ادعا کرد که فریب نامزدش را خورده است. این زن و همدستانش زمانی که در سقف کاذب حمام خانهشان مخفی شده بودند، در ثانیههای آخر بازداشت شدند.
عصر ٢٨ اردیبهشت امسال ماموران کلانتری ١٢٢ دربند، در جریان وقوع سرقت از یک خانه ویلایی در منطقه زعفرانیه قرار گرفتند. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و به تحقیق در این رابطه پرداختند. صاحب این خانه ویلایی در تحقیقات به ماموران گفت: «چند وقتی میشد که همسرم زایمان کرده بود. چون دست تنها بود، تصمیم گرفتم یک پرستارخانگی که نظافت خانه و کارهای مربوط به همسرم و فرزندمان را انجام دهد، استخدام کنم. مدیر شرکت خدماتی که از آشناهایمان بود، زن جوانی حدودا ٣٠ساله برای انجام این کار به من معرفی کرد، من هم قبول کردم و ٥ماه پیش او در خانهام استخدام شد.
در این مدت از کارهایش راضی بودم تا اینکه روز حادثه همسرم پاسخگوی تماسهایم نبود. وقتی به خانه برگشتم هم کسی در را باز نکرد. وقتی وارد خانه شدم، به اتاقم رفتم و چشمم به گاوصندوق تخریبشده، افتاد. ٥هزار دلار، تعداد زیادی سکه به ارزش یک میلیارد تومان، چند سرویس برلیان و مقداری پول نقد داخل گاوصندوق بود که به سرقت رفته بود. در اتاق دیگر نیز همسرم بیهوش کنار فرزندم که خواب بود، افتاده بود. اثری هم از پرستار خانگی نبود. برای همین مطمئن شدم که او این سرقت را انجام داده است.»
با این اظهارات در تحقیق از همسر شاکی نیز مشخص شد که پرستار خانگی به زن جوان شربتی داده تا بنوشد. بعد از آن، این زن بیهوش شده است. بنابراین تحقیقات برای شناسایی و دستگیری این پرستار آغاز شد. ماموران در نخستین گام از تجسسهای خود به سراغ دوربین مداربسته ساختمان رفتند و در بررسی آن متوجه شدند که همزمان با بیهوششدن زن صاحبخانه، دو مرد وارد خانه شدند و یک ساعت بعد به همراه پرستار خانگی هر ٣ از ساختمان بیرون رفتند. بنابراین تحقیقات ادامه یافت تا اینکه خانه مجردی این پرستار شناسایی شد.
کارآگاهان وارد خانه این زن شدند و همه جا را جستوجو کردند اما اثری از پسرجوان و پرستار که در آنجا زندگی میکرد، نبود، حتی داخل کمدها و زیر تخت را هم گشتند اما اثری از آنها نبود و پلیس احتمال داد که فراری شدهاند، اما کارآگاهان وقتی قصد خروج از خانه را داشتند، ناگهان صدای زنگ موبایلی را از داخل حمام خانه شنیدند. پرستار خانگی و نامزدش و برادر او در سقف کاذب حمام پنهان شده بودند که موبایل یکی از آنها زنگ خورده بود. برای همین هر ٣نفر دستگیر شدند و به جرم خود اعتراف کردند.
نامزد این زن به کارآگاهان گفت: «وقتی با مینا آشنا شدم، ادعا کرد که دختر پولداری است. او خانه این زوج را بهعنوان خانه خودش معرفی کرد و گفت که قصد دارد از پدرش سرقت کند. او از من خواست تا به گاوصندوق پدرش دستبرد بزنیم تا هزینه ازدواج و عروسیمان جور شود. برای همین من هم قبول کردم.»
زن جوان که صحبتهای نامزدش را رد کرده و ادعا کرده بود فریب نامزدش را خورده است، درجلسه بازپرسی جزییات بیشتری از ماجرای این سرقت را فاش کرد. این زن ٢١ساله به بازپرس گفت: «چند وقتی میشد که پس از جر و بحث با خانوادهام به تهران آمدم. از همان روزهای اول شغل پرستاری را انتخاب کردم. بعد از آن هم با نامزدم پوریا آشنا شدم. ٥ماه پیش پرستار خانگی زوج ثروتمندی شدم. وقتی به خانه آنها رفتوآمد میکردم، نامزدم به نام پوریا و برادرش به نام پیمان از همدیگر خواستند که نقشه دزدی از این خانه را اجرا کنیم. آنها گفتند چون این زوج خیلی ثروتمند هستند و همیشه پول و طلای زیادی درخانه دارند، ما میتوانیم پول خوبی به جیب بزنیم. نامزدم آنقدر در گوشم زمزمه کرد تا من راضی به انجام این کار شدم. پوریا میگفت برای هزینه عروسی و یک زندگی خوب باید این سرقت را انجام دهیم. من هم وسوسه شدم و قبول کردم، اما باز پشیمان شدم، تا اینکه پوریا و پیمان به من گفتند بعد از انجام سرقت اول مرا به ترکیه و بعد به یونان و بعد از آن هم به آلمان میفرستند. درنهایت من هم راضی شدم به شرط اینکه بعد از سرقت به آلمان بروم. پوریا شرط گذاشت پس از سرقت مرا عقد می کند.»
این زن درباره روز حادثه گفت: «آن روز پیمان برادر نامزدم به من چند قرص پودر شده داد تا به زن صاحبخانه بخورانم. من هم شربتی برای آن زن درست کردم و به بهانه گرما آن را به او خوراندم. بعد از آن این زن بیهوش شد و پوریا و پیمان وارد ویلا شدند. آنها پول گاوصندوق را سرقت کردند و با هم فرار کردیم. ما آن روز به خرید و رستوران رفتیم و یکمیلیون تومان پول خرج کردیم. بعد از آن هم ٦٠میلیون تومان از پیمان گرفتیم و ما خانهای اجاره کردیم، اما درست بعد از سرقت پیمان و پوریا هر روز بهانهای آوردند و تازه فهمیدم خبری از آلمان رفتن نیست، تا اینکه یک روز من و پیمان و پوریا درخانه بودیم که متوجه ماموران پلیس شدیم. ما درون سقف کاذب حمام پنهان شدیم. درست وقتی ماموران درحال رفتن بودند، ناگهان موبایل پیمان زنگ خورد که دستگیر شدیم.»
منبع: روزنامه شهروند