وی افزود: البته اینکه فردی خودش را قوی میکند یا نه، بحث دیگری است اما آنچه ناراحتکننده است این که گاهی میبینیم حتی فردی که مدتهای زیادی در حوزه کودک فعالیت میکرده با اطلاعات اولیهی این حوزه آشنایی ندارد درعینحال دسترسی به این اطلاعات نیز میتواند تفاوت عمدهی نسل جدید نسبت به قبل باشد.
محقق در ادامه با اشاره به پژوهشی که در زمینهی علاقهمندی نوجوانان به قالبهای شعری مختلف انجام داده یادآور شد: در این پژوهش موضوع شناخت نوجوانها را از شعر نیمایی از نظر نظری و فهم مخاطب بررسی کردیم یکی از نتایج اولیه این بود که به احتمال زیاد یکی از دلایل مهم نیما برای اینکه از قالب شعر سنتی به نیمایی روی آورده به خاطر نزدیکی حرفش به مخاطبان بوده و درصد قابلتوجهی از نوجوانها شعر نیمایی را میشناسند و میفهمند.
وی ادامه داد امروز نوجوانان مؤلفههای اصلی شعر نیمایی مثل شکستهشدن وزن، آمدن قافیه و... را میدانند و به نظر من این اتفاق خیلی خوبی است، از سوی دیگر با توجه به پاسخهای داده شده به پرسشنامه نشان داد که بچهها موضوع و مفهوم شعرهای نیمایی را هم خوب تشخیص دادهاند.
شاعر کودک و نوجوان همچنین در مورد نامگذاری روز ادبیات کودک و نوجوان خاطرنشان کرد: اغلب ما زمانی که چیزی را از دست میدهیم شروع به یادمانسازی میکنیم، امیدوارم ادبیات کودک از این جنس نباشد.
وی افزود: من مصاحبهای از خانم رولینگ، نویسندهی هری پاتر، میخواندم که گفته بودند ادبیات کودک در انگلیس بهواقع مخاطبی ندارد، همین تعداد محدودی که نویسندهی کودکاند خودشان مینویسند، خودشان میخوانند و خودشان نقد میکنند.
محقق اضافه کرد: من نمیدانم واقعاً وضعیت ادبیات کودک در انگلیس چگونه است، اما در کشور ما دستکم بسیار از آنچه که خانم رولینگ توصیف کردهاند نزدیک نیست و ارتباط میان مخاطب و نویسندهی کودک دوسویه و نزدیک است و حتی میتواند بهتر نیز باشد.
وی ادامه داد به اعتقاد من اسمگذاری چنین روزهایی هم برای نزدیکتر شدن هر چیزی به صاحب آن است حال نمیدانم کودک، صاحب ادبیات کودک باشد یا نویسندهی کودک، اما به نظرم خود کودک سهم بیشتری داشته باشد.
شاعر مجموعه شعر نوجوان «از خودم سوال میکنم» در ادامه اظهار داشت: نکتهای که در روز ملی ادبیات کودک و نوجوان باید مورد توجه قرار گیرد اینکه با وجود تمام دغدغههای صنفی نویسندگان در چنین روزهایی نویسندهی کودک باید تلاش کند به مخاطب خودش نزدیکتر شود.
وی در پایان یادآور شد: در این حوزه همیشه مباحثی مطرح می شود مانند این که نویسندگان باید به دنبال این باشند که حقوق صنفیشان رعایت شود یا ارتباطشان با ناشران درست شود اما به نظر من با نزدیکی نویسنده به مخاطب اتفاقهای بهتری میافتد و نویسنده میتواند بهجای اینکه قدرتش را از صنف تأمین کند آن را از خود کودکان بگیرد یا بهجای اینکه منتظر باشد که دولت یا هر جای دیگری تصمیمی برایش بگیرد، با مخاطبش تصمیمساز باشد و سازمانها و دولتها را مجبور کند تا حقوق صنفی نویسندهی محبوب بیست میلیون دانشآموز را رعایت کنند.