شاعرانگی های عید سعید فطر؛

حالیا عید شد و رونقِ مِی، افزون گشت ...

|
۱۳۹۵/۰۴/۱۶
|
۱۷:۱۲:۴۲
| کد خبر: ۴۲۷۷۹۵
حالیا عید شد و رونقِ مِی، افزون گشت ...
عید سعید فطر به عنوان یکی از چهار عید بزرگ اسلام و مسلمانان، جایگاهی ویژه در متون ادبی و آئینی متقدم و متأخر داشته و دارد.

به گزارش خبرگزاری برنا، عید سعید فطر به عنوان عید روزه داری یا عید صیام از اعیاد بزرگ مسلمانان است که ذکر بزرگداشت این ایام فرخنده، از دیرباز در ادبیات آئینی ما جایگاهی ویژه داشته است.

در این بین مولانا، شاعر والامقام قرن هفتم هجری، حلول عید سعید فطر را به طلوع معشوق تشبیه کرده و فرموده است:

بگذشت مه روزه، عید آمد و عید آمد

بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد

معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد

شد سنگ و گُهر آمد، شد قفل و کلید آمد

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفت

هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

از لذت جام تو دل مانده به دام تو

جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد

بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته

بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم

بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد.

همچنین حافظ شیراز نیز این مناسبت فرخنده را پاس داشته و با استفاده از عنوان «عید صیام» می فرماید:

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال ست و لیکن

بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه ی چنگ است

چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

در مجلس ما عطر میامیز که ما را

هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر

زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ ست

وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام ست

میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز

وان کس که چو ما نیست درین شهر کدام است

با محتسبم عیب مگویید که او نیز

پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

کایام گل و یاسمن و عید صیام است.

مغفور لاهیجی نیز از شاعرانی است که در این مناسبت خجسته شعر دارد و عید سعید فطر را در بخشی از شعر خود، «صبح نشاط» و «عیش صبوح مستان» می خواند:

صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارک

عیش صبوح مستان، بر یکدگر مبارک

عید گشاد ابرو، بربست رخت روزه

این را حضر خجسته، آن را سفر مبارک

تیغ هلال شوال، باز از افق علم شد

ماه صیام بشکست، فتح و ظفر مبارک

وقت سحر موذن، آهنگ عیش برداشت

بر گوش روزه داران، این خوش خبر مبارک.

و اکنون شعری را با هم مرور می کنیم که در آن بر ضرورت شُکرگزاری روز عید تاکید شده است:

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد

باده خرم عید است که در ساغر شد

روز عید است، سوی میکده آیید به شُکر

که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد

ساقی از میمنت عید دهد باده صاف

جرعه گیرید چو معشوق به خم رهبر شد

مطربا نغمه عیدانه زن و دست فراز

که ز هر پرده نغزت هله ای دیگر شد.

شاعر در ادامه این شعر، با در نظر گرفتن عبارت «صد شُکر که این آمد و صد حیف که آن رفت»، می سراید:

صد کنم شکر بر این عید که از عرش رسید

صد کشم رشک که ایام صیام آخر شد

فرصتی بود که این تیره ی دل صاف شود

نعمتی بود که بر تشنه لبان کوثر شد

آتشی بود که در سردی سوزان وجود

دم گرمی شد و در مجمر دل اخگر شد

وای بر ما که از این جام نگیریم لبی

حیف زان آتش اگر سوخت و خاکستر شد

حالیا عید شد و رونق می افزون گشت

مستی افزون کند این باده چو پر شکر شد.

و اما عید فطر در شعر عباس خوش عمل کاشانی، جام دادن ساقی به عاشقان و بار عام دادن او تعبیر شده است:

عید فطر آمد که ساقی عاشقان را جام داد

عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد

بعد چندی لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست

سفره ای گسترد از احسان و بار عام داد

تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار

ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد

خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان

حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد

جانب میخانه بشتابید ای میخوارگان

کاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد

حیف، رفت آن ماه و صد شکر آمد این عید سعید

دست ساقی باز می بوسم که ما را جام داد

لب فرو بستید از نوشیدنی گر چندگاه

از خم وحدت شما را باده ی گلفام داد

دست افشان، پایکوبان، جانب ساقی روید

چون که عیدی باده ی جانبخش آن خوشنام داد

روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عید

ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد

 

«خوش عمل» چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن

حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد.

سید هاشم وفایی نیز در شعری، با اشاره به پایان ماه مبارک رمضان، عید سعید فطر را مانند چینش خوان کرم توسط حضرت ذوالکرم می بیند و می گوید:

      دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت

      با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت

      درهای مغفرت به روی ما گشوده بود

      مهمانی خدا به وسعت جود و کرم گذشت

      شبهای قدر او چه قدر باشکوه بود

      ساعات غرق عفو گنه، دم به دم گذشت

      بر خرمن گناه من آتش کشید دوست

      با آن که دید معصیتم از رقم گذشت

      دست مرا گرفت خدا و نجات داد

      وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت

      ای دل به هوش باش پس از ماه مغفرت

      ماهی که می زدند گُنَه را قلم گذشت

      هر کس نَبُرد بهره از این چشمه ی زلال

      باور کنید زندگیش در عدم گذشت

      در عید فطر خوان کرم چیده می شود

      گر ماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت

      یا رب به وصل دوست سروری به ما ببخش

      این روزهای هجر که با درد و غم گذشت

      همسایه رضاست "وفایی" و می سرود

      اوقات خوب ما همه در این حرم گذشت.

و اینک شعری از استاد حبیب الله چایچیان متخلص به «حسان» را از نظر می گذرانیم؛ شعری که روز عید فطر را، روز عید اسلام و فخر و جلال بر می شمرد و از یادکرد ماه رمضان هم غافل نیست:

      عید فطر است و اول شوال 

      نور عشق است و شور و جذبه و حال

      بهر توفیق درک ماه خداست 

      قلبها از نشاط، مالامال

      جشن قرآن و جشن غفران است 

      عید اسلام و روز فخر و جلال

      رمضان، ای مه نماز و دعا 

      ای ره اکتساب فضل و کمال 

      رمضان، ای گناه شوی بشر 

      زان‌ همه چشمه ‌های اشک زلال

      رمضان، ای فضای رحمت حق 

      که زند مرغ دل، به اوج تو بال

      رمضان، ای که روز نیمه‌ ی توست 

      مطلع آفتاب عشق و جمال

      عید مسعود زادروز حسن 

      مجتبای محمدی تمثال

      رمضان، ای که در شب قَدرَت 

      لطف یزدان، برون ز حد مقال

      ماه غفران و ماه توحیدی 

      ماه قرآن و ماه احمد و آل.

 و اکنون این گفتار را با دو رباعی زیبا ادامه می دهیم؛ اشعاری که در آنها به صاحب اصلی این عید، یعنی حضرت بقیت الله الاعظم ارواحنا فداه اشاره شده است:

عید است و دلم خانه ویرانه، بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا

یک ماه تمام میهمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه، بیا.

... 

 عید فطر است و دلم غرق تماشاست

یاد آن ماه عزیزی که به حق اوج تمناست

سائل درگه عشقم که امید است بر آن

هر چه طالب شوم از او، همان لحظه مهیاست. 

حُسن ختام این مقال، رباعی دیگری است که عید فطر را لطف تمام و ماه رمضان را فیض تمام معرفی می کند: 

عید صیام آمد و ماه صیام رفت

لطف تمام آمد و فیض تمام رفت

شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد

گرد غم گناه ز جان عوام رفت

نظر شما