به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، در کشور ما روزگاری مردم دیدند که نه استقلال دارند و نه آزادی، برای به دست آوردن آن زنان و مردان به خیابان ها آمدند. بسیاری مقابل گلوله ایستادند و خون خودشان را به پای بذری ریختند که تبدیل به درختی تنومند شد و در سایه اش "استقلال آزادی جمهوری اسلامی " شکل گرفت.
در آن روزها مردان و زنان زیادی تلاش کردند که نگذارند آفت و آسیبی به این درخت برسد، اما دشمنان کور دل از هیچ تلاشی دست نکشیدند. شهریور 1360 دو تن از یاران با وفای امام(ره) یعنی محمد علی رجایی رئیس جمهوری وقت و محمد جواد باهنر نخست وزیر که به معنای واقعی مردمی بودند در انفجاری در دفتر نخست وزیری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که یک هفته را به احترام این دولتمردان "هفته دولت" نام نهادند.
روز خونین خیابان پاستور
ترور شهیدان رجایی و باهنر در 8 شهریور 1360 در ساختمان نخست وزیری واقع در خیابان پاستور رخ داد. این حادثه جامعه را در بهت فرو برد. در اقدامات اولیه برای جستجو عامل یا عاملین این ترور نام " مسعود کشمیری" که دبیر شواری امنیت بود مطرح شد که هنوز تلاش ها برای دستگیری وی ادامه دارد.
در گزارشات اولیه مشخص شد حادثه انفجار در ساعت ۳ بعدازظهر روی داده است و محمدعلی رجایی رییس جمهوری و دکتر محمدجواد باهنر نخستوزیر و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور که در یک جلسه فوقالعاده شرکت داشتند، مورد هدف قرار گرفته اند. انفجار توسط یک بمب که در یک کیف دستی جاسازی شده بود، رخ داد که طی آن قسمتهایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخستوزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت. در این حادثه محمدعلی رجایی، دکتر محمدجواد باهنر و چند تن از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند، به درجه رفیع شهادت نایل شدند و مجروحان حادثه با کمک ماموران و پرسنل نهادهای انقلابی به بیمارستانها انتقال یافتند و تحت مراقبتهای درمانی و پزشکی قرار گرفتند.
آیتالله هاشمیرفسنجانی درباره 8 شهریور 60 گفت: در آن روز ما در دفتر نخست وزیری یک جلسه علنی حضور داشتیم و قرار بر این بود پیرامون لایحه بازسازی به گفت و گو بنشینیم ، ساعت 3 بعد از ظهر صدای انفجاری را شنیدم، دود و آتش به هوا برخاست از پنجره که نگاه کردم، دیدم دفتر جلسات دولت است، فورا خبر رسید که جلسه شورای امنیت بوده و آقایان رجایی و باهنر هم حضور داشتهاند. یک ربع بعد، بهزاد نبوی آمد که خودش در نخستوزیری بوده، سخت ناراحت و شوکه بود گفت، آقایان باهنر و رجایی شهید و عدهای نجات یافتهاند.
بهزاد نبوی که در آن زمان پست وزیر مشاور در امور اجرایی را بر عهده داشت در مورد این حادثه میگوید: حدود ساعت ۳ بود که من در اتاقم صدای انفجاری را شنیدم، از پنجره به حیاط نخستوزیری نگاه کردم دیدم از یکی از اتاقها آتش و دود بیرون می آید، همراه با دو سه نفر از برادرانی که آنجا بودند به سرعت به طبقه پایین آمدیم، انفجار در یکی از اتاقها صورت گرفته بود و تعدادی از افراد که در اتاق حضور داشته و خراشهای سطحی برداشته بودند، خود از اتاق بیرون آمدند.
شاهدان عینی چه گفتند
شاهدان عینی که در اطراف ساختمان حضور داشتند از عمق فاجعه ای می گویند که تا به آن روز بی سابقه بوده است، یکی از کارمندان قسمت آبدارخانه نخستوزیری که از ناحیه دست مجروح شده بود هم درباره واقعه انفجار می گوید: وحشتناک بود! در طبقه دوم داشتم به طرف آبدارخانه میرفتم که صدای وحشتناکی تنم را لرزاند و بلافاصله زبانههای آتش را دیدم که از اتاق کنفرانس به بیرون تنوره میکشید، از وحشت نمیدانستم چه کنم، هرچه سعی کردم فکرم را متمرکز کنم و ببینم چه اتفاقی رخ داده است، موفق نشدم، چون دود غلیظی تمام سالن طبقه دوم را فرا گرفته بود از وحشت از طبقه دوم به اتفاق یکی دیگر از همکارانم به کوچه کنار نخستوزیری پریدیم و در این موقع بود که دستم مجروح شد، وقتی در کوچه مقداری بر اعصابم مسلط شدم، صدای «الله اکبر» را از داخل ساختمان همراه با شکستن شیشهها میشنیدم، نمیدانستم چه کنم، هنوز آتشنشانی نیامده بود، وقتی ماموران آتشنشانی رسیدند و آتش را خاموش کردند درون ساختمان به کمک امدادگران رفتیم.
یکی از پاسداران محافظ نخستوزیری هم که شاهد عینی ماجرا بود، می گوید: بیرون ساختمان نخستوزیری مشغول پاسداری بودم که صدای انفجاری شنیدم سراسیمه خود را به نزدیک در ورودی خیابان پاستور رساندم و متوجه شدم که چند تن از امرای ارتش در حالی که یکی از آنها خون از سرش جاری بود از پلههای نخستوزیری به پایین میدویدند و از طرفی صدای «الله اکبر» نیز که از داخل ساختمان شنیده میشد، مرا متوجه کرد که کسانی احتیاج به کمک دارند. بلافاصله خود را به طبقهای رساندم که آتشسوزی از آنجا جریان داشت و در همانجا پایم نیز زخمی شد، اما فوری محل را ترک کردم و پایین آمدم و در همین زمان بود که ماموران آتشنشانی به محل رسیدند و به انجام عملیات خاموش کردن آتش پرداختند.
نحوه شناسایی اجساد
اجساد شهدای این فاجعه به صورتی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آنها ممکن نبود. از سوی دیگر در میان زخمیهای این حادثه اثری از برادران رجایی و باهنر به چشم نمیخورد و بدین ترتیب حدس زده میشد که ۲ جسد از 3 جسد به دست آمده متعلق به رییس جمهور و نخستوزیر باشد. بالاخره در آخرین ساعت شب پیکرهای قربانیان حادثه ۸ شهریور از روی علائمی که در دندانهای هر کدام از آنها وجود داشت، شناسایی شدند.
واکنش امام خمینی(ره) به شهادت رجایی و باهنر
صبح روز بعد از انفجار دفتر نخست وزیری، امام خمینی(ره) در دیدار با جمعی از اقشار مردم که در حسینیه جماران انجام شد، به تجلیل از شخصیت شهیدان رجایی و باهنر پرداختند.
ایشان در این دیدار در رابطه با شهادت شهیدان رجایی و باهنر گفتند: منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا للَّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتى نمى تواند مقابله کند. جمعیتى که- ملتى که- خود را از خدا مى دانند و همه چیز خود را از خدا مى دانند و رفتن از اینجا را به سوى محبوب خود مطلوب خود مى دانند، با این ملت نمى توانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزى مى پذیرد، آن کوردلان نمى توانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامى ما ندارند. آنها گمان مى کنند که با ترور شخصیت ها، ترور اشخاص، مى توانند با این ملت مقابله کنند و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعى که ما شهید دادیم ملت ما منسجم تر شد.
حضرت امام در ادامه تاکید کردند: چه خود واقعه و خود این افرادى که شهید شده اند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند و آقاى رجایى و آقاى باهنر هر دو شهیدى که با هم در جبهه هاى نبرد با قدرت هاى فاسد همجنگ و همرزم بودند. مرحوم شهید رجایى به من گفتند که من بیست سال است که با آقاى باهنر همراه بوده ام و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند و به سوى او هجرت کنند. کسى که هجرت را به سوى خدا مى داند و شهادت را فوز عظیم مى داند، و شهدایى که در صدر اسلام و از صدر، اسلام تا کنون داده است عالیتر و بالاتر از تمام افرادى هستند که در این قرن موجودند.
بنیانگذار انقلاب در ادامه سخنی هم با منافقین داشتند و فرمودند: آن کوردلانى که گمان کرده اند که جمهورى اسلامى با نبود چند نفر از بین خواهد رفت و سقوط خواهد کرد، آنها افکارشان، افکار اسلامى نیست و از اسلام خبرى ندارند و از ایمان اطلاعى ندارند و افکارشان، افکار مادى است و براى دنیا کار مى کنند و به هواى دنیا هستند.
مقام معظم رهبری درباره ویژگی های اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر می فرمایند: شهید باهنر، مرد بی تظاهری بود که هیچ کس از ظاهر آرام او نمی فهمید در باطن و ذهن و اندیشه موّاج او چه می گذرد. وی یکی از متفکرین و تئوریسین ها و ایدئولوگ های انقلاب بود. نوشته های زیادی داشت و کتاب های زیادی را تنظیم کرده بود....ارتباطات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دوی اینها، برای عظمت فکری و قدرت تفکر عملی او ارزش زیادی قائل بودند... نقش شهید رجایی و باهنر در افشا نمودن ماهیت لیبرالی و منافقانه بنی صدر، بسیار برجسته بود. البته شهید رجایی در درجه اول و بعد هم شهید باهنر در این مورد نقش داشتند. شهید رجایی با صبر خود و متانت و حوصله عظیم و با قبول دردها و رنج های قلبی و غیر قابل افشایی که داشت، توانست با تعبیر خود من با نرمش قهرمانانه ای، بنی صدر خائن را افشا و رسوا کند و به زمین بکوبد.
هفته ای به نام دولت
در تاریخ هر قوم و ملتی روزهای تلخ و شیرینی وجود دارد که در تعیین آینده و سرنوشت آنان نقش به سزایی را ایفا می کند، نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری بزرگ مردی که جهان مانند او را کمتر به خود دیده است و جان فشانی فرزندان فداکار این مرز و بوم که بزرگ ترین بخش تاریخ ماست، خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در دل دارد. در این میان، شهادت دو شخصیت فداکار اسلام، رجایی و باهنر که به آتش کین منافقان سوختند، فصلی از شهادت را به نام «هفته دولت» در تاریخ انقلاب گشوده است. علت نام گذاری این هفته این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت و مکتبی بود که پس از حاکمیت لیبرال ها بر کشور، عهده دار امور شدند. این دولت در آن دوره بحرانی، بیش ترین حد تلاش و کوشش را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب از خود نشان داد، تا آنجا که جان خویش را برای آن گذاشتند.
در این که از نخستین روز انقلاب تا به امروز دولت ها تمامی تلاش خودشان را برای رفع معضلات و مشکلات کشور کرده اند، شکی نیست و شاید این نام گذاری باعث شود تا سپاس و قدردانى از کسانی که هدفشان اجراى حدود الهى و احکام آسمانى اسلام و ایجاد جامعه اى سرشار از عدالت، نظم و امنیت است، صورت گیرد.
یادشان گرامی