به گزارش خبرگزاری برنا، متن یادداشت به شرح ذیل است؛
افتخار آشنایی من با محمدرضا شجریان به قبل از انقلاب برمیگردد. یک بعدازظهر در رادیو ایران مدیر تولید موسیقی رادیو ایران ه.الف.سایه ما را به هم معرفی کردند. من جوانی ٢٦ساله بودم. اتفاق عجیبی رخ داد؛ از همان لحظه دیدار انگار سالها با هم آشنا بودیم. ساعتها با هم گپ زدیم. از دنیای موسیقی، آواز و شعر صحبت کردیم. هوا رو به تاریکی رفته بود.
کارکنان رادیو همه رفته بودند. فقط ما دو نفر غرق در صحبت و آواز بودیم. و این تذکر را دربان رادیو به ما داد که بسیار دیروقت شده است. در همان حالت یکباره استاد شجریان به من گفتند: ببین ماشینت را همینجا در حیاط رادیو بگذار بیا با ماشین من برویم منزل ما؛ و بهاتفاق رفتیم منزل تهرانپارس و من برای اولینبار با خانواده شجریان، خانم و بچههای کوچک ایشان، سه دختر و یک پسربچه (همایون) آشنا شدم. دو روز تمام در منزل ایشان ماندیم (اشتیاق و صحبتهای ما تمامی نداشت).
روز سوم با هم به رادیو آمدیم و من ماشینم را برداشتم. از اینجا یک ارتباط تنگاتنگ به وجود آمد. خیلی روزها صبح زود با هم میرفتیم درکه. آن سالها درکه بسیار خلوت بود و جز کافه کوچک (سید علی) که درون اتاقکی از سنگ بود و صدای آب و پرنده چیز دیگری به نظر نمیآمد؛ و ما ساعتها آواز میخواندیم. از آنجا که برمیگشتیم یا به منزل ما یا به منزل ایشان میرفتیم. بچههای ایشان مثل بچههای خود من بودند. همایون کوچک روی پای من مینشست. خانهای پر از مهر، دری به روی همه باز و سفرهای گشاده و همه چیز دلپذیر و گرم بود. کلاس آموزش آواز محمدرضا شجریان برای اولینبار در رادیو ایران حدود ٤٠ سال پیش (دو سال قبل از انقلاب تشکیل شد. اولین گروه شاگردان ایشان، گروه آقای محسن کرامتی بودند؛ البته من در کلاسهای آموزشی ایشان حضور نداشتم اما از دور شاهد آن بودم.