گروه ورزشی خبرگزاری برنا، مهدی نوروزی، برادر کاپیتان فقید پرسپولیس، تقریبا در تکتک روزهای آپاچی قرمزها کنارش بود. مهدی و هادی با هم ورزشکار شدند و در یک روز ازدواج کردند. صحبت کردن با فردی که برادر نه، یارش را از دست داده حتی پس از10سال در مورد عزیزش سخت است، چه برسد به اینکه در آغاز سالگرد آن عزیز از او بخواهیم خاطراتش را مرور کند و برای ما تعریف کند. مهدی اما با حوصله از شیرینی روزهای با هادی گفت و تلخی روزهای بدون هادی را درصدایش شنیدیم... او با غمی که درصدایش بود از همه دعوت کرد تا پنجشنبه برسر مزار هادی جمع شوند و خانواده 24فراموش نشدنی را دلشاد کنند...
*آقا مهدی، از روزهای کودکی با هادی بگویید.
من و هادی از بچگی با هم بزرگ شدیم. در یک مدرسه ابتدایی بودیم. راهنمایی هم با هم بودیم. به علت علاقه پدرم به کشتی، ما هم وارد کشتی شدیم. یادم میآید که یک موتوریاماها100 داشتیم و با آن به باشگاه کشتی میرفتیم. هادی در انتخابی نوجوانان تیم ملی کشتی در وزن 47کیلو هم شرکت کرد. سه سال کشتی گرفتیم.ابتدا هادی بود که کشتی گیر شد و مدتی بعد من هم به سراغ این ورزش رفتم.
*چه شد که وارد فوتبال شدید؟
یک جام محلات برگزار شد. ما در کپورچال تیمی تشکیل دادیم و در آن جام شرکت کردیم. همه تیمها را بردیم و به فینال رسیدیم. در فینال به پرسپولیسقائمشهر خوردیم. آن بازی را با درخشش هادی بردیم. مربی پرسپولیس قائمشهر آقای رامشگر بود که خیلی به پیشرفت من و هادی کمک کرد. او پس از آن بازی چهار-پنج نفر مارا سوا کرد و گفت شما استعداد خوبی دارید، اگردوست دارید به پرسپولیس قائمشهر بیایید و اینطور شد که ما کلا به سمت فوتبال چرخیدیم.
*چطور شد که هادی به تهران رفت و پیراهن پرسپولیس را پوشید؟
ما تا قبل از اینکه هادی به پرسپولیس برود تقریبا همه جا با هم بودیم. روز و ساعت عروسیمان با هم بود. با هم به تهران آمدیم. من به خدمت رفتم، هادی در سال اول به پاسارگاد رفت. آن زمان آقای امیر عابدینی در پاسارگاد بود. درسال دوم خدمت من هادی به داماش آمد. آقای رضا شاهرودی در داماش بود. در داماش باهم بودیم. آقای امیرحسین پیروانی مربی تیم بود و به همین خاطر آقای افشین پیروانی برای دیدن بازیهای ما زیاد میآمد. همین رفت و آمدهای ایشان باعث شد که هادی به پرسپولیس برود چون آقای پیروانی دستیار آقای قطبی در پرسپولیس بود.
*حضور در تهران و شهرت در پرسپولیس باعث نشد که هادی عوض شود؟
نه.اصلا. مهمترین فاکتور هادی اخلاق او بود. او یک درصدهم تغییر نکرد و مغرور نشد. حتی به نظرم خاکیتر هم شد. برای مثال وقتی به کپورچال میرفت، ماشین را یک جا پارک میکرد که کسی نبیند و بعد پیاده به محل میرفت تا با دوستان و آشنایان دیدار کند. من اینها را با چشمان خودم دیدم. چیزی نیست که شنیده باشم. اصلا اخلاق او عوض نشد. همیشه افتاده بود. یا مثلا وقتی در تهران یک بازی مهم مثل دربی داشت، دوستانش در مازندران را دعوت میکرد که به تهران بیایند و بعد از بازی هم همه را به خانهاش دعوت میکرد.
*شما در آن زمان کنار او بودید؟
بله. ما تقریبا همه جا با هم بودیم. من در تمام بازیها به ورزشگاه میرفتم و ازاینکه هادی را در زمین میدیدم کیف میکردم. احساس غرور میکردم.
*هادی چقدر به زادگاه خودش سرمیزد؟
هادی هروقت که میتوانست و مرخصی داشت به مازندران میرفت، حتی اگر یک روز فرصت داشت. هیچ وقت از کپورچال فاصله نگرفت. در هر فرصتی به آنجا میرفت و با خانواده و اقوام دیدار میکرد. هادی مرام و گذشت بالایی داشت. شاید این به خاطر حضورش در کشتی بود که منش و روش مردانگی داشت. هیچ وقت کسی را اذیت نکرد. علیه کسی حرف نزد. کسی را ناراحت نکرد.
*بهترین خاطره شما با هادی چیست؟
بهترین خاطره من با او، مراسم عروسیم است. ما همه کارهایمان را با هم انجام دادیم. عقدمان با هم بود. حنابندانمان باهم بود. عروسی را با هم گرفتیم. اکنون این غم برای من سنگین است. هواداران پرسپولیس هم هنوز اورا فراموش نکردهاند چه برسد به من که همیشه با او و در کنارش بودم.
*پس از یکسال روحیه خانواده هادی چگونه است؟
خب همسرش خیلی عذاب کشید و هنوز هم برای او کنار آمدن با این ماجرا سخت است. هانی هم خیلی اذیت شد. هانی بیشتر از سنش میفهمد به خاطر همین سعی میکنیم اورا خیلی جاها نبریم که اذیت نشود. او باید بچگی کند و درست نیست که روحیهاش تخریب شود هرچند که تا به حال سختی زیادی کشیده. هانی همه جا با با پدرش میرفت و به هم وابسته بودند. هادی وقتی به تهران آمد ازدواج کرد و خیلی زود سرگرم خانوادهاش شد. برخلاف خیلیها که وقتی به پول میرسند از خانواده دور میشوند، هادی برای خانوادهاش وقت زیادی میگذاشت. به خاطر همین این اتفاق برای خانواده او خیلی سنگین بود.
*ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. شاید با مرور خاطرات باعث رنجش شما شدم، دراینصورت عذرخواهی میکنم. درپایان اگر حرف و نکتهای باقی مانده، شنوا هستیم.
از شما و تمام رسانههایی که هنوز هادی را فراموش نکردند تشکر میکنم. همچنین از باشگاه پرسپولیس که همیشه به ما لطف دارد و هرطور بتواند کمک میکند. از ورزشکاران، فوتبالیستها، مدیران و مسئولان ورزش و فوتبال تشکر میکنم. همچنین مردم و هواداران که به ما خیلی لطف دارند و همدردی آنها به ما خیلی از نظر روحی کمک میکند. قبلا شاید در سال، 100نفر مهمان به کپورچال نمیآمد اما الان گاهی میبینیم که در یک روز وسط هفته تا200ماشین به اینجا میآیند و برمیگردند و این به خاطر علاقه مردم به هادی است. به همین خاطر دست تک تکشان را میبوسم و ازآنها تشکر میکنم. امیدوارم بتوانیم درمراسم روزپنجشنبه، گوشهای از محبتشان راجبران کنیم. مراسم ما از ساعت15:24آغاز میشود و تا17:24 هم ادامه دارد. از همه مردم و هواداران فوتبال دعوت میکنم که به این مراسم بیایند. آبی و قرمز هم ندارد. ما همه را دوست داریم و خوشحال میشویم درکنارما باشند. اینرا هم بگویم، گاهی هم حرفهایی زده میشود که زیبا نیست. چیزهایی میشنویم که واقعا اذیتمان میکند. ما به دنبال سواستفاده از هادی نیستیم. این غم آنقدر برای ما سنگین بود که هنوز هم آن را به دوش میکشیم و نمیتوانیم آن را باور کنیم، چه برسد به اینکه بخواهیم به فکر استفاده از آن باشیم! کاش اینگونه درموردمان قضاوت نشود. سختیهای زیادی را پس از هادی متحمل شدیم، کاش افرادی که به این حرفها را مطرح میکنند مارا درک کنند. مرام و اخلاق هادی نمونه بود. تمام تلاشمان ایناست که راه و منش هادی را زنده نگاه داریم تا باعث شادی روح او شویم.
"گفتگو از محمدبهی"