در تاریخ این مرز و بوم و جان نثاری هایی که برای حفظ آن شده سخن بسیار است. مردان مردی تاریخ زیبای مقاومت و ایستادگی را زرین کرده اند که هر چه به ابعاد شخصیتی و سبک زندگی آن ها می پردازیم باز هم نمی توانیم بگوییم قطره ای از آن اقیانوس های بیکران را نشان داده ایم.
نمایش مهنا که اخیرا در شیراز به روی صحنه رفت نمایش گوشه ای از زندگی پر افتخار شهید خلبان سرلشکر عباس دوران است.
لیلا برزگر بازیگر تئاتر و تلویزیون در این نمایش نقش همسر شهید را در زمان حال بر عهده داشت که با وی به گفتگو نشسته ایم.
- چه شد که شما را برای ایفای این نقش انتخاب کردند؟
ج: در یک جلسه تست بازیگری به صورت اتفاقی آقای میرزایی کارگردان نمایش مهنا مرا دیدند و بعد از چند سوال قرار شد برای تست به پایگاه هوایی بروم و بعد از اتود من قبول کردند در این نقش بازی کنم. من بیست و یکمین نفری بودم که اتود این نقش را زده بودم.
- اولین حس و واکنشتان این به پیشنهاد چه بود؟
- این حس قابل گفتن نیست .البته فکر نمی کردم بتونم از پس این کار بر بیام چون واقعا سخته مسئولیت سنگینی بود .ولی یک سعادت بود که نصیب من شد و به خودم قول دادم که باید از پس این کار بر بیام . و اولین کار که کردم رفتم دیدن خود شهید که این دیداربا اینکه تا الان که هشت ماه از ماجرا میگذره منجر شد که حداقل دو روزی یک بار این دیدار تازه کنم.
- آیا برای ایفای بهتر نقش بررسی و مطالعه ای هم داشتید؟
ج: من همم قبل از این کار مثل بقیه ادم های عادی اطلاعات مختصری داشتم ولی با گفتگوی حضوری با همسر شهید و مادر و خواهر شهید عباس دوران و خواندن خاطراتشون بیشتر با این شخصیت آشنا شدم و خود نمایشنامه هم تفریبا برای شناخت این شخصیت از نظر من کامل بود.
- وقتی همسر شهید دوران فهمیدند شما قرار است نقش ایشان را بازی کنید عکس العملشان چه بود و چه گفتند؟
ج: ایشان امیدوار بودن که ما بتوانیم همانطور که شایسته هست شخصیت شهید عباس دوران را به جوان هایی که شناخت کافی از این شهید ندارند بشناسانیم و صبوری و گذشت یک همسر شهید را نمایش بدهیم.
- بعد از اینکه نمایش شما را دیدند از کار راضی بودند؟
ج: بله. خیلی گفتن که واقعا گذشته من دوباره مرور شد و راضی بودن که شادی و زندگی روز مره قبل شهادت ما نشان دادیم. گفت اره ما هم مثل ادم های عادی داشتیم زندگی میکردیم میخندیدیم مسافرت می رفتیم. زندگی سرشار از عشق. که متاسفانه جنگ ....
-خانم برزگر شما خودتان قبل از این نقش و بازی، با شهدا ارتباطی داشتید؟ ارتباطتان با وادی شهدا و شهادت چطور بود؟
ج: من هم مثل خیلی از مردم برای شهدا احترام قائل بودم اما کمتر به موضوع شهید و شهادت چرداخته بودم اما این اتفاق بسیار خوب باعث شد در خصوص زندگی شهدا تحقیق کنم، بیشتر مطالعه کنم و به جایی برسم که امروز خلوتگاه من گلزار شهدا شود و بابت کوتاهی گذشته ام از شهدا شرمنده ام.
- کدام صحنه این نمایش شما رو تحت تاثیر قرار داد و کجای نمایش را بیشتر دوست دارید؟
ج: صحنه ای که با اینکه شهید موقعیت خیلی زیادی در خارج از کشور داشته ولی برای وطنش و ناموس می آید و از فرمانده خود التماس می کند تا دوباره برگردد به پرواز و خدمت کند، تاثیر گذار بود و با اینکه می دانست امکان برگشت از آخرین عملیات پنج درصد بود ولی از همسر و نوزاد 8 ماهه اش باز قبول کرد و رفت تا از میهن خود دفاع کند. همچنین صحنه بازی کردن با بچه و شام خوردن با همسرش را خیلی دوست داشتم.
- اگر شما جای همسر شهید دوران بودید چگونه با موضوع شهادت همسرتان برخورد می کردید؟
ج: ---(سکوت)
- آیا این اولین تجربه شما در صحنه تئاتر و نمایش است؟
ج: نه من در دی ماه سال 91 در شهرستان بوانات یک تئاتر به نام مهمان تنور با موضوع امام حسین(ع) و واقعه بعد از عاشورا بود بازی کردم که اولین تجربه من بود و در مهنا به عنوان دومین کار صحنه ای بازی کردم.
-در چند فیلم هم بازی کردید؟
ج: در فیلم عشق اس ام اسی به کارگردانی هادی رمضان پور بازی کردم و در فیلم های شهد تلخ و هوای پدر به کارگردانی اسماعیل راد طراح لباس و بازیگر بودم. شهد تلخ در وصف شهید گمنام و امام حسن (ع) بود و هوای پدر هم در خصوص سالمند و خانه سالمندان است. در پیش تولید تله فیلمی به نام بیداری در خواب نیز ایفای نقش دارم.
- آخرین سخن
ج: شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم
غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .
و به قول شهید موحد دانش: شهید عزادار نمی خواهد، شهید رهرو می خواهد
شهید خلبان سرلشکر عباس دوران
گفتنی است؛ شهید خلبان سرلشکر عباس دوران با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی پرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.
شهید دوران در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ نا پذیر مورد ادعای صدام به پنج نفر از زبده ترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با اراده ای پولادین به پالایشگاه ((الدوره)) یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش ((ستوانیکم منصور کاظمیان)) در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه می توانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقه وار خود و هواپیمایش بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیر متعهد ها به ریاست صدام در بغداد شد.
پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد. پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد.