رسیدگی به پرونده این جنایت از غروب هفتم اسفند سال 86 و همزمان با اعلام خبر مرگ زن جوانی به نام مرجان آغاز شد که در خیابان نبرد تهران و با گره خوردن یک کراوات صورتی دور گردن از پا درآمده بود. این جنایت درحالی رخ داده بود که هیچ سرقتی از محل قتل صورت نگرفته و عامل جنایت نیز برای وارد شدن به خانه قربانی با مانعی روبهرو نشده بود.
در تحقیقات بازپرس و کارآگاهان جنایی مشخص شد قتل هنگامی اتفاق افتاده که دختر 14 ساله و شوهر قربانی جنایت در خانه نبودهاند. از سوی دیگر کارآگاهان در تحقیقات محلی دریافتند ساعتی قبل از قتل پسری جوان وارد محل جنایت شده است. دختر نوجوان مقتول در بازجوییها مدعی شد چنین فردی را نمیشناسد، اما شوهر مرجان پس از مدتی اعلام کرد یکی از اقوام دور همسرش شبیه پسر جوانی است که همسایگان او را زمان جنایت دیدهاند. بدینترتیب مظنون شماره یک خیلی سریع دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت: ابتدا با دختر 14 ساله مقتول دوست بودم اما این رابطه تمام شد و پس از آن ارتباطم با مادرش آغاز شد. او از زندگی با شوهرش ناراضی بود و میگفت همسرش به وی بیاعتنایی میکند. مرجان دیگر نمیخواست با این مرد زندگی کند و...به این ترتیب ارتباط عاطفی ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه به من تلفن زد و خواست به خانهاش بروم. آن روز من و مرجان با هم ناهار و مشروب خوردیم و بعد از آن او به من پیشنهاد رابطه داد اما قبول نکردم که بر سر همین مسأله با او درگیر شدم.
او کراوات مرا باز کرد و من که بشدت عصبی شده بودم همان کراوات را دور گردنش حلقه زده و او را خفه کردم و بعد هم بسرعت فرار کردم.
بدینترتیب پس از صدور کیفرخواست، عامل جنایت محاکمه و از سوی قضات شعبه 71 به قصاص محکوم شد. اما این حکم از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض شد و پسر جوان صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده محاکمه شد.
متهم زمانی که در جایگاه مخصوص ایستاد اتهام قتل عمد را پذیرفت و گفت: «من عاشق دختر مرجان بودم اما این زن تلاش میکرد مرا به سمت خودش بکشد که متأسفانه موفق هم شد. روز حادثه زمانی که حرفهای ناراحت کننده به من زد، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. مشروب هم خورده بودم و حالت عادی نداشتم. زمانی که مرجان کراواتم را باز کرد، کنترلم را از دست دادم و یکدفعه آن را دور گردنش پیچیدم و آنقدر فشار دادم که جان باخت.
زمانی که به حالت عادی برگشتم فهمیدم چه اتفاقی افتاده و به همین خاطر فرار کردم، اما حالا بشدت پشیمان هستم و تقاضای بخشش دارم.» بعد از پایان دفاعیات متهم، وکیل مدافعش گفت: با توجه به اینکه درصدد جلب رضایت اولیای دم (مادر مقتول) هستیم از دادگاه فرصت چند روزه میخواهیم و امیدواریم بتوانیم این پسر پشیمان را از چوبه دار نجات دهیم. رئیس شعبه نیز پس از مشورت با مستشاران خود 40 روز به وکیل متهم فرصت داد تا رضایت اولیای دم را بگیرند.
منبع: ایران