به گزارش خبرگزاری برنا، در این یادداشت آمده است: پیشنهاد شد یادداشتی در باره عروج ملکوتی آیت الله هاشمی رفسنجانی بنویسم. از این کار امتناع کردم چرا که زبان و قلمم را قاصر از توصیف مقام آن بزرگوار می دانم. ولی نمی توانم فراموش کنم روزی را که در خیابان سپه به عنوان سرباز وظیفه در خدمت نظام که با دیدن آیت الله هاشمی چگونه دستم را به نشان احترام بالا بردم. همین خاطره کوچک انگیزه ای شد هرچند کوتاه چیزی بنویسم. خاطره شیرین و لذت بخش دیدار سربازی کوچک با مردی بزرگ.
از زمان سربازیم سالها گذشت تا اینکه در سریال «معمای شاه» فضایی برایم فراهم شد تا بار دیگر، به خیابان سپه بروم اما این بار نه به عنوان سرباز بلکه به عنوان بازیگر در نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی.
آن روز در لباس و قامت نقش با گریمی کامل به دیدارشان رفتیم. داخل ساختمان مجمع شدیم. بعد از ورود، جایی در کنار آیت الله به من داده شد، وقتی درکنارشان نشستم شیرینی این نقش برایم دو چندان شد. چرا که از سر محبت جمله ای به من گفتند تا خود را بیش از پیش باور کنم و آن جمله این بود: نمی دانم من کدام سمت هستم.
آن روز را هیچ گاه از یاد نخواهم برد که چگونه ایشان لبریز از لطف و مهربانی پذیرایی آقای ورزی کارگردان سریال و گروه همراه شان شدند. من هم سراپا گوش شدم تا فقط بشنوم و بهره ببرم. کلمه ای نگفتم اما بر خود واجب می دانم جمله ای را که آن روز فراموش کردم به ایشان بگویم را اینک، با تیتری درشت بنویسم. سپاس از اینکه اجازه دادید هر چند اندک، در قامت شما در سریال«معمای شاه» قرار بگیرم و ایمان دارم به این اتفاق که بازخورد گسترده این نقش را مدیون سال ها تلاش شبانه روزی شما بزرگ مرد سرزمینم هستم. لحظاتی جای شما بودن چقدر لذت بخش شروع شد، ادامه یافت و …
و حالا با قلبی آکنده از اندوه نه در حوالی خیابان سپه و در محدوده نظامی که در حوالی دانشگاه تهران دستم را بالا می برم و برای آخرین بار با شما وداع می کنم. من همیشه سرباز شما و نظام مقدس جمهوری اسلامی خواهم ماند.