«تلویزیون» چگونه وارد ایران شد؟

|
۱۳۹۵/۱۱/۲۰
|
۱۷:۲۸:۲۴
| کد خبر: ۵۱۷۹۶۰
«تلویزیون» چگونه وارد ایران شد؟
تنها بدنه چوبی رادیو و تلویزیون در آغاز در ایران ساخته می‌شد اما صنعتگران ایرانی آرام‌آرام بخش‌هایی بیش‌تر از این دستگاه‌ها را کشور تولید کردند. سرانجام در سال ١٣٤١ خورشیدی کارخانجات پارس الکتریک به منظور تولید و مونتاژ رادیو و تلویزیون در ایران بنیان‌گذاری شد.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، روزنامه «شهروند» آورده است: «ما یک فامیل داشتیم که خیلی مومن بود. روزی یک روضه زنانه در منزل ما برقرار بود. قبل از آن مادرم گفته بود که «آبجی همدم» (نام همان پیرزن مومن بود) می‌خواهد به منزل ما بیاید. روی تلویزیون چادرشب و پتو بیندازید که آبجی همدم تلویزیون را نبیند و الا منزل ما نمی‌آید. خلاصه روی تلویزیون را کاملا پوشاندیم. یکمرتبه زنگ در خانه به صدا درآمد و آبجی همدم وارد منزل شد. پس از سلام و احوالپرسی یکمرتبه رنگ و رویش عوض شد فوری گفت می‌خواهم بروم. پس از اینکه علت را مادرم از وی پرسید، آبجی همدم با دست اشاره به گوشه اتاق کرد که تلویزیون در آنجا جاسازی شده بود. گفت تا زمانیکه این لانه شیطان در اینجا وجود دارد من پایم را نمی‌گذارم. مادرم گفت که ما روی آنرا انداخته‌ایم. ولی او گفت یک قسمتی از آن بیرون است. خلاصه هرچه تشک و لحاف و پتو بود روی آن انداختیم که معلوم نباشد. گفتیم آبجی همدم خوب شد؟ آبجی همدم با همان سادگی گفت: پایین آن هنوز بیرون است. خلاصه آنرا ناپدید کردیم تا بالاخره آبجی همدم وارد شد».

این خاطره از یکی از جوانان ایرانی در سال‌های پس از ورود تلویزیون به ایران، بازتابنده بخشی از نگاه جامعه سنتی ایران به این پدیده نو، نیز نمایانگر نگاهی می‌تواند باشد که برنامه‌ریزان و تصمیم‌سازان فرهنگی و اجتماعی عصر پهلوی به این ابزار مدرن رسانه‌ای و تصویری داشتند. بسیاری از مردم در زمان ورود تلویزیون به ایران، آن را جعبه جادو می‌پنداشتند که تصویرهایی غریب و شگفت از سرزمین‌های دور پخش می‌کرد؛ تلویزیون در نگاه آنان، گونه‌ای شهر فرنگ مدرن به شمار می‌آمد. بخش‌های سنتی و مذهبی جامعه به ویژه سالخوردگان اما در رویارویی با تلویزیون از پذیرش آن سرباز زدند. این افراد تلویزیون را ابزاری کفرآمیز می‌دانستند که فساد و کفر را در سطح جامعه رواج و گسترش می‌داد. البته برنامه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شد و با فرهنگ جامعه سنتی ایران تناسب نداشت، این باور را تقویت می‌کرد؛ به گونه‌ای که بسیاری از خانواده‌های مذهبی تلویزیون نمی‌خریدند و داشتن آن از منکرات به شمار می‌آمد.

تیغ دو دم تلویزیون در فرهنگ، سیاست و اجتماع

ایجاد نخستین فرستنده تلویزیونی در ایران به سال ١٣٣٧ خورشیدی بازمی‌گردد. همه کسانی که در این سال دستگاه گیرنده تلویزیون داشتند، توانستند از برنامه‌های این فرستنده بهره برده، به تماشای آن‌ها بنشینند. تلویزیون و برنامه‌های آن، دنیایی تازه پیش روی ایرانیان گذاردند. این دنیای جدید گرچه جذاب بود و مشتاقان و هوادارانی بسیار یافت اما از نظر برخی افراد غیر قابل پذیرش و کفرآمیز پنداشته می‌شد. علت این رویارویی را در سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی پهلوی دوم می‌توان جست که برآن شده بود برنامه یکسان‌سازی فرهنگی و رواج غربی‌گرایی را در جامعه ایرانی به اجرا بگذارد. برنامه‌هایی به همین منظور از تلویزیون پخش می‌شد که با بخش‌هایی مهم از ارزش‌های حاکم بر جامعه سنتی ایران ناهمخوان و رویاروی بود. این مساله آرام‌آرام زمینه نارضایتی گروه‌های مذهبی و سنتی جامعه را از سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی پهلوی دوم فراهم آورد.

برنامه‌های تلویزیون همچنین با پخش آگهی‌های جذاب تبلیغاتی، رواج و گسترش مصرف‌گرایی را در جامعه به همراه داشت. این پدیده گرچه با سیاست‌های صنعتی حکومت و حمایت از صنایع مصرفی همخوانی داشت اما چون همه بخش‌های جامعه نمی‌توانستند بدان دست یابند، بستری مهیا برای نارضایتی طبقه‌های محروم جامعه پدیدار شد. تلویزیون و برنامه‌هایی که از آن پخش می‌شد گرچه در راستای سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حکومت پهلوی دوم و برای بسترسازی اجرای آن‌ها بود اما به یکی از عوامل شکل‌گیری نارضایتی اجتماعی در ایران و گسترش مخالفت‌های مردمی علیه حکومت پهلوی دوم بدل شد.

نخستین جعبه‌های جادو چگونه بودند

نخستین نمونه‌های تلویزیون، ابزارهایی مخابراتی برای دریافت و فرستادن عکس‌های متحرک و صدا از فاصله دور به شمار می‌آمد. نهاد (ماهیت) اصلی سیستم کنونی تلویزیونی، از کشف قابلیت نوررسانی سلینوم در سال ۱۸۷۳ میلادی و اختراع یک دیسک اسکن در سال ۱۸۸۴ میلادی میلادی شکل گرفت. نخستین نمایش همگانی از یک سیستم فعال تلویزیونی در سال ۱۹۲۶ در لندن رخ داد؛ نخستین سرویس پخش برنامه منظم در جهان، ده سال بعد راه‌اندازی شد. نخستین کوشش‌ها برای ایجاد فرستنده تلویزیون در ایران به سال‌های میانی دهه ٣٠ خورشیدی بازمی‌گردد. به گفته دکتر نیک‌روش در یک گفت‌و‌گوی رسانه‌ای «فکر راه‎اندازی تلویزیون در ایران به سال ۱۳۳۵ برمی‌گردد. جوانی به نام آقای کازرونی، اهل اصفهان که از یک خانواده ثروتمند بود و در خارج کشور، کارگردانی سینما خوانده بود به این فکر افتاد که در ایران تلویزیون تاسیس کند و از این طریق یک منبع درآمد مطمئنی را برای خود ایجاد کند. حتی با شرکت‌های خارجی‌ای که فرستنده‌های تلویزیونی تولید می‌کردند وارد مذاکره شد اما این صحبت‌ها به نتیجه نرسید و توافقی انجام نشد».

پس از تلاش‌های اولیه و فراهم‌آوردن زمینه‌های مناسب، مجلس شورای ملی قانون ایجاد یک فرستنده تلویزیونی را زیر نظر وزارت پست، تلگراف و تلفن، به سال ١٣٣٧ خورشیدی تصویب کرد. این فرستنده تلویزیونی با نام «تلویزیون ایران» در یازدهم مهر ١٣٣٧ خورشیدی گشایش یافت. نخستین امکانات فنی تلویزیون به یک استودیو، سه دوربین و دو دستگاه ضبط مغناطیسی منحصر بود؛ همه دارندگان تلویزیون با سیستم‌های گوناگون می‌توانستند از این شبکه بهره بگیرند.

ابزاری برای تبلیغ اندیشه‌های حکومت

برنامه‌های پخش‌شده در روز گشایش این فرستنده تلویزیونی عبارت بودند از پخش پیام شاه، پخش فیلم مسافرت او به ژاپن، قرائت پیام نخست‌وزیر، صحبت‌های وزیر پست و تلگراف و حبیب‌الله ثابت و پسرش ایرج مدیرعامل تلویزیون و پخش چند برنامه نمایشی و موسیقایی. پخش رسمی برنامه‌های تلویزیون ایران از ١٢ مهر ١٣٣٧ خورشیدی آغاز شد. برنامه‌های تلویزیون در آغاز از ساعت ۶ عصر شروع می‌شد و تا ۱۰ شب ادامه می‌یافت. معمولا برنامه‌های ویژه کودکان، ورزشی، فیلم سینمایی، تدریس زبان، اخبار و مسایل روان‌شناختی در این چهار ساعت پخش می‌شد. روزنامه اطلاعات در ١٣ مهر ١٣٣٧ خورشیدی در نوشتاری درباره گشایش شبکه تلویزیون ایران چنین آورده است «صرفنظر از اختراعات وحشت‌انگیز جنگی، هنوز تلویزیون آخرین و جدیدترین اختراعی است که علم و تمدن انسانی به آن دست یافته ... تلویزیون تنها وسیله تفریح و تفنن نیست بلکه در درجه اول از حساس‌ترین وسایل ارتباطی بوده و در تمام کشورهایی که از آن بهره‌مندند مورد استفاده آموزشی و هنری قرار می‌گیرد».

مرکزهای تلویزیونی آرام‌آرام یکی پس از دیگری فعالیت خود را در شهرهای گوناگون آغاز کردند و پیام‌های سیاسی، فرهنگی و تفریحی را بر اساس ماموریت‌هایی که برنامه‌ریزان حکومت معین داشته بودند، به توده‌های گسترده مردم رساندند «با کثرت گرفتاری‌هایی که در زندگی جدید برای انسان‌ها به وجود آمده است زمان آنقدر کوتاه به نظر می‌رسد که می‌توان گفت دیگر ظرفیت دربرگرفتن تمام کارها را ندارد و باید بسیاری از کارها را در ضمن کار دیگر انجام داد. کارگری که ضمن کار در کارخانه فیلم تماشا می‌کند و یا سخنان یک شخصیت علمی و اجتماعی را که در اتاق خود سخن می‌گوید می‌شنود و خود او را هم می‌بیند، چندین کار را در آنِ واحد انجام می‌دهد، زن خانه‌داری که ضمن پرستاری کودک و انجام کارهای خانه خود از حضور در یک جلسه سخنرانی و یا مصاحبه مطبوعاتی محروم نمی‌شود از وقت خود چندین استفاده به عمل می‌آورد که اکنون با داشتن تلویزیون این قبیل استفاده‌ها برای مردم کشور ما نیز میسر و ممکن می‌شود».

تلویزیون، امیرارسلان نامدار و قهوه‌خانه

با فعالیت نخستین فرستنده تلویزیونی، دستگاه شگفت‌انگیز تلویزیون به خانه ایرانیان راه یافت. تلویزیون در آغاز کالایی لوکس و گران‌بها به شمار می‌آمد و بسیاری از خانواده‌ها امکان بهره‌گیری از آن را نداشتند. این جعبه جادویی اما آرام‌آرام با گسترش برنامه‌های گوناگون تلویزیونی، جایگاهی ثابت و تاثیرگذار در خانه‌های ایرانیان یافت. برنامه‌ریزان و مجریان دولتی از همان آغاز افزون بر خرید پاره‌ای برنامه‌ها همچون فیلم، می‌کوشیدند برنامه‌ها و فیلم‌هایی را درون کشور تولید کنند. بیش‌تر برنامه‌های تلویزیون در سال‌های نخست، محتواهایی سرگرم‌کننده داشت و امکانات مناسب مالی به همین منظور به سازندگان و تهیه‌کنندگان برنامه‌ها واگذارده می‌شد. ساخت سریال با الهام از داستان‌هایی که ایرانیان با آن‌ها آشنایی داشتند آرام‌آرام توانست جای تلویزیون را در میان خانواده‌ها بگشاید.

«امیرارسلان نامدار» از نخستین سریال‌های ایرانی بود که از تلویزیون پخش شد و هوادارانی فراوان یافت. صاحبان پاره‌ای مشاغل نیز از تلویزیون برای جذب مشتری بیش‌تر بهره می‌بردند. تلویزیون همچنین توانست در برخی مکان‌ها به ابزاری مهم برای سرگرمی بدل شود و ذایقه همگانی مردم را در این زمینه‌ها دگرگون کند؛ مثلا در برخی قهوه‌خانه‌ها جایگزین دیگر سرگرمی‌ها همچون نقالی و پرده‌خوانی، حتی رادیو شد. تلویزیون، روایت‌گری نو بود و علاقه‌مندی تاریخی ایرانیان به شنیدن قصه و داستان را در این مساله بی‌تاثیر نمی‌توان دانست. به نوشته محمدحسین ناصربخت در کتاب «سرگرمی‌های مردم تهران در عصر پهلوی» قصه‌گویی از مهمترین سرگرمی‌های مردم به شمار می‌آمد و اکنون توانسته بود با ابزاری نوین، خود را بنمایاند «علاقه شدید مردم به این هنر سنتی باعث شد تا در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی نیز جایی برای قصه‌گویی گشوده شود چنان‌که برنامه‌هایی چون قصه‌های شب،‌ قصه آدینه و قصه‌گویی برای کودکان در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی با صدای افرادی چون صبحی مهتدی و مولود عاطفی تا پایان دوران حکومت پهلوی همچنان رواج داشت.

از سوی دیگر رشد قشر تحصیل‌کرده موجب رشد قصه‌های مکتوب و توجه به رمان، داستان و به ویژه رشد پاورقی‌نویسی در نشریات شد که همگی ریشه در سنت قصه‌گویی دارند و افرادی چون حسینقلی مستعان،‌ حسین مسرور، جواد فاضل،‌ ابراهیم مدرسی،‌ عماد عصار، ارونقی کرمانی،‌ احمد ناظرزاده کرمانی،‌ حمزه سردادور، محمدحسین میمندی‌نژاد،‌ امیر عشیری، رجب‌علی اعتمادی و پرویز قاضی‌سعید از صاحب‌نامان این عرصه به‌شمار می‌آیند».

تلویزیون برای همه؟ تلویزیون برای برخی!

برنامه‌های تلویزیونی با پخش سرگرمی‌هایی جالب و متنوع، فیلم‌های ایرانی و خارجی به ویژه امریکایی، ایرانیان را با دنیایی متفاوت و جذاب روبه‌رو کرد و گروه‌های تازه را در جامعه به سوی خود کشاند. این بینندگان مشتاق، زمینه‌ای مناسب برای تبلیغات تلویزیونی فراهم می‌ساختند، از همین‌رو بود که از همان آغاز تبلیغات، بخشی مهم از بودجه فرستنده تلویزیون را تامین می‌کرد. اهمیت اقتصادی این مساله بسیار بود به همین منظور در نشریات آن دوران نیز تبلیغ کتاب‌هایی درباره تلویزیون به چشم می‌خورد؛ کتاب‌هایی چون «تلویزیون برای همه»، «رادیو و تلویزیون»، «سرویس تعمیر رادیو و تلویزیون» و «کلاس کارآموزی علمی و عملی رادیو و تلویزیون». کالاهایی چون تلویزیون، یخچال، انواع کولاها، خمیر دندان، پودر رخت‌شویی و سیگار در میان برنامه‌های تلویزیون تبلیغ می‌شد. خود این آگهی‌ها برای بینندگان بسیار جذاب بود و تاثیر چشم‌گیر در افزایش سطح توقع‌های مردم در زندگی روزمره می‌گذاشت. این کالاها بیش‌تر وارداتی بودند و تا آن روزگار جایگاهی در سبد مصرف ایرانیان نداشتند اما تبلیغات جذاب تلویزیون موجب می‌شد نیاز به تهیه و مصرف آن‌ها در میان مردم احساس شود؛ این مساله، خود رواج مصرف‌گرایی را به ویژه در شهرهایی بزرگ همچون تهران در پی آورد. با رواج روزافزون مصرف‌گرایی، توقع‌های مردم در زندگی افزایش می‌یافت اما مهم آن بود که بخشی گسترده از جامعه امکان دسترسی به آن محصولات جدید را نداشتند و این مساله می‌توانست آرام‌آرام نارضایتی‌هایی طبقاتی در جامعه ایرانی پدید آورده و گسترش دهد.

پیاده‌روی آرمسترانگ روی ماه و مبارزه محمدعلی کلی در قهوه‌خانه!

تلویزیون با پخش اخبار و برنامه‌های گوناگون آموزشی تاثیری مهم در افزایش آگاهی اجتماعی داشت. از مهم‌ترین برنامه‌ها به پخش مستقیم سفر سرنشینان آپولو ١١ به کره ماه در سال ١٣٤٨ میلادی می‌توان اشاره کرد. پخش این برنامه رویدادی شگفت‌انگیز و رویایی به شمار می‌آمد. بیش‌تر مردم در تهران و دیگر شهرها در منزل بستگان و دوستان‌شان که تلویزیون داشتند گرد هم آمده بودند تا سفر نخستین انسان را به کره ماه ببینند؛ اوج هیجان برنامه، زمانی بود که نیل آرمسترانگ در سطح ماه راه پیمود. این اتفاق در ذهن مردم آن دوران بسیار شگفت‌انگیز و غیر قابل باور بود چنانچه برخی آن را دروغ پنداشته، از پذیرش آن خودداری ورزیدند. مسابقه‌های مشت‌زنی محمد‌علی کلی از دیگر برنامه‌هایی بود که جذابیتی فراوان برای ایرانیان داشت.

این مسابقه‌ها هوادارانی بسیار در ایران داشت و شکست «کلی» ناراحتی فراوان در بینندگان ایرانی پدید می‌آورد. عکس‌هایی از ازدحام مردم در مکان‌هایی همگانی همچون قهوه‌خانه‌ها برای تماشای مبارزه‌های محمدعلی در بایگانی‌ها بر جای مانده است. همین برنامه‌ها در کنار گرایش این بوکسور پرآوازه امریکایی به آیین اسلام شاید علت معروفیت بسیار وی در ایران به شمار آید. مسابقه‌های جام جهانی فوتبال در سال ١٩٧٠ میلادی نیز مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد. این مسابقه‌ها در کشور مکزیک برگزار شد و تیم برزیل برای سومین بار جام جهانی را فتح کرد. پخش مستقیم جشن‌های ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهی، از دیگر برنامه‌هایی به شمار می‌آمد که بسیار تاثیرگذار بود. این برنامه مهم از نگاه حکومت، نخستین بار به گونه رنگی از تلویزیون پخش شد. البته با توجه به ناهمخوانی سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی دوم با بخش‌هایی گسترده از جامعه سنتی در ایران، پخش این برنامه، اعتراض‌هایی پدید آورد.

یکسان‌سازی فرهنگی، ملیت ایرانی

برنامه‌های پخش شده از تلویزیون در هماهنگی با سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی دوم، یکسان‌سازی فرهنگی و غربی‌سازی جامعه ایران را هدف داشت. سیاست یکسان‌سازی فرهنگی از دوره پهلوی اول در ایران آغاز شده بود و از خواسته‌های مهم روشنفکران و تجددخواهان به شمار می‌آمد. یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» به نقل از محمود افشار درباره این برنامه چنین آورده است «منظور ما از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود و ملوک الطوائفی کاملا از بین برود. کرد، لر، قشقایی، عرب، ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته و هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند. به عقیده‌ی ما، تا در ایران، وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود، هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر می‌باشد».

تلویزیون و برنامه‌های آن هماهنگ با سیاست‌های حکومت پهلوی دوم، در انتقال مفاهیم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ایران در روزگار پهلوی دوم اهمیتی فراوان داشت. برای مثال در این حوزه، به تلاش‌های حکومت برای دگرگونی پوشش زنان می‌توان اشاره کرد. حکومت پهلوی در تلاش برای مدرن‌سازی جامعه ایرانی، در پی تغییر نقش و جایگاه زنان با بهره‌گیری از الگوهای غربی در ایران برآمده بود، به همین منظور برنامه‌ریزان و برنامه‌سازان تلویزیونی با تقلید و پیروی از فیلم‌های غربی، به ساخت برنامه‌های ویژه تلویزیونی روی می‌آوردند. این مساله اما در همان ظواهر برجای ماند و در شرایط اجتماعی زنان به ویژه در شهرهای کوچک تاثیری چندان نداشت. همچنین حضور زنان با پوشش‌های ویژه در تلویزیون، خوانندگی و بازیگری آنان که از سوی گروه‌های سنتی جامعه ایران نادرست و زشت برشمرده می‌شد، محدودیت‌هایی را برای پاره‌ای زنان پدید می‌آورد، به گونه‌ای که جز در تهران و برخی شهرهای بزرگ در دیگر مناطق کشور، کم‌تر دگرگونی در وضع زنان ایرانی پدیدار شد.

عاشقانه‌های آمریکایی در یک جامعه سنتی

تلویزیون ملی ایران در هر هفته ساعت‌ها فیلم‌های خارجی به ویژه آمریکایی پخش می‌کرد. در این فیلم‌ها صحنه‌هایی از زندگی عاشقانه غربی، باغچه‌آرایی، پوشش ویژه زنان در غرب، شیوه سکونت و زندگی در خانه گرفته و تصویری از دنیای وسترن پخش می‌شد که گرچه با جامعه سنتی ایران چندان هماهنگ نبود اما به ویژه در میان جوانان تقلید از مدل‌های آرایش مو‌ و لباس‌ و رفتارهای هنرپیشگان غربی را رواج می‌داد. این امر به خودی خود تضادهای فرهنگی را در جامعه ایران می‌توانست گسترش دهد. باری روبین در کتاب «جنگ قدرت‌ها در ایران» درباره غربی‌گرایی در دوره پهلوی دوم چنین آورده است «در دوران پهلوی در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذل‌ترین جنبه‌های این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنت‌گرای ایران قابل تحمل نبود. فیلم‌های آمریکایی که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از سی درصد برنامه‌های تلویزیونی و پرده‌های سینماها را اشغال کرده بود». همچنین سازمان امنیت و اطلاعات کشور به نقل از اسنادی که موسسه مطالعات پژوهش‌های سیاسی منتشر کرده است، در گزارشی به تاریخ ٢٨ آذر ١٣٥١ خورشیدی در این‌باره آورده است «اخیرا سینماهای تهران فیلم‌هایی که باعث تحریک جوانان به فساد می‌شود بر روی اکران سینما آورده و این موضوع باعث عصبانیت اکثر مردم شده است». تلویزیون نیز از چنین تاثیرگذاری برکنار نبود.

جشن هنر شیراز را در سال ١٣٥٦ خورشیدی شاید اوج کوشش حکومت در رواج مفاهیم غربی در ایران برشمرد که از نظر نمایش صحنه‌های ناهمخوان با فرهنگ جامعه سنتی در ایران بسیار پیش رفته بود. آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران در کتاب خاطرات خود «غرور و سقوط (ایران ١٣٥٢- ١٣٥٧)» درباره جشن هنر شیراز چنین روایت کرده است « صحنه نمایش، نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده‌رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) ... در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت ... واکنش مردم عادی شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازه‌ها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبرو می‌شدند، معلوم است، ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر وینچستر انگلیس هم اجرا می شد؛ کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت».

نخستین تلویزیون‌های ایرانی چگونه زاده شدند

بخش صنعت در دوره پهلوی دوم، دگرگونی‌های گسترده یافت. به نوشته ابراهیم رزاقی در کتاب «آشنایی با اقتصاد ایران»، رشد صنایع مصرفی در این دوره با حمایت‌های دولتی افزایش یافت «به تدریج رشته‌های صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایت‌های همه‌جانبه دولت و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم شرکت‌های انحصاری خارجی تاسیس شد. صنایع اتومبیل‌سازی و صنایع تولید رنگ، ‌دارو، فرآورده‌های پتروشیمی،‌ لاستیک، ‌رادیو و تلویزیون و غیره عرصه‌های مختلف فعالیت صنعتی در ایران را تسخیر کردند».

تنها بدنه چوبی رادیو و تلویزیون در آغاز در ایران ساخته می‌شد اما صنعتگران ایرانی آرام‌آرام بخش‌هایی بیش‌تر از این دستگاه‌ها را کشور تولید کردند. سرانجام در سال ١٣٤١ خورشیدی کارخانجات پارس الکتریک به منظور تولید و مونتاژ رادیو و تلویزیون در ایران بنیان‌گذاری شد. پارس الکتریک در آغاز دستگاه‌های تلویزیون و رادیوی گروندیک را مونتاژ می‌کرد. تلویزیون‌های پارس الکتریک ابتدا سیاه و سفید بود و سپس رنگی شد. نخستین گیرنده تلویزیون رنگی«تلویزیون پارس» نام داشت که در آن زمان ١٠ هزار تومان قیمت داشت. این تلویزیون با سیستم سکام برنامه رنگی پخش می‌کرد.

انتهای پیام

 

نظر شما