به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، توسعه فرهنگ سیاسی شهروندان ایرانی که به واسطه بسط و گسترش شبکه سراسری اینترنت تا دل مناطق دورافتاده، روستاها و حاشیه شهرها پیش رفته است، همگان را مجاب کرد تا در چشمانداز آتی سیاسی کشور، در کنار جایگاه ویژهای که برای این مولفه تاثیرگذار (دنیای مجازی) تعریف میکنند، نگاه ها و تعاریف خود را از مفاهیمی چون دهکهای پایین دستی فرهنگی اقتصادی، روستانشین و حاشیهنشینان شهری و جنوب شهر و . . . مورد یک بازنگری دقیقتر و ثانویه قرار دهند. رای قابل توجه شیخ حسن روحانی در مناطق پایین دستی جامعه و روستاها حتی در مناطقی از کشور که اصولگرایان رای خود را در آنها مطلق و حتمی میپنداشتند، از این حیث، معنای ویژه ای برای هر دو جناح سیاسی کشور در بر دارد.
یکی از آن نکاتی که در هیاهوی پیروزی قاطعانه شیخ حسن روحانی نباید گم و نادیده انگاشته شود، تجزیه و تحلیل بار معنایی گسترده، رای نزدیک به 16 میلیون یکی از ضعیفترین کاندیداهای ریاستجمهوری اصولگرایان تا به امروز است. درست است که میانگین رای اصولگرایان در همه انتخابات گذشته ریاست جمهوری (به استثنای سال88) حول و حوش همین مقدار بوده است اما نباید از این نکته غافل شویم، که این دوره در برابر یک حریف از پیش برنده و قدرتمند و درشتی چون شیخ حسن روحانی، اصولگرایان یکی از بدترین انتخابهایشان را وارد بازی کرده بودند. حتی به اذعان خیل کثیری از فعالین ستادی و میدانی کاندیدای واحد اصولگرایان در این انتخابات، ، ابراهیم رییسی فاقد حداقل های یک کاندیدای معمولی انتخابات ریاست جمهوری که امید به پیروزی دارد، بود.
فقدان مولفههای شخصیتی از جمله ضعف بیان و گفتار، عدم توانایی گفتمانی برای بسیج توده در پایین دست جامعه، نداشتن کاریزمایی هرچند محدود، توان پایین او در فن جدل و مناظره، و از همه مهمتر بی برنامگی محض او از جمله دلایلی بود که حتی نیروهای خودی اصولگرایان را به شدت شاکی و گلایهمند از داماد امام جمعه محترم مشهد، کرده بود. نتیجتا، رای نزدیک به 16 میلیون برای اینچنین کاندیدایی که حتی در قیاس با مهره ضعیفی چون جلیلی هم در سطح پایینتری قرار داشت، به راستی برای اصلاحطلبان نگران کننده است. این امر که به نظر ناشی از کمکاری اصلاحطلبان در تکمیل پروژه توسعه سیاسی است، توجه ویژه نظریهپردازان و نخبگان سیاسی اصلاحطلبان را طلب میکند تا با بررسی دقیق و علمی چرایی این رای بالا برای کاندیدای ناتوان اصولگرایان، دست به یک آسیبشناسی ساختاری جامعه هدف خود بزنند. ضمن این که این مهم همزمان، نیازمند حفظ روحیه مطالبهگرایانه بدنه اجتماعی حامی دولت دکتر حسن روحانی نیز است، تا در طول 4 سال آینده، دوشادوش رهبرانشان به پیشبرد هرچه بیشتر و بهتر پروژه مذکور یاری رسانند.
تجربه جمنا در انتخابات اخیر برای اصولگرایان و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با محوریت سید محمد خاتمی، در سه انتخابات گذشته، میتواند طنینانداز تحولاتی شگرف در فردای کنشگری سیاسی ایران باشد. این دو اتفاق میمون میتواند اولین جرقههای موثر در راستای شیفت به یک اکت سیاسی متحزبانه واقعی به معنای اخص کلمه در ایران باشد. تصمیمات میدانی که از دل دو جناح سیاسی اکنون سازمانیافته و ساختارمند بیرون خواهد آمد، فضای سیاسی ایران را قابل پیش بینیتر و معقولتر از گذشته خواهد کرد.
از دستاوردهای مهم پروسه دوازدهم انتخاب ریاست جمهوری برای اصلاحطلبان، تجربه جذاب گفتگوهای میدانی و کف خیابان نیروهای تحصیلکرده ستادهای تبلیغاتیشان با مردم بود. این جنس اکت سیاسی تبلیغاتی که امسال برای اولین بار بصورت گسترده و پیوسته اتفاق افتاد، عطش توده برای آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ سیاسی را به منصه ظهور رساند. همین داده رفتاری که نتیجهاش را پای صندوقها مشاهده کردیم، شبه احزاب اصلاحطلب را ملزم میکند تا بیهیچ واهمهای، برای تضمین بقا و امتداد مسیری که از خرداد 76 آغاز شده است، گاردهای فولادین خودشان را در برابر ورود شهروندان به دایره تصمیم گیری باز کنند و رو به تربیت کنشگران سیاسی آگاه و هوشمند بیآورند.
در نهایت باید یک نکته حساس و بنیادین را به شیخ حسن روحانی نیز یادآوری کرد. او نباید فراموش کند که جایگاه امروزش را مدیون هزینهکرد بسیاری از بزرگان و محبوبان جامعه از محل سرمایه اجتماعی شان است. او امروز باید نشان دهد که همچنان شایسته این فداکاری و ازخودگذشتگی رهبران مردمی اصلاحات و اعتدالیون است. او باید با خود تکرار کند رمز پیروزیاش، گرهزدن سرنوشتش به ساحت بزرگانی چون آیتالله هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و . . . است.