سهراب هادی، نقاش و منتقد تجسمی در ابتدای این مراسم گفت: من روایت فوت ایشان را که در حقیقت یک تراژدی بود، زمانی شنیدم که قرار بود برای تماشای آثارش به آتلیه او بروم و متأسفانه این قرار به تعویق افتاد و هیچگاه به ثمر ننشست. او نمیخواست در عالم هنر چیزی به دست بیاورد بلکه میخواست در عالم هنر جستجو کند و بیش از هر چیزی جستجوگر خود بود. من در او نگاهی دیدم که در سزان هنرمند مشهور فرانسوی وجود داشت. او آثارش را گذاشت و رفت تا شاید آثارش بخشی از تاریخ هنر باشد
در ادامه این مراسم علی ذاکری که استاد راهنمای زنده یاد عینی در دانشگاه بود، صداقت و سخاوتمندی او را ستود و گفت: مرگ پایان زندگی شیوا نیست. همانگونه که پایان زندگی اگون شیله نبود. شاید برای همین است که ما سراغ هنر میرویم چرا که ما در ذهن یکدیگر داریم زندگی میکنیم.
او ادامه داد: زمانی که هر فردی با موضوع مرگ مواجه میشود هرکسی یک واکنشی دارد. من همواره دوست دارم خودم را مصرف کنم در واقع من یک تیوپ رنگ هستم که در نهایت همه رنگهایش خالی میشود و تیوپی باقی میماند که مورد استفاده هم نیست. من درباره شیوا تنها این حسرت را دارم که ایکاش این تیوپ کمی بیشتر مصرف میشد چرا که او استعدادی ویژه داشت.
در ادامه این مراسم حاضران پس از شنیدن نوای نی و پخش چند قطعه موسیقی برای تماشای آثار این هنرمند درگذشته حاضر شدند.
در این نمایشگاه بخشی از آثار اخیر این هنرمند به همراه برخی از لوازم و وسایل و ابزارهای کار او و همچنین دفتر طراحیهای این هنرمند و بخشی از تصاویر و دستنوشتههایش به نمایش گذاشته شده بود.
شیوا عینی در آثار متأخر خود فضاهای اکسپرسیونیستی را خلق کرده بود، فضاهایی که انسانهایی را تحت سیطره جهان معاصر به ناکامیها، سیاهیها و تباهیها کشانده است. او در کنار این آثار توجه ویژهای به کودکان داشت و در بخشی از آثار او میتوان غم و اندوه او در قبال کودکان کار و گاهی کودکان سیاهپوست یا کودکانی را که به هر نحو در معرض ستم قرار دارند مشاهده کرد.
بخشی از آثار او که به نظر آثار ابتدایی او به نظر میرسند، بیشتر به پرترهها و بیان رنج انسانی اختصاص داشت که در یک افق به دنبال بازنمایی نوعی هویت جامانده برای شناخت چیستی انسان و کیستی خود اوست.
شیوا عینی، نقاش ۳۳ ساله که مدتی در گالری مژده هم فعالیت داشت، ۳۰ فروردین ماه در اثر یک تصادف رانندگی در کرج دار فانی را وداع گفت.