زنگ خطر از دو دهه ی پیش به صدا در آمده. از آن زمان کارشناسان در زمینه های مختلف هشدار داده اند که محیط زیست ایران به سوی نقطه بی بازگشت در حرکت است و بر لبه پرتگاه قرار گرفته است .
افزایش جمعیت و شمار خودروها ، آلودگی هوا و زباله ، نابودی جنگل ها و مراتع ، خشک شدن تالابها و کاهش جمعیت جانوران وحشی تکه های پازلی هستند که وقتی در کنار هم قرار می گیرند نه تنها وضعیت امروز را به نمایش می گذارند که تصویری از آینده ی ایران نیز ارائه می دهند .
بر اساس آخرین سر شماری در سال 1390 جمعیت کشور 75 میلیون و 150 هزار نفر برآورد شده است. این جمعیت روزانه 50 میلیون تن زباله تولید می کند که تنها پنج درصد آن به کارخانه های بازیافت راه می یابد . 95 درصد باقی مانده به روشهای قدیمی در دل زمین مدفون و یا در طبیعت رها می شود . از اول انقلاب تاکنون تعداد خودروها 16 برابر شده است . گزارشی در دست نیست که نشان دهد در دهه پنجاه و یا حتی قبل از آن شهروندان ایرانی از آلودگی هوا با منشاء طبیعی رنج برده اند . سالانه 125 هزار هکتار از جنگل ها نابود می شود . پیش بینی شده است که در ایران تا 50 سال آینده جنگلی وجود نخواهد داشت . وقتی پوشش گیاهی از بین می رود کوچکترین بارانی روی زمین به سیل بدل می شود ، آمارها نشان می دهد در دهه پنجاه 405 مورد سیل در کشور جاری شده است . این رقم در دهه 60 به 814 مورد و در دهه 70 به 2040 مورد رسیده است و هر سال به طور متوسط 226 ایرانی جان خود را در سیل از دست می دهند .
خشک شدن رودخانه های مهمی چون کارون و زاینده رود و دریاچه ها و تالاب هایی نظیر ارومیه و بختگان نه به دلیل خشکسالی که از فقدان مدیریت صحیح در عرصه ی منابع آبی کشور رخ نموده است ، کارون در سالهای اخیر خشکی پی در پی را تجربه کرده ، زاینده رود 20 بار ظرف 10 سال گذشته خشک شده ، وضعیت رودخانه ی کرخه بحرانی است ، حیات دز از آلودگی میکروبی و سفید رود از ورود حجم عظیم فاضلابهای شیمیایی به مخاطره افتاده است .
ارومیه که زمانی آشیانه 40 هزار فلامینگو بود امروز درکمتر از چهار دهه 330 هزار هکتار آن به شوره زار بدل شده است ، یعنی بیش از دوبرابر مساحت جزیره قشم ، بختگان و پریشان در فارس دیگر رمقی ندارند، گاو خونی در اصفهان به برهوتی تبدیل شده است، هامون با وسعت 240 هزار هکتار در دهه 50 امروز تنها زمینی سله بسته است ، پیش بینی شده تالاب امیر کلایه تا چند سال دیگر بر اثر زهکشی به طور کامل خشک شود و وسعت تالاب انزلی از 21 به هفت هزار هکتار کاهش یافته است .
وضعیت حیات وحش اسفبار است . آمار برداری سازمان محیط زیست در سال 1356 نشان داد که 200 گونه ی کم یاب گور ایرانی در پارک ملی کویر زندگی می کردند . در آمار برداری سال 1376 حتی یک راس گور در آن منطقه دیده نشده است ، منطقه ی حفاظت شده ی بیستون در سال 1356 دارای 10 هزار راس کل و بز بود . اما در سال 1376 حتی یک راس از این جانوران باقی نمانده و 100 درصد نابود شده اند . دست کم 12 پلنگ از ابتدای سال جاری تاکنون کشته شده اند، صید ماهیان خاویار از 2200 تن در سال 1370 به 68 تن در سال 1391 رسیده است .
آن گونه که پیش بینی ها نشان می دهد ، ادامه روند کنونی باعث می شود ایران در 50 سال آینده به سرزمینی بدل شود فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار ، سرزمینی برهوت و لم یزرع ، عرصه ای تفته و سوزان مشابه چاد که به قلب مرده آفریقا مشهور است . آیا آن روز فرا خواهد رسید که ایران قلب مرده ی خاور میانه لقب بگیرد ؟
این که چه عواملی باعث خشک شدن یک تالاب می شود موضوع جدیدی نیست ، احداث سد بر روی رودخانه هایی که منبع تامین آب تالابها هستند و نادیده گرفتن حقابه تالابها ، ایجاد چاههای مجاز و غیر مجاز در کنار خشکسالی ها و بارش کم نزولات جوی در چند سال اخیر شاید از عمده علتهای این مهم باشد . عملکرد مدیریتی دستگاههای مختلف اعم از وزارت جهاد کشاورزی ، وزارت نیرو و هم چنین اقدامات بخش خصوصی نیز در به وجود آمدن این ضایعه نقش بسیاری داشته است .
رودخانه های زر چوب و گوهر رود که از شهر رشت عبور می کنند در معرض فاضلاب شهری، بیمارستانی و صنعتی قرار دارند ، علت اصلی مشکلات این دو رودخانه عدم مدیریت و سازماندهی است . آلودگی شدید این دو رودخانه سلامت انسانها و آبزیان تالاب بین المللی انزلی را با خطر مرگ مواجه کرده است. هم اکنون سرچشمه رودخانه گوهر رود محل دفن زباله های شهر رشت شده است که شیرابه های حاصل از زباله ها به درون این رودخانه می ریزند و منشاء انواع بیماری و مشکلات برای مردم شده است و موجب سرطانهای شایع در گیلان از جمله سرطان گوارشی و پروستات است . هم اکنون آب این رودخانه ها به رنگ کاملاً تیره و همراه با تعفن بوده و از حیث اکو لوژیکی مرده محسوب می شوند . علاوه بر این در میان 20 رودخانه ای که وارد تالاب انزلی می شوند ، رودخانه هایی هستند که از میان شهرها عبور می کنند و تماماً آلوده به مواد سمی هستند ، رودهایی که از شهر رشت به تالاب انزلی می ریزند فوق آلوده هستند و به همین دلیل قسمتی از تالاب عملاً در حال از دست دادن حیات جانوری خود است . تالاب انزلی که روزگاری محل پرندگان بومی و مهاجر بود ، هم اکنون محل پساب کارخانه ها و بیمارستانها و حتی محل زباله خانگی شده است .
در اراضی تامین کننده ی آب تالاب پریشان 850 حلقه چاه مجاز و 500 حلقه چاه غیر مجاز حفر شده است . تالاب ارژن که دوقلوی پریشان است به شیوه ی دیگری خشک شد آبی که باید به این تالاب می رسید با کانال های سطحی به مزارع کشاورزی هدایت شد و به این شکل ارژن هم از آب محروم شده است .
آب هامون از فاصله 790 کیلومتری شمال شرقی افغانستان تامین می شود و 340 هزار نفر در حاشیه ی آن زندگی می کردند. در این منطقه گاو میش ها همیشه در حاشیه تالاب دیده می شدند و کشاورزی و دامداری رونق داشت ، بعد از اینکه سدهایی مانند کجکی بر روی آن زدند حجم آب کم شد .
تالاب شادگان از جمله تالابهای ایران است که در کنوانسیون رامسر ثبت جهانی شده است . کنوانسیون رامسر ، پیمانی بین المللی است که در سال 1971 میلادی منعقد شده است . این کنوانسیون برای حفاظت از تالاب ها و پرندگان مهاجر شکل گرفت و بر مبنای آن کشورهای عضو موظف اند از تالاب های ثبت شده حفاظت کنند . امروزه 160 کشور جهان عضو این پیمان هستند . تاکنون 60 درصد از تالاب 400 هزار هکتاری شادگان از بین رفته است . حالا دیگر آواز خوانان غروبهای شادگان برای صید ماهی، آواز های خود را به فریاد تبدیل کرده اند تا از انهدام تمامی این تالاب عظیم و نابودی روزگار خود جلوگیری کنند .
سد سازی و رعایت نشدن نیاز آبی تالاب ، تخلیه پساب های آلوده یی چون مزارع نیشکر ، پرورش ماهی و فولاد خوزستان ، عبور لوله های نفتی ، فعالیت 30 واحد پتروشیمی و تخلیه زباله های شهری این تالاب منحصر به فرد را از سال 1372 وارد فهرست قرمز تالابهای بین المللی کرده است ، نتیجه این وضعیت علاوه بر نابودی کسب و کار دهها هزار صیاد و کشاورز و سایر کسب و کارهای حاشیه تالاب ، ابتلاء به سرطان نیز به دلیل آلودگی هوا ، به طرز فاجعه باری در این منطقه افزایش یافته است .
مطابق با استاندارد های سازمان خوار وبار جهانی در صورت مصرف 2 تا 4 درصد آبهای تجدید شونده تنش آبی ایجاد می شود و بین 4 تا 6 درصد کمبود آب و از شش درصد به بالا بحران آبی قرار دارد ، به این ترتیب کشور ما در حال حاضر با مصرف 74 در صد از منابع تجدید شونده در مرحله بحرانی قرار دارد بحث اصلی مساله فرهنگ است که بسیار دیر پاست و با پند و اندرز درست نمی شود ، این موضوع یک کار فرهنگی سنگین و مستمر را می طلبد تا بتوان مردم را آگاه کرد که کم آبی یک پدیده موقت نیست بلکه استمرار دارد و کشور ما به صورت ذاتی کمبود آب دارد . ما به عزم فراگیر ملی نیاز داریم اگر امروز تصمیم نگیریم فردا خیلی دیر است .