مدیریت بر خود را آغاز کنیم

|
۱۳۹۶/۰۳/۲۹
|
۱۱:۳۶:۴۱
| کد خبر: ۵۷۵۰۱۱
مدیریت بر خود را آغاز کنیم
نویسنده مهمان: علی اصغر کلایی- کارشناس ارشد مدیریت دولتی-منابع انسانی

خبرگزاری برنا: مدیریت، علم و هنر بهره گیری از توانمندی های "خود"و "دیگران"، هنر و علم انجام کار  "با" و "به" وسیله دیگران است اما در این میان واژه مدیریت بر خود مغفول مانده و زمان آن فرا رسیده تا مدیریت بر آن را آغاز کنیم.

همواره مدیریت بر "خود" مقدم بر مدیریت بر دیگران است؛ تا زمانی که ما نتوانیم بر خود و عملکرد خودمان مدیریت داشته باشیم نخواهیم توانست زیر مجموعه خود را مدیریت کنیم.

خود مدیریتی به دنبال تغییر نگرش و شخصیت نیست، بلکه می‌خواهد رفتار را تحت کنترل در آورد و اگر لازم باشد تغییراتی را در آن ایجاد کند، به عبارت دیگر خود مدیریتی از معرفت‌پذیری اجتماعی نشات می‌گیرد.

در ادامه  و در ارتباط با مدیریت بر خود مساله مدیریت زمان ( Time Management) مطرح میگردد. مدیریت زمان یکی از بخش های جدا نشدنی هدف گذاری است، اگر ما هدفی انتخاب می کنیم، مطمئنا می خواهیم در کمترین زمان ممکن به آن هدف دست پیدا کنیم، اینجاست که داشتن مهارت مدیریت زمان به کمک ما می آید، بنابراین یکی از مهمترین مهارت هایی که برای یک مدیر، هدف لازم و ضروری است مهارت مدیریت زمان است. در مدیریت زمان هم این مفهوم بیشتر تجلی می یابد، مدیریت زمان  یکی از دغدغه های مهم بسیاری از ماست؛ البته گاهی اوقات بطور اشتباه مشکلات دیگر خود را ناشی از مدیریت زمان می‌دانیم.

زیرا "زمان " را نمی توان مدیریت کرد ، بلکه منظور ما از مدیریت زمان ، مدیریت " خود " در زمان است.

بسیاری از مدیرانی که در مدیریت کار خود موفق بوده اند، توانسته اند مدیریت بر زمان،  مدیریت بر خود و کارکنان خود را به گونه ای تلفیق کنند تا از پتانسیل های کارمندان و انرژی آنان برای پیشبرد اهداف سازمان بهره گیرند.

نکته قابل توجه در خصوص مطالب بیان شده نتیجه میدهد که صرفا دید مبتنی بر انجام کار ( آدم آهنی)  به کارکنان نگاهی بس خطرناک برای مدیریت و سازمان می باشد زیرا این نگاه باعث ایجاد گروه های کوچک شغلی و در نهایت عدم همکاری این گروه ها در راستای اهداف سازمانی می شود. با توجه به این مطلب، زیبایی و زیرکی مدیریت های نوین نشان می دهد که باید از پتانسیل کارمندان در جهت پیشبرد اهداف سازمانی استفاده کرد و از طرفی وقتی با گروه های کوچک در مجموعه خود مواجه میشویم، به دنبال براندازی این گروه ها نباشیم بلکه با استفاده از پتانسیل سرگروه ها ، سعی در همسو سازی آنها با استراتژی سازمان خود برآییم. در غیر این صورت همین گروهک های کوچک شغلی باعث عدم مدیریت مدیران مافوق و در نهایت افول سازمان می گردد لذا میتوان نتیجه گرفت یکی از مفید ترین عملکرد ها در خصوص گروه های کوچک در سازمان و در راستای همسو سازی این گروه ها با سازمان، اجرای مدیریت بر خود در سازمان در سطح مدیران ارشد و مدیران میانی و مدیران پایه می باشد بدین گونه که به هر کدام آموزش داده تا چگونه بر خود و عملکرد و زمان خود مدیریت داشته و بتوانند گروه های کوچک را در راستای اهداف سازمانی هدایت کرده و از اثرات مخربی که این گروه ها در سازمان خواهند داشت جلوگیری نمود و این راهی جز هدایت استراتژی این گروه ها و همسو سازی آنها با سازمان نمی باشد.

در ادامه، یکی از اساتید حوزه مدیریت، یادگیری وقفه ناپذیر ، سخت کوشی خستگی ناپذیر و نظم پذیری خدشه ناپذیر را از جمله عوامل رشد و پیشرفت در محیط کار عنوان کرده و معتقد است خودشناسی و خودسازی تمام آن چیزی است که در مدیریت بر خود، مهم است. (دکتر حسین وزیری سابقی)

تمام آنچه که در مدیریت بر خود، مهم می باشد خودشناسی و خودسازی است ، باید توانایی و دانایی ما نسبت به مدیریت بر خودمان را ارتقا دهیم و با استفاده از مدیریت زمان میتوانیم  ذهن خود را از پوسته ی ظاهری جدا کنیم ، از آداب سخت عامیانه رها شویم تا اجازه دهیم ذهنمان بتواند در فضای جدید ایجاد شده  به رشد و تعالی خود رسیده و باعث  رشد و تعالی سازمان گردد. بسیاری از مدیرانی که در کار خود موفق بوده اند، توانسته اند مدیریت بر زمان( مدیریت " خود " در زمان) و در کنار آن مدیریت بر کارکنان خود را به گونه ای تلفیق کنند تا از پتانسیل های کارمندان و انرژی آنان برای پیشبرد اهداف سازمان بهره گیرند.

هدف های مدیریت برخود عبارتند از :

1- شناخت احساسات و عواطف و رفتارهای خود (در ارتباط باخود ودیگران)

2- شناخت عواملی که روی رفتار اثر می گذارد .

3- رفتن به سوی تغییر مطلوب رفتار .

لذا برای خود کنترلی و مدیریت بر خود ابتدا باید ساختار ذهنی خود را شناسایی کنیم و بررسی کنیم که ذهن ما در برخورد با عوامل به چه صورت تصمیم میگیرد و ببینیم که از کدام دسته از افراد هستیم، چون پیام‎هایی که می‎خواهیم به ذهن خود ارسال کنیم  باید متناسب با مساله ای باشد که با آن مواجه هستیم. دوم این‎که بعضی تمرین‎های ذهنی که باعث افزایش توانمندی ذهنی و اثر آن بر روی رفتار ما می باشد  را انجام دهیم. اگر قبل از این‎که کاری را شروع کنیم، در ذهنمان تمرین کنیم و کنش‎ها و واکنش‎های ممکن را در ذهن مرور کنیم، حتماً موفق خواهیم شد. همان ضرب المثل قدیمی که  اول فکر کنیم و بعد عمل کنیم، این یک اصل است. پس قبل از پرداختن به کار و وارد شدن به صحنة واقعی باید فکر کرد که با چه واکنش‎های احتمالی ناشی از تفکر و تصمیم خود مواجه خواهیم شد و در مقابل هر کدام از اینها چه واکنشی باید نشان دهیم. نکتة بعدی در این حوزه، گفتگو با خودمان است.دراین جا شما پیامی به ذهن خود می‎دهید، نباید به گونه ای برداشت کرد مه این پیامی که به ذهن خود میدهیم یک نوع تلقین می باشد. این گفتگو با خود سبب می‎شود که شما پیام‎های مثبتی به ذهنتان بدهید که سبب موفقیت در کار شود. پس با روش‎هایی که ذکر شد، می‎توانیم کنترل فراگردهای شناختی خودمان را در دست گیریم و هر چه بهتر بر خود مدیریت داشته باشیم که پس از مدیریت بر خود میتوانیم در جهت  مدیریت زمان و مدیریت بر کارکنان خود موفق تر باشیم.

نظر شما