12 سال پیش ازدواج کردم همسرم در یک خانواده پر از تنش بزرگ شده بود ، آنها مادرشان را در بچگی از دست داده بودند و زیر دست نامادری بزرگ شده اند.
پدرش مردی خشن و سخت گیر بود و فرزندانش را از همه لحاظ محدود کرده از طرفی غلام حلقه بگوش زنش محسوب می شدند.
زهرا 16 سالش بود که به خاطر رهایی از فشارهای پدر و نامادری با من ازدواج کرد، تا دو سال اول زندگی رابطه مان با هم خیلی خوب بود .
بنده آدم درونگرایی هستم و بندرت احساسات ام را بروز می دهم و همین مسئله باعث ناراحتی و رنجش همسرم می شد و گاهی به رویم می آورد .از طرفی خواهر خانم بنده که از همسرم چند سال بزرگتر است با نامادری سر سازش نداشته و برای همیشه از منزل پدر رانده شده و چهار سال است که با ما زندگی می کند و همسرم خودش را وقف خواهرش کرده است.
حتی تولد فرزند هم نتوانست به بهبودی رابطه ما کمک کند .پسرم که اکنون هشت ساله است ، همسرم او را به شدت وابسته به خود بار آورده است و از من اصلاً حرف شنوی ندارد .
کارمند یکی از ادارات دولتی هستم . برای گذران زندگی مجبور بودم به صورت دو شیفت کار کنم و همین مسئله باعث شد از همسر و فرزندم غفلت کنم. گاهاً رفتارهای مشکوک از همسرم مشاهده می کردم ولی به سادگی از کنارش می گذشتم و بد به دلم راه نمی دادم .
ولی بعد از مدتی کم کم سوء ظن تبدیل به یقین شد و باعث شد همیشه در صدد تعقیب و چک کردن همسرم باشم .دائم می دیدم از یک شماره ناشناس پیام بین شان رد و بدل می شود و متن اکثر پیام ها رنگ و بوی عاشقانه داشت.
کم کم فهمیدم همسرم متأسفانه به من خیانت می کند. وقتی نشستم خیلی منطقی علت را بپرسم ! جوابش این بود که تو به سرت زده و داری تهمت می زنی ،گیر دادن های وقت و بی وقت باعث شد که همسرم کاملاً به من و نیازهایم بی توجه شود و فقط هم خانه باشیم .
به تازگی حرف دیگری می زند و به من می گوید : تو اصلاً در حد من نیستی ! من از مردهای سنتی و بی حال خوشم نمیاد. دوست دارم مرد به روز و باکلاس باشد ، درست مثل خودم که شیک و باکلاس هستم.
او از من انتظار دارد که مثل بعضی از جوان های امروزی سوسول باشم ، ولی حقیقتاً در شأن بنده نیست که اینگونه رفتار کنم .
همسرم الان پایش را تو یک کفش کرده که بیا توافقی از هم طلاق بگیریم و هرکدام مان دنبال بخت خودش برود. با شنیدن این حرف ها انگار دنیا روی سرم خراب شد .نمی دانم چه کنم؟
سبب شناسی ( عوامل موثر بر بروز مشکل ) :
- مغشوش بودن روابط خانوادگی و زندگی زناشویی ، ارتباطات خانوادگی و امنیت را در خانواده از بین می برد و در چنین خانواده ای فرد یا افراد دچار یاس و ناامیدی می شوند. اختلاف سنی علی و زهرا که 11 سال است عدم آگاهی و شناخت قبلی و عدم جستجو در زندگی گذشته ی زهرا - یکی از عوامل مهم اختلاف سن بین علی و زهرا و احساس کمبود عاطفه در زهرا است . وی دچار خلاء عاطفی شدید در زندگی زناشویی خود با علی که خود این عامل باعث بروز خیانت از سوی زهرا شده و همچنین از نظر مذهبی و اعتقادی ، زوجین در سطح پایین هستند و به مراتب در چنین خانواده هایی آسیب پذیری بیشتری است و احتمال بروز جرم و انحراف در آنان بیشتر است .
ناکامی های متعدد و سرخوردگی های فردی زهرا که او را در طول دوران زندگی با ناکامی های چون : عدم تحصیل کافی، سخت گیری های زیاد از طرف نامادری، بیماری اعصاب و روان ، ازدواج ناموفق و اجباری به خاطر رهایی از خانواده و ... روبرو کرده است.
نظریه کارشناسی:
نقش والدین قبل از تولد کودک شروع می شود بنابراین لازم است والدین فرزندان خود را به بهترین شکل تربیت و به سوی خیر هدایت کنند ،چرا که بسیاری از جوانان و نوجوانانی که مرتکب جرمی می شوند والدین خود را عامل انحراف خود می دانند مشکل اصلی از خانواده شروع می شود خانواده ای که خانه را کانون مشاجره و دعوا قرار می دهند نمی دانند که این مشاجرات چه جریان سویی بر روح وروان فرزندان دارد. عدم روابط عاطفی در خانواده و عدم کنترل صحیح و بجای والدین بر فرزندان که باعث تن دادن به ازدواج اجباری برای رهایی از خانواده می شود و جوانان و افراد کم سن و سال ما را تهدید می کند. خانواده ها می بایست تلاش کنند جو خانواده را از حالت خشک و نا امن خارج کنند و محیطی دوستانه و عاطفی با فرزندان خود برقرارکنند.