به گزارش گروه انتظامی و حوادث خبرگزاری برنا، روزهای پایانی هفته گذشته خانوادهای با حضوردر اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران از پسری 22 ساله به اتهام ربودن دختر 18 سالهشان شکایت کردند.
مرد شاکی به افسر تحقیق گفت: دخترم برای دیدن یکی ازدوستانش از خانه بیرون رفت. شب او به خانه بازنگشت و تلفن همراهش هم خاموش بود. سراغ دوستش رفتم که او اعلام کرد، دخترمان را ندیده و از او خبری ندارد. همه جا را جستوجو کردیم اما خبری از او نشد. گمان میکنم او توسط خواستگارش ربوده شده، چون این جوان چند بار به خواستگاری دخترمان آمد، اما به دلیل این که نمیخواستیم دخترمان با فردی غریبه ازدواج کند، با این وصلت مخالفت کردیم.
همزمان با شکایت این مرد، تحقیقات ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران برای یافتن دختر جوان آغاز شد. این درحالی بود که ماموران زمانی که برای یافتن جوان خواستگار که در مکانیکی کار میکرد رفتند، معلوم شد او در محل کارش حاضر نشده و کسی از او خبر ندارد. ماموران نزد خانواده او رفتند که معلوم شد وی در خانه نیست و خانوادهاش نیز گمان میکردند در محل کارش باشد و خبری از او نداشتند.
جستوجوها ادامه داشت تا این که ماموران اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد، این دختر و پسر با هم در مهمانپذیری در شهر زاهدان به سر میبرند. آنها تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند تا این که چند روز پیش شناسایی شدند. دختر جوان تحویل خانوادهاش شد و ماموران پسر 22 ساله را به اتهام آدمربایی بازداشت کردند.
جوان خواستگار و دختر جوان دیروز برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.
دختر 18 ساله به قاضی پرونده گفت: من و پسر مورد علاقهام قصد ازدواج با هم را داشتیم، اما خانوادهام با این وصلت مخالفت کردند، با هم از تهران فرار کردیم و به زاهدان که زادگاه پسر مورد علاقهام بود، رفتیم تا از این طریق خانوادهام با این وصلت موافقت کنند. من ربوده نشدهام و خودم همراهش رفتم.
جوان خواستگار نیز در اظهاراتش گفت: من کارگر مکانیکیام و دو سال پیش در یک شهربازی در تهران با دختر مورد علاقهام دوست شده و ارتباطمان شکل گرفت. خانواده من با ازدواجمان موافق بودند، اما خانواده وی حاضر نبودند دخترشان با من که غریبهام ازدواج کند. آن روز که فرار کردیم، قرار بود خواستگار به خانه دختر مورد علاقهام بیاید که برای جلوگیری از ازدواج وی با هم فرار کردیم و به یک مهمانپذیر رفتیم. دو سه روزی آنجا بودیم که مخفیگاهمان لو رفت. من همچنان دختر مورد علاقهام را دوست دارم و امیدوارم خانوادهاش با ازدواجمان موافقت کنند. من قصد آدم ربایی نداشتم و به میل خودمان فرار کردیم.