تقریبا همه میدانند که تتل زمانی با سروش هیچکس و زدبازی و رضایا و... کارش را شروع کرد و اتفاقا هیجوقت توی دعواهای رپرهای زیرزمینی نبود و با تمامشان هم رفیق بود و هر روز با یکیشان به اصلاح فیت میداد و باقی ماجرا... تا اینجای کار که توی موسیقی زیرزمینی بود و به رسمیت شناخته نمیشد و روز به روز هم به طرفدارانش افزوده میشد، همهچیز روال طبیعیاش را طی میکرد تا اینکه تتل از ایران رفت تا موسیقی را جدیتر دنبال کند و با ویدیویی که موهایش را از ته میتراشد، حسابی دلبری کرد، اما؛ تتل برگشت و پس از مدتی خانهنشینی و حضور محتاطانه در انظار عمومی، فعالیت موسیقی را از سر گرفت و سیل نوجوانهای بدون قهرمان سمتاش روانه شدند. نوجوانهایی که نه خوانندههای قدیمی آنور آبی را دوست داشتند و نه پاپاستارهای تاریخگذشته اینور آبی و به تتل و نالههایش از روزگار در قالب قطعه موسیقی دل بستند.
تتل روز به روز پرانرژیتر میشد و طرفدارانش بیشتر؛ تا جایی که 4 میلیون نفر در فضای مجازی او را به یکی از پربازدیدترینها بدل کردند. استقبال عجیب و غریبی که تتل را به فکر اعتراض و خواستار مطالبات پیش برد و او را به عنوان هنرمند سیاسی و قهرمان نسلی بدون قهرمان، به همگان معرفی کرد. همانطور که تتلیتیها روز به روز بر تعدادشان افزوده میشد، تتلو هم سوژه یک رسانههای مکتوب و مجازی زرد شده بود و دستگاه نظارتی او را پس میزد و ترجیح میداد، خودش را به ندیدن بزند.
تتل به هر دری زد تا از زیرزمین، روی زمین بیاید؛ هرچند خیلی قبلتر روزی زمین که چه، بالاتر از روی زمین هم آمده بود اما تقلا برای گرفتن مجوز و برپایی کنسرت تمام رویای تتل و تتلیتیها شده بود و حالا از آنها اصرار و از سیستم انکار...
بعد از دوازدهم تا چهاردهم آذرماه نود و دو؛ همهچیز از اینجا هم شروع شد: خواندن قطعهای برای تیم ملی فوتبال و ستایششان پس از صعود به جام جهانی، خداحافظی از عالم موسیقی و ادعای بازی در پرسپولیس و گرفتن جای علی کریمی و کشیدن خط و نشان برای حمید درخشانِ بینوا، منصرف شدن از بازی در پرسپولیس پس از اخراج از تمرینهای این تیم _ تتل سرزده و بیاجازه به تمرین پسپولیس رفته بود و عزماش را برای گرفتن جای شماره هشت جادویی این تیم جزم کرده بود _ و ادعای شروع فوتبال از پایه و رفتن به باشگاه راهآهن و البته پیچانده شدن از آنجا، رو کردن ورق اصلی و انتشار موزیکویدیوی روی ناو ارتش همراه با سربازهای ارتش و خواندن ترانهای در حمایت از مذاکرات هستهای و مقایسه شدناش توسط تتلیتیها با محمدرضا شجریان که مدعی بوند این قطعه با «تفنگات را زمین بگذارِ» شجریان برابری میکند، رتبه اول جستوجو شدن در گوگل توسط کاربران ایرانی پس از این اتفاقات، فرمان بانگ بغبغو و بغبغو کردن تتلیتیها و بالاخره دستگیری دو ماهه که دوباره و برای بار سوم موجب شروع شدن همهچیز از اینجا شد: تتل در انتخابانت از نامزد اصولگراها، ابراهیم رییسی حمایت کرد و ویدیوی دیدار این دو، فضای مجازی را ترکاند! دیداری که طی آن تتل با دستهای پوشیده از تتو و ابراهیم رییسی کنار هم نشستند و رییسی از تاثیر قطعهای که تتل برای امام رضا خوانده بود، تعریف کرد. تتل پس از آن با انتشار کلیپی صوتی از حسن روحانی درخواست کرد از انتخابات کنارهگیری کند. تتل پس از مرگ آتنا _ دختربچهای 9 ساله که ابتدا مورد تجاوز قرار گرفت و بعد هم تکهتکه شد _ هم بیکار ننشست و دلیل این اتفاق را بیحجابی کودکان دانست. چندی پیش هم تتل در جشن یکسالگی فارسپلاس دست در دست حمید رسایی، روحانی تندروی اصولگرایان، جشن گرفت و...
جملههای بالا روایتی سریع و برقآسا از مهمترین تکههای زندگی امیرحسین مقصودلو معروف به امیر تتلو بود که عزماش را تمام و کمال جزم کرده تا به رسمیت شناخته شود. انرژیای که اگر برای بالا و پایین کردن پلههای ارشاد و عبور از سیستمِ بروکراسیاش گذاشته بود، مسلما تا الان چندین کنسرت حداقل در برج میلادی که حسرتاش را دارد، برگزار کرده بود. شاید هم اگر مدیران فرهنگی دولت تدبیر جای روی برگرداندن از تتل، او را به رسمیت میشناختند و اجازه میدادند تا او هم کنار انواع و اقسام آلبوم بیکیفیت و مبتذل موجود در بازار، کارهایش را منتشر کند، الان او در قامت یک مبارزِ معترض ظاهر نمیشد و بدل به قهرمان نسلی که بدون ذرهای خوراک فرهنگی، کودکیاش را در دوران محمود احمدینژاد گذرانده، نمیشد. نسلی بیهویت، ناآگاه و بیسواد که مبهوت هیبت پوک قهرمانی دروغین شدهاند. نسلی که نه جان لنونی داشته و نه بلد است تصور کند؛ نه وودی گاتری داشته که اصلا بخواهد منبع الهام باب دیلنهایش شود و قهرمانهای خاموش، ناامید، گوشهگیر و سرکوبشدهاش توان شکستن این دیوار بتونی را ندارند. نسلی که به تتل، کاریکاتوری در جلد یک قهرمان دل خوش کرده است...