قتل های سریالی تا همین یک ماه پیش ،معنای ثابت خودش را داشت ، وقتی فردی با یک روش مشابه، افراد را در فاصله زمانی نزدیک ؛ به قتل می رساند می گفتند با یک قاتل سریالی مواجه هستیم، ولی، کمتر ازیک ماه است که ، دراین کشور فضای تازه ای در دنیای قتل های سریالی باز شده است . دیگر فردی فقط با یک شکل مشابه قتل نمی کند بلکه، افراد از روش هم کپی کرده و در فاصله زمانی نزدیک به هم مرتکب جنایت های مشابه می شوند.
کمتر از یکماه پیش مردی در شمال تهران ، تفنگ را سمت خانواده خود گرفت و قتل عامی خانوادگی را رقم زد و چند دقیقه بعد هم به زندگی خود پایان داد. هنوز به چهلم این قربانیان نرسیده ایم که امروز در فاصله زمانی کمتر از 12 ساعت، دو قتل مشابه به روش این مرد رخ داد. یک مرد در اسلام آباد غرب، اسلحه را به سمت خانواده خود گرفته و کودکان خردسالش را به همراه همسر کشته و سپس خود را نیز کشت ، هنوز رسانه ها درگیر پیگیری جزئیات این خبر تلخ بودند که خبری تازه اینبار از شهر مشهد آمد ، مردی ،کارمند اداره دولتی، با سلاح سازمانی، مرتکب قتل عام خانوادگی شده بود . این قتل های از نوع تازه قتل های سریالی در کشور در کنار ابعاد تلخ خود نکاتی را نیز متذکر و قابل توجه می کنند .
اول اینکه چه شده است که اسلحه تا این حد در دسترس است ! تا دیروز فقط نگران دسترسی آسان به فروشنده های مواد مخدر بودیم ،انگار این روزها سر هر خیابان می توان سلاح خرید! نظارت پلیس بر قاچاق و خرید و فروش آن به نظر کمی کمرنگ است ! دوم اینکه چه نظارتی بر روی روان افرادی که در مراکز دولتی ما مجوز حمل اسلحه دارند وجود دارد ؟ سوم اینکه مراکز پیشگیری از جرم ما دقیقا چه فعالیتی انجام می دهند ؟ چهارم اینکه سلامت روانی جامعه چرا تا این میزان ویران است ؟!
روزگاری ایران را با مردمانی می شناختند مهمان نواز ، و این یعنی که مردمانی مهربان با هم که میزبان های خوبی هم هستند ولی امروز سرهر چهارراه کافی است یک بوق اضافه از یک خودرو بلند شود تا فحاشی های اطراف بلندتر به گوش برسد. دیگر خشم مردم تا اسید روی صورت ریخته نشود آرام نمی شود انگار ! این روزها خبر تعرض به کودکان و کشتنشان آنقدر زیاد شده است که دیگراز جمله اخبار عجیب محسوب نمی شوند!
کافی است مسئولان و حتی مردم نگاهی پیگیر به صفحات حوادث روزنامه ها و خبرگزاری را داشته باشند تا متوجه شوند این کشور دیگر مردمانی مهربان ندارد . ماموران امنیتی آن به نظر کمی از دقت لازم دور شده اند ، مسئولان پیشگیری از جرم و حفاظت سلامت جامعه کلا گویا تعطیلات هستند ودر این کشور دوست داشتی، هرروز محبت و عشق به همنوع بی رنگ و بی رنگ تر می شود.
وقت آن رسیده کمی دقت کنیم ، این جامعه با تنها بیان طرح این معضل که جامعه سلامت روانیش باید مورد دقت قرار گیرد سلامت نمی شود. باید من ، شما ، این مسئول ، آن مامور ... همه و همه باور کنیم جامعه روانش آرام نیست و در ادامه همه با هم سعی کنیم ایران را به سلامت اجتماعی برسانیم.
همین الان هم دیر است ،کار را به فردا نیاندازیم ،از همین لحظه به فکر باشیم که در غیراینصورت روان های ناآرام پرونده های جنایی را رقم می زنند که تنها خون از آن می چکد ،خون نزدیکان، خون خود ، مرگ هموطن.
بیاییم همه دلسوز باشیم و همت کنیم برای برگشت جامعه به ایرانی با مردمانی مهربان، با انسان هایی که سلامت اجتماعی شان در صدر جوامع جهانی باشد.