به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ خبرآنلاین نوشت: «هر قدر که این روزها محمدباقر قالیباف تلاش میکند که از نظرها دور بماند این سیدابراهیم رییسی است که تمام تلاشش را برای دیده شدن به کار گرفته است. سرنوشت کاملا متفاوت دو نامزد اصلی اصولگرایان در انتخابات اخیر، یکی در آخرین لحظه کنارهگیری میکند و روزهای سکوتش رسیده و آن دیگری که کاندیدای یکباره اصولگرایان میشود، این روزها بیشفعالی سیاسی دارد تا حضورش در سیاست را تضمین کند.
فارغ از آن چه بر محمدباقر قالیباف میگذرد و در شرایطی که دیگر کسی چندان شانسی برای بروز سیاسی مجدد او نمیبیند، نگاههای زیادی به سیدابراهیم رییسی دوخته شده است؛ تازهوارد دنیای سیاست اصولگرایانه که مزه رقابتهای سیاسی آنچنان برایش شیرین بوده که از ۲۹ اردیبهشت تا همین روزها میل زیادی برای بودن و ماندن در این فضا از خود نشان داده است. اما پشت پرده این بیشفعالی سیاسی سیدابراهیم رییسی چیست؟ نامزد یکباره اصولگرایان چه آینده سیاسی برای خود متصور شده است؟ مشاوران او چه پازلی را برای آینده سیاسیاش ترسیم کردهاند؟
برخی تحلیلها حکایت از آن دارد که رئیسی تلاش دارد همچنان خود را در سطح نامزد ریاستجمهوری نگاه داشته و زمینهسازی برای نامزدی در انتخابات ۱۴۰۰ را زودهنگام آغاز کرده است. سوی دیگر اما هستند کسانی که معتقدند رئیسی با تکیه بر ۱۶ میلیون رایی که پشت سرش قرار گرفت، امید دارد بتواند خود را به سطح لیدری جریان اصولگرا برساند. یک آرزو و هوس سیاسی بزرگتر اما برای او میتواند دستیابی همزمان به هر دوی این گزارهها باشد؟ شاید واکنشهای چهرههای اصولگرا به او بتواند ملاکی برای قضاوت نهایی باشد.
رئیسی نامزد ۱۴۰۰ اصولگرایان؟
این که ابراهیم رییسی بنای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری آینده را دارد، قطعا اولین برداشتی است که میتوان از نتیجه رفتارشناسی این روزهای او داشت. او به شکل محسوس و مشهودی بر تعداد سفرهایش افزوده است و در هر موقعیتی با اظهارنظرهایش «بودن سیاسیاش» را فریاد میزند.
او دو بار راهی قم شده و حتی سخنران راهپیمایی روز قدس در این شهر هم بود. در سالروز ورود امام رضا (ع) سفری به نیشابور داشت، برای شرکت در همایش صیانت از روحانیت به ارومیه، برای مراسم گلابشویی حرم حضرت شاهچراغ (ع) به شیراز و برای بازدید از مناطق سیلزده به کلات سفر کرده است. رییسی همچنین سفری هم به استان سیستانوبلوچستان داشت و در آنجا با مولوی عبدالحمید که در انتخابات از روحانی حمایت کرده بود و علمای شیعه و سنی این استان دیدار داشت. سفر به استان خراسان جنوبی به عنوان حوزه انتخابیهاش در خبرگان و شهرهای بیرجند، سربیشه و نهبندان و دیدار با علما، طلاب، خانواده شهدا، ائمهجمعه و مردم این استان از دیگر برنامهای او بود. در سفری دیگر به شهرکرد هم رفت تا در اجتماع غدیریون سخنرانی کند. او حتی سخنران حسینیه اعظم زنجان در ایام محرم هم شد.
گویی رییسی همچنان تلاش دارد کاملا محسوس خود را در قطب مقابل دولت حسن روحانی و شخص او نگه دارد. کنایههای سنگین میزند و حتی گاهی روشن و صریح این منتقد وضع موجود بودن را به نمایش میگذارد.
اما رییسی چه تصویری از انتخابات ۱۴۰۰ در ذهن خود دارد که این چنین فضا را برای بروز سیاسی خود مهیا دیده است؟
شاید اگر از دریچه ذهنی ابراهیم رئیسی به ماجرا بنگریم، او لابد به این باور رسیده که اصلاحطلبان با توجه به نسبتی که همچنان با حاکمیت و ساختار قدرت دارند، نمیتوانند در تاریخی نزدیک حضور مستقل در انتخابات داشته باشند. شاید به این نتیجه هم رسیده باشد که از میان چهرههای اصولگرا در نتیجه تحولات چند انتخابات اخیر دیگر رمقی در میان ستارهها برای رقابت در این سطح باقی نمانده است. ممکن است در ذهن او این باشد که انتخابات ۱۴۰۰ ادامه انتخابات ۹۶ است و باز همان دوقطبی پابرجاست که یک سرش حاصل ائتلاف میان اصلاحات و اعتدال است و یک سر دیگرش فردی از اصولگرایان.
او فکر میکند که دلیل رای نیاوردنش در این انتخابات ناشناخته بودن و ورود دیرهنگامش به انتخابات است و حالا ۴ سال زمان دارد تا این نقیصه را برطرف سازد. اما آیا تصمیمسازان اصولگرا هم مانند او فکر میکنند و او را تنها ستاره این آسمان میدانند؟
اگر چه کسانی مانند مهدی فضایلی میگوید: «حضور آقای رئیسی به عنوان نامزد بالقوه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ خیلی دور از ذهن نیست.» یا افراد نزدیک به علی لاریجانی مانند سبحانینیا میگویند: «بعید نیست ابراهیم رییسی مجددا ورود کند. ایشان به عنوان تولیت آستان قدس جایگاهی دارند و در این جایگاه اعتباری دارند و در مجموع به نظر نمیآید برای کاندیداتوری مجدد بیمیل باشند.» اما نگاهی به سایر اظهار نظرها توسط چهرههای دیگر اصولگرا روایت دیگری از خواست عمومی در این جناح دارد برای مثال بیادی میگوید: «نظر شخصی من این است کسانی که رئیسی را برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری مورد تشویق قراردادند، قصد ناصوابی در پشت پرده داشتند. به عبارتی دیگر برخی از روی حسادت ایشان را جلو انداختند تا در صورت احتمال یک آینده روشن با توجه به این اندازه حمله به او در مناظرهها شانیت یک مقام بالاتر را از دست بدهد.»
مهر سکوت بر لبان حامیان رئیسی
این همه در حالی است که حامیان رییسی در انتخابات ریاستجمهوری اردیبهشت ماه از احمدینژادیهایی مانند نیکزاد و میرکاظمی گرفته تا پایداریهایی مانند مصباح یزدی و شاگردانش فعلا همگی مهر سکوت در این مورد بر لب زدهاند . آنها همیشه تخصص عجیبی در تغییر نامزد در روز موعود داشتهاند. شاید این بار هم آنها نظرشان از محبوبشان برگشته باشد. شاید!
رییسی هوس لیدری اصولگرایان را کرده است؟
پیشفرض دیگر اما این است که ابراهیم رییسی تلاش میکند خود را در قامت محوریت جناح قرار دهد. او با جناحی مواجه است که سامان سابق خود را از دست داده و به از هم گسیختگی تعیینکنندهای رسیده است. با این وجود خواست عمومی در جناح اصولگرا به شکلی دیگر است. شاید صریحترین سخن را در این مورد محمدرضا باهنر گفته باشد. او در پاسخ به این سوال که با توجه به آرای رییسی، آیا او میتواند محور اصولگرایان قرار گیرد، گفته بود: «خیر، آرای آقای رییسی اگر بخواهد تحلیل شود، باید ببینیم چه مقدار از آراء برای شخص خود او است لذا خیلی از عوامل در این آرا دخیل است. باید روی این مساله که رییسی بتواند جایگزین یک چهره کاریزمای اصولگرایان شود بحث و تبادل نظر صورت گیرد.»
باهنر این سخنان را در قامت دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری بیان کرده است. او البته در این مساله تنها نیست و حتی در جامعه روحانیت مبارز هم که خاستگاه سیاسی و حزبی اوست، نیز گویا همین تفکر حاکم است؛ چنان که محمدتقی رهبر از اعضای شاخص جامعه روحانیت گفته است: «همین که رییسی توانست رقابت فشردهای با رئیسجمهور مستقر داشته باشد، نشان میدهد که از کاریزمای نسبتاً قابل قبولی برخوردار است اما بحث لیدری اصولگرایان و تصمیمسازی برای این جریان ریشهدار و تأثیرگذار بحثی بسیار مهم است و به نظر من رییسی نمیتواند لیدر اصولگرایان شود.»
۱۶ میلیون رایی که رئیسی میخواهد رهبری کند
ابراهیم رئیسی در بیانیه پس از انتخابات خود نوشته بود: «رأی قریب به ۱۶ میلیون ایرانیِ خواهان تغییر، سرمایهای مهم و پشتوانهای عظیم است که به هیچ وجه نمیتوان آن را در عرصه سیاسی و تصمیمگیری کلان کشور نادیده گرفت.»
این نشانهای روشن است از آن چه سیدابراهیم رییسی در ذهن دارد و شاید پاسخی کامل و مشروح باشد برای همه آنهایی که میخواهند پشت پرده سفرها و سخنرانیهای پیدرپی این چهره تازهوارد دنیای سیاست را بدانند. او عزم خود را جزم کرده هم برای محور بر عهده گرفتن لیدری اصوگرایان و پیدا کردن نقش برادر بزرگتر برای آنها و هم برای ظهور مجدد در انتخابات ۱۴۰۰. این خواست اوست؛ خواستی که چندان با حرف دل اصولگرایان لااقل از ۲۹ اردیبشهت تا امروز چندان همخوانی ندارد.»