به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا، محسن مشایخ مشاور خانواده گفت: امروزه بسیاری از والدین به دنبال یافتن وقت مناسب برای شروع کلاسهای آموزشی کودک خود هستند و بسیار مشتاقند بدانند در چه سنی کودکشان را با زبان دوم، هنر، ورزش و... آشنا کنند. اما بیشتر والدین توقعات نامعقولی از فرزندان خود دارند. مثلا انتظار دارند پیش از آنکه کودک آمادگی لازم را کسب کند، مسئولیتپذیر باشد. از فرزندانشان میخواهند خوش اخلاق و مودب باشند، با بچههای دیگر بدون سروصدا مشغول بازی شوند، با آنها همکاری داشته باشند، وسط حرف بزرگترها نپرند، بدون اجازه دست به چیزی نزنند، مفید باشند، سریع راه بروند، سریع صحبت کنند، قبل از دبستان حداقل به دو زبان مسلط باشند و بالاخره به سرعت رشد کنند و بزرگ شوند و تمام آرزوهای فرو خفته والدین خود را در اولین فرصت برآورده کنند. همه اینها در حالی است که قرار نیست کودک تمامکننده والدین باشد. از سوی دیگر کسب این همه مهارت نیاز به فرصت کافی دارد و رشد، فرآیندی آرام بوده و نیاز به زمان کافی دارد.
این مشاور خانواده افزود: بهتر است والدین فشارها را از روی فرزندانشان بردارند و به او فرصت کافی بدهند تا بتواند به آرامی در مراحل رشد خود قدم بردارد. والدین باید مراحل رشد کودک خود را بشناسند و بدانند در هر مقطعی از زمان، کودک آمادگی چه نوع یادگیریهایی را دارد چرا که تربیت کودک همچون خط تولیدی است که اگر هر کدام از قطعات را سر جای خود نصب نکنید، محصول نهایی عملکرد مطلوب نخواهد داشت.
وی بیان داشت: ماریا مونتسوری به عنوان فردی که بسیار در این زمینه فعالیت کرده در این زمینه میگوید: «ما نبایدکودکانمان را برای مدرسه رفتن آماده کنیم بلکه باید آنها را برای زندگی کردن مهیا کنیم.» او معتقد است کودک باید مهارتهای زندگی را بیاموزد. او در ابتدا باید آویزان کردن و تا کردن لباس، گردگیری، تا کردن دستمال، استفاده از پیچ گوشتی، باز و بسته کردن درب قوطی، ریختن مایع پارچ به داخل لیوان، ریختن مایع با استفاده از قیف، چلاندن لباس، واکس زدن کفش، تمیز کردن تخته گچی، چلاندن اسفنج، باز و بسته کردن در، خشک کردن ظروف، شستن ظروف و... را یاد بگیرد. بعد از اینکه کودک این مهارتها را کسب کرد نوبت مهارتهای دیگر مانند زبان دوم، موسیقی و... میرسد. ولی متاسفانه بسیاری از والدین امروزه به جای والد بودن بیشتر یا در نقش معلم هستند یا قاضی و کمتر از نقش خود به عنوان والد آگاهی دارند.
وی تاکید کرد: صرف اینکه دائماً به کودک تذکر بدهید مودب باش، درست بشین، سلام کن و... نه تنها مهارتهای اجتماعی کودک افزایش نمییاد بلکه اعتماد به نفس او نیز کاهش پیدا میکند. کودک نوپا تصوری که شما از ادب و تربیت دارید، ندارد. اینطور نیست که اگر کودک شما در 2 سالگی سلام نکرد، در بزرگسالی هم سلام نکند. او مفهوم سلام کردن را نمیداند و شما هم قادر نخواهید بود با هیچ منطقی این موضوع را به او تفهیم کنید. او باید خودش آمادگی لازم را پیدا کند. به هیچ وجه کودک نوپا را مجبور به سلام کردن نکنید و برای سلام کردن صرفا از تکنیک جدول تربیتی (ترغیب و تشویق) استفاده کنید. هیچ وقت به او برای انجام ندادن رفتارهای اجتماعی احساس شرم و گناه ندهید و از جملاتی مانند: بد و زشت است و گناه و... استفاده نکنید. اصرار و خواهش هم در انجام این رفتارها تاثیری نخواهد داشت.
مشایخ بیان داشت: این نکته بسیار مهم است که کودک زیر 7 سال را نباید به طور مستقیم آموزش داد و برای آموزش او باید از روشهای تخصصی کمک گرفت. آموزش کودک در این سنین صرفاً به صورت غیرمستقیم است چون کودک مانند یک بزرگسال ابزار لازم برای تمرکز در کلاس درس را به دست نیاورده است.
وی گفت: کودک از زمان تولد حس شنوایی فوقالعادهای دارد که به او اجازه میدهد اصوات مختلف را از هم تشخیص دهد. در صورتی که از زمان تولد با کودکی به ۲ زبان صحبت شود، او به طور طبیعی قادر به درک هر دو خواهد بود. البته کودکی که دو زبان را حین تولد میشنود معمولا دیرتر به حرف میآید. دلیل این موضوع هم مواجه شدن او با دایره وسیعی از لغات است که باید آنها را درک و بیان کند. گاهی هم کودک دو زبان را با هم مخلوط میکند. این حالت کاملا طبیعی است و در 4- 3 سالگی از بین میرود.
مشایخ تاکید کرد: این نکته را به یاد داشته باشید که هرگز برای آموختن یا حرف زدن یک زبان نباید به کودک فشار آورد. اگر کودک حس کند والدین از پیشرفت نکردن او نگران هستند، ممکن است دچار اختلالات تکلمی شود. البته بهتر است پس از تکمیل زبان اول و کامل شدن دایره لغات کودک، آموزش آغاز شود، چون کودک معمولا در 3 تا 5/3 سالگی به این مهارت دست مییابد. میتوان همزمان با شروع مهدکودک آموزش زبان دوم را آن هم به طور غیرمستقیم آغاز کرد و آموزش مستقیم را با شروع مدرسه ادامه داد. همچنین اگر والدین به کشور دیگری مهاجرت کردند، برای اینکه کودک زبان را بیاموزد، کافی است یکی از والدین به زبان مادری و دیگری به زبان خارجی صحبت کند تا کودک آرام آرام با زبان بیگانه خو بگیرد.
وی در مورد نحوه یادگیری رشته های ورزشی نیز گفت: یکی از رشتههای ورزشی مناسب برای سنین پایین ژیمناستیک است تا مهارتها و هماهنگیهای حرکتی کودک تقویت شود. در بسیاری از مهدها و باشگاهها این کلاسها دایر است و والدین میتوانند از ۴ سالگی فرزندشان را در این کلاسها ثبت نام کنند. البته از این سنین میتوان کودک را با شنا نیز آشنا کرد.
این کارشناس ادامه داد: دو سالگی سن تحول و پیشرفت نقاشی در کودک است، زیرا کودک از لحاظ روانی و جسمی رشد میکند، ماهیچههایش قوی میشود و از نظر بینایی چشمش توانایی دنبال کردن و هدایت دست به هر سمت را که میخواهد، دارد. کودکان معمولا سعی میکنند خطوطی را از چپ به راست رسم کنند. از آنجا که نقاشی آغازی برای نوشتن است، لازم است کودک را به کشیدن نقاشی تشویق کرد. بهترین سن برای شروع آموزش نقاشی به شرط آن که هدف از کلاس صرفا ایجاد خلاقیت در کودک و نه نقاشی کردن او باشد، پایان ۴سالگی است.
وی اضافه کرد: در سنین زیر دبستان منظور از آموزش نقاشی تنها فراهم کردن فضایی برای رشد خلاقیت بچهها از جمله نقاشی است. حتی بدون کلاس هم خانوادهها میتوانند این فضا را در خانه در اختیار بچهها قرار دهند. یک مربی باید از موسیقی، تئاتر، بازی، قصه، شعر و... استفاده کند و فضایی را به وجود آورد تا هنرجوی خردسال خود را با زبان تصویر آشنا کند.
مشایخ گفت: بهتر است کودک تا 3 سالگی از گواش، آبرنگ و مداد شمعی برای نقاشی استفاده کرده و از ۵/4 سالگی به بعد از مدادرنگی استفاده کند. کافی است یک کاغذ بزرگ در اختیار کودک قرار دهید تا هر آنچه در تخیلش است، روی کاغذ بیاورد.
وی در مورد آموزش موسیقی نیز بیان داشت: بر اساس بسیاری از تحقیقات، درک موسیقی از دوران پیش از تولد (دوران جنینی) آغاز میشود. اما دریافت علائم صوتی و واکنشهای ناشی از آن با پدیدهای به نام «ادراک موسیقی» تفاوت دارد و آن زمانی است که کودک قادر به تحلیل و تفکیک صداها و آواهاست. بسیاری از کارشناسان آموزش و نیز روانشناسان در پی تحقیقات پژوهشگران بهترین سن آموزش موسیقی به کودکان را ۲ تا ۸ سالگی میدانند؛ البته باز هم به روش غیرمستقیم.