زندگی نامه حضرت معصومه سلام الله علیها

|
۱۳۹۶/۰۹/۲۱
|
۱۰:۴۱:۲۷
| کد خبر: ۶۴۸۳۵۵
زندگی نامه حضرت معصومه سلام الله علیها
کاروان عشق با هزاران قافله دل از مدینه به سمت عراق و سپس ایران و مرو به حرکت درآمد؛ کاروانی که تمام نقشه‌های مامون را نقش بر آب می‌نمود.

به گزارش خبرگزاری برنا از قم؛

یاران و اصحاب امام صادق علیه‌السلام بارها از زبان حضرتش وصف شهر قم را شنیده بودند؛ حضرت آن شهر را حرم اهل بیت خوانده، فرموده بودند: بهشت، دارای هشت در است که یکی از آنها برای اهل قم خواهد بود. یا خطاب به یکی از عالمان آن شهر (زکریا بن آدم) فرموده بودند که بلا از شهر قم به خاطر وجود تو دفع شده است.

اما یکی از ویژه‌ترین بیانات حضرت پیرامون قم، آن بود که فرمود: “در قم دختری از فرزندان من خواهد آرمید که نامش فاطمه دختر موسی علیه السلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می‌شوند”.

و این بیان در وضعیتی بود که هنوز حضرت موسی کاظم علیه السلام پا به عرصۀ دنیا نگذارده بودند. از آن پس عالمان و شیفتگان ومحبان اهل بیت علیهم السلام در قم، بی‌صبرانه منتظر میزبانی از شفیعه‌ای بودند که بشارت حضورش در خاک قم داده شده بود و چنین مقام والایی نزد خداوند متعال داشت تا درپرتو نور هدایت و ولایت آن خورشید تابناک عالم، چشم‌هایشان روشنی یابد.

25 سال از میلاد امام رضا علیه السلام می‌گذشت؛ شروع ذی‌القعده بود و نور شادی و امید با شنیدن خبر تولد دختر نازدانه امام کاظم علیه السلام مدینه را فراگرفت. نامش را فاطمه نهادند؛ فاطمه بنت موسی؛ تنها خواهر تنی امام رضا علیه السلام.

نجمه‌خاتون همسرگرامی امام کاظم علیه السلام و مادر حضرت ثامن‌الحجج علیه السلام دوباره مادر شد. زنی که حضرت فرمود: با او ازدواج نکردم مگر به امر خدا؛ بانویی از اهالی مغرب که دست تقدیر و البته لیاقت والایش، سرنوشت او را درخانه امام رقم زده بود. آن بانو بعد از ورود به خانه امام کاظم علیه السلام ”تُکتَم” خوانده می‌شد که نام دیگر زمزم است. کسی آن زمان علت این نام‌گذاری را نمی‌دانست؛ ولی وقتی در دامن پاک ایشان دو گوهر گران‌بها همچون امام رضا علیه السلام و 25 سال بعد، کریمه اهل بیت بر جهان طلوع کرد، آن نام پر مسمی معنا یافت. البته حضرت نجمه‌خاتون خود نیز در علم و پرهیزگاری وطاعت و عبادت، بهترین زنان روزگارخویش بود و خود سرچشمه‌ای بود از معارف الهی.

خانه مطهر امام موسی کاظم باب الحوائج علیه السلام محل مراجعه مردم از اقصی نقاط بود. خانه‌ای که با حضور و وجود مبارک حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و فاطمه معصومه سلام الله علیها رنگ و بوی مولای عدالت و حضرت فاطمه زهرا ام ابیها را گرفته بود.

کاروانی از ایرانیان به شوق زیارت امام و گرفتن پاسخ سوالاتی که عالمان بلاد از پاسخ به آن درمانده بودند خود را به مدینه و به منزل حضرت امام کاظم علیه السلام رساندند. ایشان در شهر نبودند! آن جماعت ماندند و حسرت دیدار و آن سوالات بی‌جواب.

اما انگار قرار نیست کسی از در این خانه دست خالی باز گردد. کریمه اهل بیت با آنکه شش سال بیشتر نداشتند، پاسخ تمام آن سوالات دشوار را نگاشته، به آنان دادند. کاروان در مسیر بازگشت با حضرت موسی بن جعفر مواجه شد؛ ماجرا را بازگفتند؛ امام کاظم علیه السلام پاسخ‌های دختر مکرم خویش را مطالعه فرمودند و ضمن تایید تمام جواب‌ها فرمودند: «فداها ابوها؛ پدرش فدایش».

و این جمله چقدر به گوش مدینه آشنا بود… جمله‌ای بود که پیش از این، تنها پیامبر در مورد دختر خویش، حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده بود.

به‌خاطر جو سیاسی و موقعیت و وضعیت دشواری که بنی‌عباس برای حضرت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ایجاد کرده بودند و ایشان مدام زیر شکنجه و در زندان به‌سر می‌بردند؛ تقدیر بر این بود که ولایت و سرپرستی و تربیت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ازهمان اوایل کودکی به برادرگرانقدر ایشان آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام سپرده شود؛ لذا ایشان در سایه این الطاف در کنار برادر بزرگوارشان به رشد معنوی و دینی خود رسیدند.

اما با دسیسه مأمون ملعون از امام رضا علیه السلام و دعوت ایشان به مرو، دوران حمایت و سرپرستی سپری شد. بانوی کرامت که در فقدان پدر وابستگی خاصی نسبت به برادر پیدا کرده بود، حالا باید با غم هجران و دوری ازبرادر خو می‌گرفت و تنها دلخوش به نامه‌هایی می‌بود که گاه از سوی برادر برایش می‌رسید. لکن امام رضا علیه السلام بعد از گذشت مدتی کوتاه از استقرار خود، خواهر خود را دعوت نمود تا قافله‌سالار کاروان بصیرت گردد. حضرت فاطمه معصومه که دیگر تاب و توان دوری از برادر را نداشت، ندای برادر را لبیک گفته، کاروان عشق و ولایت و بصیرت را به راه انداخت.

کاروان عشق با هزاران قافله دل از مدینه به سمت عراق و سپس ایران و مرو به حرکت درآمد؛ کاروانی که تمام نقشه‌های مامون را نقش بر آب می‌نمود.

قصد مامون آن بود که با دوری حضرت رضا علیه السلام شور ولایت و امامت از سر شیعیان بیافتد و نور ولی حق کم‌کم فراموش شود اما کاروان حضرت معصومه مسیری را انتخاب نمود که شهر به شهر شیعیان را دلباخته‌تر وعاشق‌تر و پرشورتر نمود.

درآن خفقان سیاسی با وجود آن‌همه دشمن قسم‌خورده، با وجود آن‌همه بُعد مسافت و هزاران مشکل دیگر قطعا سفری سخت و طاقت‌فرسا در پیش بود؛ اما با وجود آن‌همه مرارت، شوق دیدار برادر سراسر وجود مبارک حضرت را فراگرفته بود. کاروان شهر به شهر می‌رفت و آوازه این حرکت، شوری در دل شیعیان به پا می‌کرد. مأمون از این حرکت روشنگر احساس خطر کرده بود. دیری نپایید که در ساوه با حمله وحشیانه حرامیان به قافله بنی‌هاشم کربلایی به‌پا شد و آن قربانگاه، تنی چند از خاندان اهل بیت را به فیض شهادت نائل کرد!

نقل است که در این مسیر، زنی بی‌ایمان به کریمه اهل بیت زهر داده، ایشان را مسموم کرده بود!

پس از آن واقعه که حوالی ساوه رخ داد، حضرت فاطمه معصومه به‌شدت بیمار شدند. بزرگ مردم قم و عالمانی که بر مبنای روایات می‌دانستند چه گوهری در نزدیکی شهرشان قدم گذارده است، با پای برهنه برای دعوت و استقبال از حضرت به خدمت ایشان رسیدند؛ بعد از ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم، ایشان در منزل موسی بن خزرج، بزرگ خاندان اشعریون(یکی از مهمترین و اصیل‌ترین طوایفی که اسلام‌آوردنشان به پیش از فتح مکه بر می‌گردد و در تمام تاریخ نه تنها از پیروان راستین اهل بیت بوده‌اند که از عالمان و راویان بزرگ احادیث شیعه نیز بوده‌اند) مسکن گزیدند و آن خانه که از نورکریمه اهل بیت منور شده بود ”بیت النور” لقب گرفت.

کریمه اهل بیت مدت 17 روز در قم مهمان بودند و در این مدت کوتاه با وجود مسمومیت و بیماری، محرابی برای عبادت خود قرار داده و شب و روز به راز و نیاز با معبود خود مشغول بودند؛ البته در این فاصله، مردم قم، خصوصا بانوان را از چشمه علوم الهی و معارف دینی خود بی‌بهره نمی‌گذاشتند. از مهم‌ترین روایاتی که ایشان نقل فرمودند، روایتی است که در سلسله سند آن نام یا کنیه همه فاطمه است؛ ایشان از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل فرمودند که: هرکس با عشق اهل بیت از دنیا رود، شهید است.

در روز دهم ربیع الثانی سال201 ه.ق شهر قم درغم عروج کریمه اهل بیت به سوگ نشست؛ موسی بن خزرج، بزرگ مردم قم، خود را برای دفن آن حضرت در نظر گرفت؛ زنان مومن آل سعد با سوز و آه و نوحه پیکر مطهر دختر موسی بن جعفر علیه السلام راغسل دادند وکفن کردند؛ چون محرمی نبود قرار شد پیرمردی با تقوا به نام «قادر» پیکر مطهر ایشان را به خاک بسپارد؛ هنوز همهمه جماعت تشیع‌کننده تمام نشده بود که به‌ناگاه دو سوار، در حالی که نقاب به چهره داشتند به جمعیت نزدیک شدند و بدون اینکه با کسی صحبتی داشته باشند، بر پیکر بانو نماز خواندند و سپس به سردابی که برای دفن حضرت آماده شده بود وارد شدند. حضرت را با احترام به خاک سپردند و سپس بی‌آنکه حرفی بزنند و خود را معرفی نمایند، آنجا را ترک فرمودند؛ بین مردم ولوله افتاد که این دو، فرشتگان فرستاده خداوند بودند؛ اما عالمان شهر می‌دانستند شخصیتی همچون کریمه اهل بیت را کسی شایسته‌تر از برادر و برادر‌زاده (حضرت علی بن موسی الرضا و جوادالائمه محمد بن علی علیهم السلام) نیست تا ایشان را دفن نماید.

اینک قم به برکت وجود آن بانوی با کرامت مهم‌ترین مرکز علمی جهان تشیع است و از صدها کشور جهان، طلاب علوم دینی در کنار بزرگ‌ترین عالمان و مراجع تشیع چون پروانه‌ای گرد آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها کسب فیض می‌کنند و همه‌روزه از همه جای دنیا زائرانی برای تبرک جستن به این آستان پاک به قم می‌آیند. همه، دلخوش به فرمایش حضرت امام جواد علیه السلام که فرمودند «هرکه عمه‌ام را در قم زیارت کند بهشت برای او خواهد بود…»، رو به ضریح آسمانی بانو دست بر سینه می‌گذارند و زیارتنامه حضرت را که بین تمام بانوان، از امام زادگان، تنها زیارتنامۀ ماثوره از معصوم است، همان‌گونه قرائت می‌کنند که امام رضا علیه السلام فرمودند.

شیعیان رو به این ضریح آسمانی به تمام اهل‌بیت با خطاب مستقیمِ «السلام علیکِ…» سلام می‌دهند تا شاهدی باشند بر فرمایش امام صادق علیه السلام که فرمود: برای ما اهل بیت حرمی است و آن قم است!

نظر شما