به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، علی رفیعی، مدرس، نویسنده، مترجم، طراح صحنه و لباس و کارگردان تئاتر و سینما در پیامی ارسالیاش برای سیوششمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، به ویژگیهای تئاتر اشاره کرده و مهمترین وظیفه آن را ایجاد شعف در بازیگر، کارگردان و تماشاگر بیان کرده و حضور مدیران آگاه و مدبر را تنها راه رسیدن به این امر دانسته است.
پیام علی رفیعی برای سیوششمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به این شرح است:
تمام جوامع زنده و پویا در چهارچوب سیاستهای توسعه خود، برای آشنایی و شناخت آثار ارزشمند جهان و شکلهای نوین اجرایی هنرهای نمایشی اهمیت و اعتبار بهسزایی قائلاند. این آثار و شکلهای نوین اجرایی هیچگاه به طبقه و قشر خاصی محدود نمیشوند. مهمترین راز ماندگاری و جاودانه بودن آثار متعلق به اعصار طلایی تئاتر در این است که نه به قشر خاصی محدود میشوند و نه به طبقهای خاص. تئاتری که مکان تقابل و رودررویی افکار و اندیشههای عصر و زمانهاش نباشد، تئاتری که از ارائه و معرفی عصر خود رویگردان باشد و نخواهد یا نتواند بازتاب اندیشههای عصر خود و شیوه زندگی جامعه و فرهنگ خود باشد و ترجیح دهد به سنتها و گذشته رو آورد، بهتر است نام خود را موزه بگذارد.
در دنیایی که سینما، تلویزیون، ماهواره، مجلات و نشریات و اینترنت همه جا را پر کرده است، خواهی نخواهی برای انسانهای امروز نحوه نگاه و بیان تازه به وجود آوردهاست. بنابراین، طبیعی است که تئاتر نیز ناگزیر باشد در برابر همه این پدیدهها، شکلهای بیانی نوینی را جستوجو و کشف کند.
تئاتر نوین امروز جهان ناگزیر است شاهد و شهادتدهنده تضادهای جامعه امروزش باشد. تئاتر قرن بیستم و بیستویکم، با در اختیار گرفتن سبکها و شیوههای اجرایی و زیبایی شناسیهای گوناگون، ناگزیر است گاهی بازتاب مبارزات سیاسی- اجتماعی باشد، گاهی بیانگر اضطرابات بشر در مقابل رویدادها و اتفاقات و گاهی مطرحکننده پرسشهای مردم جامعه. وقتی از تئاتر معاصر حرف می زنیم، الزاماً به آثار مکتوب نمایشنامهنویسان این قرن محدود نمیشود. حتی اگر نمایشنامههای متعلق به اعصار گذشته به صحنه آیند، برخورد، تحلیل و نحوه اجرای کارگردان و گروه بازیگران از آن آثار باید در جهت ارائه و یا لااقل اشاره به مسائل روز جامعه باشد.
تئاتر هنر گفتوگو است، اما نه به مفهوم گفتوگوی صحنهای میان بازیگران؛ بلکه گفتوگوی هنرمند با جامعهای که در آن زیست میکند. یکی از مهمترین مسائل تئاتر در عصر معاصر، جستوجو و خلق شیوههای نوینی است که به یاری آن ها بتواند با واقعیتهای پیرامونش ارتباط برقرار کند. اولین پرسشیکه برای هرکس میتواند مطرح شود این است که برای ایجاد این ارتباط، در شرایطی که رسانههای دیگر رقبای سرسختی به شمار میآیند، چه شیوهها و ترفندها و چه نوع ابزارهای بیانی نوینی میتواند خلق و ابداع کند تا هم خطری او را تهدید نکند و هم جایگاهی مناسب برای خود داشته باشد.
خلاقیت هنری (خلاقیت هنری واقعی) امری به غایت شکننده است. هنرمند با اثر تازهای که در حال خلق کردن است، از آغاز تا انتهای خلق اثرش، دائم در بیم و امید به سر میبرد و مستمراً با این پرسش مواجه است که آیا اثرش موفق خواهد شد یا نخواهد شد؟ در چنین شرایطی، هنرمند قادر نیست به تنهایی از خود دفاع کند. اینجاست که نیاز دارد مورد حمایت قرار گیرد. نخست باید به لحاظ مالی مورد حمایت قرار گیرد. در کشورهای پیشرفته، مسئولین فرهنگی آگاه و دلسوز به خوبی میدانند که تنها نیاز هنرمندان نیاز مالی نیست. چه بسا به لحاظ مالی، بینیاز هم باشند. اما جدا از نیاز مالی، هنرمند همواره با موانع دیگری روبروست که بزرگترین آنها عادتهایی است که در بینش و اندیشه مردم وجود دارد و همچون هیولایی بر سر راه ارائه اثر هنرمند به آنها وجود دارد. هر رویداد تازه فرهنگی- هنری، هر نوآوری در این زمینه، بهویژه وقتی، در هنری به شدت اجتماعی مثل تئاتر باشد، واکنشهایی مثل غافلگیری، "شوکه" کردن و مقاومت در پذیرفتن به دنبال خود دارد. اجراهای آثار بکت و یونسکو در آغاز دهه ۱۹۵۰ مثال بارزی در اینباره است.
در کشورهای دموکراتیک که دولت و نهادهای تخصصی طرفدار و مشوق آزادی هنرمند هستند، از یکسو حمایت از هنرمند و خلاقیت هنری او را مورد حمایت قرار میدهند، حق تجربه کردن و حق ارتکاب اشتباه را از جانب هنرمند میپذیرند و او را آزاد میگذارند تا به جستوجوها، کوششها و اکتشافات خود ادامه دهد. از سوی دیگر، همه گونه امکانات مادی و مالی در اختیارش میگذارند تا به شکوفایی برسد. جالب این که عجله به خرج نمیدهند تا اثر این هنرمند خلاق و جستوجوگر را بلافاصله در معرض داوری مردم بگذارند. به عبارت دیگر، سعی میکنند تا اثر خلقشده از قضاوت خام و عجولانه تماشاگر فعلاً مصون باقی بماند.
اولین دلمشغولی هر هنرمند، طی روند فعالیت خلاقانهاش، تاًثیری است که اثرش بر مخاطبین خود خواهد داشت. تعداد و تعلقات مخاطبینی است که جذب آن اثر میشوند و بالاخره پاسخی است که از آنها دریافت خواهد کرد. هنرمندی که خود را بینیاز از این واکنشها از جانب بینندگان، شنوندگان، خوانندهها و یا مصرفکنندههای اثر خود بداند، جز در خلأ و برای خلأ کاری نمیکند. خلاقیتش، دیر یا زود عقیم خواهد شد.
مهمترین وظیفه تئاتر ایجاد شعف بازیگری در بازیگر، شعف کارگردانی در کارگردان و بالاخره، شعف تماشا کردن در تماشاگر است. این عرصهها فراهم نمیشوند مگر با حضور مدیران آگاه و مدبر.