ایوب آقاخانی خودش را چگونه تعریف می کند، رزومه ات پر است از نویسندگی، بازیگری و کارگردانی، البته خب سال های زیادی است در عرصه تئاتر حضور داری اما به نظر خودت بیشتر نویسنده ای کارگردانی یا بازیگر؟
من همیشه این را همه جا گفته ام، در واقع پاسخ تازه ای به یک سوال قدیمی نیست. من نویسنده ای هستم که کارگردانی و بازیگری هم می کنم. دقیقا به همین ترتیب اولویتی که گفتم در هر سه قابل قبول هستم. ممکن است در یکی از دیگری بالاتر باشم اما به شهادت مخاطبانم تا به حال رفوزه نشدم. رشته اصلی من نویسندگی است، اما کارگردانی و بازیگری هم در دستور کار من از همان ابتدا با تأخیری جزئی و خودخواسته بوده است. همیشه می خواستم اول در زمینه نویسندگی جا بیافتم و بعد کارهای دیگری انجام دهم. این موضوع به نوعی نگاه حرفه ای من را در ضمیر خودش داشت. غلط یا درست آن موقع با خودم فکر می کردم که خودم را به لحاظ حرفه ای جا بیاندازم و برچسبی برای خودم تعریف کنم، بعد سراغ کارهای دیگر بروم. اما در حال حاضر این موارد آنقدر در هم تنیده است که صادقانه نمی توانم بگویم کدام هستم. ولی فکر می کنم که نویسندگی آنقدر با من عجین بوده است که در هر شرایطی، با هر کیفیتی و به هر شکلی مجبور هستم اول نویسندگی را نام ببرم.
چرا ایوب آقاخانی در حوزه بازیگری کم کار است؟ پیشنهادی برای بازیگری نداری یا سخت انتخاب می کنی؟
خیلی پیشنهاد می شود. اولا بازیگری به معنای تام و تمامش هدف من نیست، چون بازیگری را دوست دارم قبول می کنم، چون برای من زنگ تفریح فشارهایی است که در کارگردانی تحمل می کنم. همیشه کارگردانی می کنم، با مرارت های فراوان کاری اتفاق می افتد و نهایتا بیشترین کسانی که لذت می برند بازیگران نمایش من هستند. من این حسرت و این حسادتی که نسبت به آنها دارم را جبران می کنم، ولی هر کاری نمی کنم.
تنها دلیل اینکه هر کاری قبول نمی کنی این است که تعداد کارهای محدودی که بازی می کنی آن حسی که گفتی را ارضا می کند یا دلایل دیگری هم داری؟
من برای شأن دانشگاهی خودم، کارهایی که کارگردانی می کنم، کتاب هایی که چاپ می کنم، نمایشنامه ها و فیلم نامه هایی که می نویسم احترامی قائلم که حاضر نیستم این احترام را به خاطر پر کاری در بازیگری مخدوش کنم. اگر یک بازی پرت و پلا در یک نمایش پرت و پلا تر از من ببینند، مخاطبانم حوزه های دیگر من را جدی نخواهند گرفت. سطح من از خود نویسنده ام پایین تر می آید. من با این موضوع حاضر نمی شوم بازی کنم و در پی قبول نکردن آن پول و امکانات زیادی از دست می دهم، اما هر بازی که می کنم، می توانم از آن کار با نسبت های متفاوتی دفاع کنم. مثلا از نمایش های «پرواز به تاریکی» و «شلیک به تئاتر شهر» که این روزها روی صحنه دارم، دفاع می کنم، ولی یکسری کارهایی هم بودند که با نسبت های متفاوتی ولی نهایتا دفاع می کنم. این برای من یک نوع مراقبه است، هیچ دلیل دیگری ندارد. یک مراقبه است از چیزی که به سختی به دست آوردم و نمی توانم با ماجراجویی ها آن را به خطر بیاندازم و آن را از دست بدهم، هیچ دلیل دیگری ندارد.
پیشنهاد بازی جلوی دوربین داری؟ در رزومه ات برای سینما و تلویزیون نویسندگی بیشتر به چشم می خورد تا بازیگری.
ده ها فیلم و سریال به من پیشنهاد شده، ولی آخرین سریالی که به من پیشنهاد شد و پذیرفتم بازی کنم، سریال داوران بود، به کارگردانی آقای احمد امینی و هنوز هم به آن مفتخرم. هیچ کاری نکردم تا الان که در سریالی بازی می کنم به نام نجوا و باز هم به این فکر نکردم که چه کسی نقش اصلی است و چه کسی فرعی، به این فکر کردم که آیا فیلمنامه خوب است، دیدم بله، درخشان است. آیا این نقش جای درستی دارد؟ جواب آن هم بله بود، خب پس قبول کردم، و مطمئنم که مثل نمایش سقراط وقتی این سریال پخش شود، امکان ندارد دیده نشوم. با وجود این که حجم کار من در این سریال را اگر در نظر بگیرید، در اواسط کار کاراکتر من وارد می شود و چند قسمت یک بار هست و در آخر کار پررنگ تر می شود ولی مطمئنم این نقش به دلایل فنی که می دانم، دیده خواهد شد و باز هم آن را به خاطر فیلمنامه خوب پذیرفتم، حتی در امر دنیوی آن هم چانه ای نزدم چون دوست داشتم در این اتفاقی که به نظر من به صورت نادر در تلویزیون می افتد حضور داشته باشم، چون یک کار عمیقا مستقل در حال اتفاق است که نه با تقویم کار دارد و نه با مناسبت های تقویمی یک کار اجتماعی پر رمز و راز است. چون معتقدم که این طور کاره مدتهاست اتفاق نیافتاده و اتفاق هم نخواهد افتاد.
به نظرت دلیل اینکه این طور کارها در تلویزیون اتفاق نمی افتد چیست؟
تا زمانی که تولیدات تلویزیون ناظر است بر تقویم و مناسبت های تقویمی از این اتفاق ها نمی افتد. حالا ممکن است بین این کار تلویزیونی من 4 سال با کار بعدیم فاصله بیافتد یا نیفتد، این به من بستگی ندارد به استانداردهایی که از آن صحبت می کنم بستگی دارد.
از این موضوع عبور کنیم، به عنوان سرپرست گروه تئاتر پوشه از این گروه چه خبر، سال گذشته گفته بودی که گروه پوشه نهایتا دو کار نمایشی تولید می کند، امسال هم برای دو کار برنامه ریزی کردی یا در نظر داری بیشتر کار کنی؟
امسال هم باز سقف 2 کار است، یکی از آن ها قطعی است، برای امسال آذر ماه در ایرانشهر، یک اقتباس از گربه روی شیروانی داغ نوشته تنسی ویلیامز در دستور کار دارم، که اولین بار است که این کار را می کنم و در واقع ادای دینی است به خودم.
منظورت از ادای دین چیست؟
این نمایشنامه، نمایشنامه ای است که باعث شد من در کودکی متوجه دنیایی به نام تئاتر شوم و از سینمایی که علاقه من بود به تئاتر جذب شوم، با دیدن فیلم «گربه روی شیروانی داغ» از ریچارد بروکس و کشف این که این فیلم از روی یک نمایشنامه نوشته شده است و بعد از آن خواندن نمایشنامه اصلی و بعد هم شناختن ویلیامز و خواندن همه کارهای آن و بعد پشت هم تا ورود به دنیای تئاتر، «گربه روی شیروانی داغ» در زندگی من نقش بسیار مهمی ایفا کرد. بعد از این همه سال و بعد از گذر از 40 سالگی فکر کردم اینقدر حق دارم که یک کار به خودم سرویس بدهم. با خودم خاطره بازی کنم و صد البته به جایی حرکت کنم که در جامعه ما به عنوان یک امر بدیهی کنار گذاشته می شود و به آن دقت نمی شود، آن هم شرایط عجیب و غریبی است که در زندگی اجتماعی مان داریم، ما تقریبا همه درگیر مصادیقی هستیم که در این نمایشنامه مطرح می شود و به راحتی از آن عبور می کنیم انگار این اتفاقات تراژدی نیست، تراژدی یک اتفاق دیگری است که کنار ما است، در حالی که ما در آن غرقیم، در حالی که ما در یک استخری از دروغ و ریا شنا می کنیم و هیشه فکر می کنیم مشکل در خانه بغلی و استخر بغلی است. این موضوع آنقدر درست است که من نگران آن نیستم که در این خاطره بازی خودم کاملا تجریدی جهان را ببینم یا خودخواهانه ببینم باز هم حرف ما است، اما حرکت من به سمت آن صادقانه ریشه در همین دارد که گفتم.
گفتی 2 کار را در نظر داردی، به جز این کار اقتباسی از »گربه روی شیروانی داغ» چه کار دیگری در دستور کار داری؟
یک کار دیگر هم دارم که باز هم به ایران و تاریخ پر مسئله ایران عزیزمان ارتباط دارد، البته چون هنوز ساز و کار اجرای آن را مانند امکانات، سالن و ... هنوز فراهم نکردم و مدام در حال رایزنی هستم درباره آن حرف نمی زنم، اما اگر موفق بشوم پایان تابستان آن را روی صحنه خواهم برد، در این صورت گروه «پوشه» به سقف تولید خود، یعنی 2 اجرا در سال رسیده است.
ایوب آقاخانی در نمایش رایویی شناخته شده است. دیوید ممت در مصاحبه ای چند سال پیش در قلب آمریکا می گوید تئاتر این روزها حال خوشی ندارد، او شوکی که می تواند وضعیت تئاتر را به حالت عادی برگرداند نمایش رادیویی می داند. برویم سراغ رادیو، فضای رادیو را چگونه می بینی؟ همانطور که قبلا گفته بودی در این روزها تئاتر با رشد فضای خصوصی بعضا دچار ابتذال شده است، به نظر تو نمایش رادیویی می تواند حال تئاتر ما را خوب کند و همانطور که ممت می گوید نمایش رادیویی می تواند شوکی به تئاتر ما وارد کند؟
به شکل عام می گویم و لطفا حرفم را ناظر به یک شخص و یک مدیر و به یک جای مشخص نکنید، نمایش رادیویی نمایشی است برای تمام فصول و نمایشی است برای آینده. جنسی از نمایش است که اگر ارزش هایش درست دریافت شود قابل رقابت نیست. اگر ممت می گوید رادیو می تواند یک شوک به تئاتر بدهد راست می گوید، رادیو همیشه می تواند این شک را به تئاتر، به سینما، به تلوزیون و به همه جا بدهد. به شرطی که به تمام فلسفه و به تمام ماهیت هستی گونه خود نزدیک شود و در ایده آل هایش تنفس کند. سیاست گذاری بد، مدیران میان مایه، افراد بدون درک از این حکمت نمایش رادیویی و فلسفه ذاتی و حکمت وجود پرخیال نمایش رادیویی، نمی توانند طلایه داران خوبی برای این نوع شوک وارد کردن به دیگر عرصه های دراماتیک باشند. بنابراین نمایش رادیویی امروز ما که در حال انجام آن هستیم، سطح خیلی نازلی دارد، از نظر فنی در اوج است اما از نظر محتوا سطح نازلی دارد.
دلیل سطح پایین محتوا در نمایش های رادیویی را چه می دانی؟
دلیل آن این است که سیاست گذاری درستی نمی شود و آزادی عمل از آن گرفته شده است. دلیل این است که نمایش رادیویی مطلقا در اختیار مناسبت های تقویم قرار گرفته است. این اشتباه است. تمام اقتدار و اج گرفتن های هر از چندگاه نمایش رادیویی در تاریخ این نوع نمایش در ایران منحصرا در زمان هایی بوده است که آزادی عمل به آن داده شده تا داستان های پر تنوع و بدون محدودیت برای مخاطبان متنوع و بدون محدودیت ارائه شود. جنگ برای برای ما حرمت دارد و در این چند سال گذشته من این ادای دین خودم را تمام قد به جنگ ادا کردم و هیچ حرف مهملی به پیکره حرفه ای من نمی چسبد، بنابراین با جسارت این را می گویم که دیگر حال مردم بد می شود از بس این نمایش ها را در رادیو می شنوند، این جالب نیست.
به نظر تو نوع روایت این گونه آثار باعث بد شدن حال مردم نمی شود؟ اگرنه که اتفاقا جنگ به عنوان یک ژانر پتانسیل خوبی برای تولید یک اثر دراماتیک دارد.
من هم همین را می گویم، ارتباط داشتن به جنگ را بد نمی دانم، به این حجم از تولید نقد دارم. به هر حال وقتی حجم این آثار بالا می رود، خود به خود کیفیت پایین می آید. برای اینکه کسانی که می توانند در اندازه مورد نظر کار با کیفیت تولید کنند مگر چه تعداد هستند و آن افراد چقدر می توانند کار کنند. بنابراین ناگزیر ما به سمتی می رویم که سطح توقع خود را پایین تر می آوریم و همینطور اثر نازل تر و نازل تر می شود. ما نمی فهمیم که سیاست گذاری غلط این است، ما نمی فهمیم با ارائه اثر ضعیف به مخاطب از ارزش، قدسیت و قدرت آن فضا کم می کنیم، اگر مدیران این را متوجه شوند، آن وقت مدیر درست می شوند. وقتی این موضوع را نمی فهمند، مدیر قائم بر آمار، قائم بر بیلان می شوند. این آمار و بیلان به نمایش رادیویی آسیب می زند.
پس به نظر تو سیاست گذاری های غلط، و نبود فضا و امکانات است که به این گونه نمایشی آسیب زده، دلیل باز پخش های فراوان رادیو نمایش را هم همین می دانی؟ ندادن فضا و امکانات و سیاست های غلط؟
البته ضعف بودجه هم هست، اگر بودجه بود که به اندازه تمام ساعت های خالی کار تولید می شد، بدیهی است به این تکرارها نمی رسید. هرچند مسئله بازپخش مسئله ای حرفه ای است. به هر حال هر مخاطبی در آن ساعت پخش ممکن است که برنامه را نشنود، اما چندین بار یک اشکال است.
درکل جایگاه نمایش رادیویی را چگونه می بینی و به نظر تو چطور می تواند جایگاه خودش را در ایران به دست بیاورد؟
نمایش رادیویی جایگاه اعلایی در جهان دارد و این جایگاه را به راحتی می تواند نگه دارد. همه جای دنیا هم اعتقاد دارند نمایش رادیویی قوی ترین شکل از گونه های دراماتیک است. اصلی ترین دلیلی هم که آن را قدرتمند می دانند این است که تنها گونه دراماتیکی است که مخاطب آن پا به پای آفرینشگر در خلاقیت نهایی سهیم است، زیرا آن را خیال می کند. این موضوع قابل بحث نیست، چون کاملا این بحث درست است. وقتی نمایش رادیویی این اقتدار را دارد بدون تردید در همیشه تاریخ امکان وارد کردن شوک هایی از جنسی که دیوید ممت به آن اشاره کرده است را دارد، ولی به دست چه کسانی؟ نمایش رادیویی این توان را دارد، ولی سکان دار آن باید آدم بسیار روشنی باشد و سکان دار آن باید توسط آدم روشن تری آزاد گذاشته شود و سکان دار دیگری باید در راس بنشیند و متوجه باشد نمایش رادیویی ممکن است زیرساخت های فرهنگی یک جامعه را جا به جا کند. وقتی این نگاه ها را در مرتبه های مختلف مدیریتی نداشته باشیم، واقعا امری که ممت گفته است در ایران حادث نمی شود، ولی آن امر شدنی است.
ادامه دارد...
لینک قسمت اول http://yon.ir/79szm