اول: هنوز چند دقیقه ای از بازی نگذشته که فشار مراکش، عادل فردوسی پور را وادار می کند بگوید: "بازی همین الان با همین نتیجه تمام شود ما راضی هستیم"، این قصه همه آنهایی است که زود نتیجه می گیرند، قصه بسیاری از ما ایرانیان!
دوم: دکتر ایرج ذوقی، خدابیامرز، سر کلاس "نفت و مسائل سیاسی آن" روی تخته سیاه، بزرگ نوشت: " مرگ بر نفت" و رفت و نشست سرجایش، صدای اعتراض دانشجویان بلند شد، هر کس تحلیلی می کرد، چیزی می گفت، نظری می داد، ۴۵ دقیقه استاد سکوت کرد و ما اعتراض، پس از ۴۵ دقیقه، استاد بلند شد و روی تخته سیاه نوشت؛ "ژاپن، چین، کره جنوبی، مالزی" نوشت و گفت: " هیچکدام نفت ندارند ولی یا توسعه یافته اند یا در حال توسعه، آنها برای رسیدن به توسعه مبارزه و تلاش کردند و ما به واسطه همین نفت نشستم و غر زدیم" استاد یک ساعت در مورد بلای نفت سر خاورمیانه حرف زد و وقتی کلاس تمام شد، همه ما که اعتراض کرده بودیم، در دفتر ذهنمان نوشتیم: "مرگ بر نفت".
سوم: تیم ملی ۲۰دقیقه کامل تحت فشار مراکش بود، پس از ۲۰ دقیقه، بازی را در دست گرفت، دو موقعیت گل هم داشت که گل نشدند، پایان نیمه اول، شیرینی ۲۵ دقیقه دوم بیشتر به کام ما بود تا طعم گس ۲۰ دقیقه اول!شاید عادل فردوسی پور هم حالا امیدوارانه منتظر نیمه دوم بود. حملات مراکش در 45 دقیقه دوم شدت گرفت، موقعیت هم کم نداشتند اما تیم ملی مبارزه می کرد، آنقدر امیدوارانه و دلاورانه که حتی استوک بازیکن مراکشی روی قفسه سینه امید ابراهیمی هم نتوانست این امید را از ما بگیرد، دقیقه 5+90 یک ضربه درست منجر به گل به خودی شد تا ایران برنده از بازی بیرون بیاید.
چهارم: می توانیم همان ده دقبقه اول ناامید شویم، از مبارزه دست بکشیم و به مساوی راضی باشیم، می توانیم 95 دقیقه مبارزه کنیم تا برنده بیاییم، این قصه ما ایرانیان است، عده ای در همان ده دقیقه اول کم می آورند، می خواهند بازی زود تمام شود، اما آنهایی موفق هستند که 90 دقیقه مبارزه می کند، این مبارزه و تلاش چه با برد همراه شود و چه با مساوی و شکست، باز شیرین تر است، ما در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی هم نیازمند این روحیه تلاش 90 دقیقه ای هستیم، این امید به موفقیت است که در انتهای کار همه ما را راضی می کند، زندگی مثل فوتبال است، مثل آن نود دقیقه هیجان انگیز ایران و مراکش، اگر در همان ده دقیقه اول نفسمان می گرفت، شاید یکی، دو تا از موقعیت های مراکش قعر دروازه ما را میهمان می شدند، اگر دست و پایمان را گم می کردیم، شاید آن گل به خودی، برای ما می شد، این روزها، تعداد کسانی که گل به خودی می زنند کم نیستند، همه آنهایی که به جای مقاومت در لحظات سخت، خیلی زود پاس گل می دهند به حریف و خیلی راحت گل به خودی می زنند، اما بسیارند آنهایی که تا لحظه آخر با تدبیر و امید، تلاش می کنند و در پایان به نتیجه می رسند.
پنجم: بازی ایران و مراکش همه چیز داشت، گزارشگر ترکیه ای می گفت: " ایران در سخت ترین شرایط خود را آماده جام جهانی کرده است" او به تحریم ها اشاره کرد، به لغو بازی ایران و یونان، به نایک و ...، بازی تیم ملی تمام شد، گزارشگر انگلیسی کنایه زد به نایک و گفت: "ایرانی ها بدون کفش هم بردند" می توانستیم حمله کنیم به فروشگا ههای نایک در تهران و آنها را آتش بزنیم، می توانستیم، زمین و زمان را پر کنیم از لعن و نفرین علیه نایک، اما کاری به کارش نداشتیم، کار خودمان را کردیم، تدبیر داشتیم، حالا پس از بازی، ایران برده و نایک باخته، این را، هم گزارشگر همسایه ما می گوید و هم گزارشگر انگلیسی، امروز با یک کار عقلانی، آنکه باخته نایک است نه ما!
ششم: بازیکن مراکش، به اشتباه توپ را درون دروازه قرار داد، یک لحظه به این فکر کنید که این بازیکن از سر مخالفت با وزارت ورزش و جوانان، فدراسیون و سرمربی تیمش گل به خودی می زد، چه اتفاقی می افتاد؟ بازی ایران و مراکش این درس را هم به ما داد که منافع ملی محل لجبازی های جناحی و گروهی نیست، چه استقلالی باشیم و چه پرسپولیسی، چه بازیکن محبوب ما در تیم باشد و چه نباشد، چه تاکتیک کی روش را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، وقتی تیم ببرد همه با هم خوشحال می شویم و ببازد همه غصه می خوریم، به ما یاد داد که اگر با دولت مشکل داریم صاحب این حق نمی شویم که گل به خودی بزنیم، اگر با فلان فرد اختلاف داریم این حق به ما داده نمی شود که به بیگانگان پاس گل دهیم، اگر کی روش را دوست نداریم، محق نیستیم، قبل و در حین مبارزه در صحنه بین المللی، از تریبون ها و روزنامه هایمان علیه او و همکارانش شایعه بسازیم. بازی ایران و مراکش پر است از این درس هایی که جامعه سیاسی ما امروز باید آنها را بیاموزد.