آن شب وقتی زمین خسته و خشکیده، خشمگین دامن پرچین و چروکش را تکان داد؛ از این فریادها، از این غرشها چه لرزهها که بر دل فرزندانش رفت چه قلبها که شکست چه خانهها که ویران شد چه جگرگوشهها که زیر خاک رفت. زمین و آسمان پیش چشم مردم سیاه شد. گیسوی مادران برباد، صورت خواهران خراش خورد. اندوه پدر صد چندان، آه برادر فغان شد. سرپلذهاب آوار شد.
همه برای کمک شتافتند. نمره مردم ایران بیست شد. شکوه ملی جلوهگر شد.
حالا درست بعد از یکسال از زلزله 3/7ریشتری در شهرستان سرپلذهاب در استان کرمانشاه، مردم روستای کوئیک حسن، بر مزار عزیزانشان مویه سر دادهاند هنوز داغشان تازه است. بیشترین کشته را این روستا داد 100نفر زیر آوارجان دادند که روبروی روستا آن طرف جاده، مزار کشته شدگان زلزله قراردارد که درب ورودی آن سرخ وسفید جامگان هلالاحمر اطراف استاندارکرمانشاه و دکتر پیوندی، رئیس هلالاحمر کشور حلقه زدهاند. مقامات برای ادای احترام به کشته شدگان زلزله در سالگردشان آمدهاند.
استاندار از زلزلهای سخن میگوید که به فاصله 20 ثانیه میلیاردها تومان خسارت وارد میکند. همان 20 ثانیه نفسگیر که شهری را به خاک و خون و شیون و ناله و فریاد تبدیل کرد.
مهندس هوشنگ بازوند میگوید:« موقع زلزله حدود یک ماه درگیر اسکان اضطراری، دو ماه اسکان موقت، 45 روز درگیر بارندگی شدید در منطقه زلزلهزده بودیم و در مدت 9 ماه از 68هزار واحدهایی که تنها به تعمیر نیاز داشتند، 59هزار ثبتنام و 53هزار تعمیر شده و تا کنون هم 17هزار واحد احداث و تکمیل شدهاند.»
اما هنوز داغ بازماندگان زلزله تازه است. فریاد دلخراش مادر تکیده و سیاهپوش بر خاک سرد و خاموش فرزندش لحظهای قطع نمیشود. نگاهش به آسمان و دستانش به سوی مقامات دراز است. هیچ چیز نمیخواهد فقط جگرگوشهاش را ملتمسانه صدا میزند مزار کشته شدگان برادر و خواهران اهلتسنن همچون تپههای زیبایی با کمی فاصله ازهم و موازی همدیگر فقط با خاک تزیین شده است و سنگهای عمودی که نشانه یک نفر خفته در خاک است. خبری از شعر و سنگ نوشته نیست. تنها شعرلالایی؛ مویه مادران و ضجه خواهران در سکوت سرد قبرستان طنینانداز است. مقامات با نثار شاخههای سفید گل بر مزار کشته شدگان و ادای تسلیت و احترام مرهم دل داغ دیدگانند.
دختری که در صندلی چرخدارش نشسته، بر سر خاک عزیزش بهت زده و خاموش نظارهگر خاکی است که آن شب زلزله در چشم برهم زدنی زمین بیتاب شد و اکنون خاموش و سرد تن عزیزش را برای همیشه با خود برده است.
خانم جوانی، ناله کنان عکس دخترکی زیبا از کیفش بیرون میآورد و نشانم میدهد:« فقط 3 ماه از عروسیشان میگذشت که خواهرم زیر آوار ماند. همان شب تا صبح با لباس خونین بدون کفن همین جا خاکش کردیم. اینجا رسممان است که جنازه نباید روی زمین بماند.»
روستای کوئیک حسن بعد از تخریب صددرصد در زلزله پارسال، اکنون صاحب مدرسهای با دو کلاس درس در ورودی روستا شده است با کف سیمانی و هرکلاس با دو پنجره به بیرون و دیوارهایی از جنس ورق آهنی سفید. مدرسهای که 3 دانشآموزش، به خواب ابدی رفتهاند. اما اسمشان در سالگرد زلزله بر دیوار دبستان شهید فهمیده نوشته شده است:«گلهای پرپرشده آرمین, آرمان و روژان»
سرخ و سفیدپوشان هلالاحمر در ورودی روستا کمپ راه انداخته و بچههای روستا شادمانه فارغ از زلزله نقاشیهای رنگارنگ میکشند و در صف انتظار که خانم امدادگر این بار در آسایش، صورت کودک را نقاشی کند.
پنج قلوهای کوچولو، با جلیقه سرخ و سفید هلالاحمر که پوشیدهاند و در کنار مادرشان؛ بستههای کادوی خود را مثل تمام کودکان روستا از معاون سیاسی استانداری و مسئولان هلالاحمر گرفته و عکس یادگاری میگیرند.
بارندگی دیشب حسابی خاک روستا را خیس کرده است و صدای چسبندگی گل زیر چرخ ماشین به گوش میرسد. در جایجای روستا به جای خانههای با خاک یکسان شده مجموعه تیرآهنها هرکدام برای یک خانه 70 متری برپا شدهاند بعضیها نیمه ساخته و دیوارهای سیمانی که در لابلای تیرآهنها خودنمایی میکند.
مردی از اهالی روستا میگوید: «با 40 میلیون وام بانکی که دولت داد دیگر نمیتوانم خانهام را بسازم. تمام مصالح ساختمانی گران شده و پولی نداریم هنوز در کانکس هستیم.»
یکی دیگر از اهالی روستا هنوز چشم به راه کمکهای خیرین است.
با این حال سیل کمکهای مردمی فروکش کرده و مردم هنوز چشم انتظار دولت روزها به سر میکنند.
استاندار کرمانشاه، پارسال در حالی سکان مدیریت استان کرمانشاه را در دست میگیرد که زلزله 11 ریشتری بیتدبیری مدیریت قبلی در این شهر دهها هزار خانواده کرمانشاهی را در بحرانی به نام مکتب فرش و گلیم وگبه کرمانشاه فرو میبرد. هنوز چند صباحی از دوران مدیریت مهندس هوشنگ بازوند به عنوان سکاندار استان کرمانشاه نمیگذرد که بار دیگر و این باربا قهر طبیعت و زلزله 3/7 ریشتری زندگی دهها هزار خانواده در شهر سرپلذهاب و 1900 روستای آن را ویران و دستخوش تلاطم میکند.
که به گفته استاندار :« بدون اغراق زلزله 50 درصد از وقت و توان مرا گرفت.»
شاید مدیریتی که صرف بازسازی، توانمندسازی و مرمت خرابههای مدیریت ناکارآمد در بعضی از سازمانها میشد اکنون صرف بازسازی و برگشت زندگی به زلزلهزدگان شده است.
زلزلهای که شاید فرصتی بود برای امتحان سازهها، محک زیرساختها، برای آزمایش مدیریت بحران، برای حس همکاری و نوع دوستی مردم و مسئولان.
زلزلهای که به گفته استاندار 20 ثانیه طول کشید و 20 هزار میلیارد تومان خسارت برجای گذاشت و بار مالی زلزله تا امروز 10هزار و 855 میلیارد تومان بوده که ممکن است بیشتر هم بشود.
همچنین کمکهای مردم به هلالاحمر 394 میلیارد تومان گزارش شد.
استاندار کرمانشاه در تشریح خدمات دولت درمنطقه زلزلهزده غرب استان کرمانشاه با عنوان این که در مجموع یک هزار و 522 میلیارد تومان به زلزلهزدگان کمک بلاعوض شد و یکهزار و 241 میلیارد تومان هم به زیر ساختها خسارت وارد آمد؛ میگوید: «زلزله کرمانشاه تنها زلزلهای بود که در امداد و نجات؛ هیچ رسانهای اعلام نکرد که بعد از 72 ساعت یا 48 ساعت جنازهای زیر آوار پیدا شده باشد.
دکتر بازوند، امداد و نجات سریع را یکی از دلایل کم بودن آمار جان باختگان زمین لرزه غرب استان کرمانشاه نسبت به زلزلههای مشابه میداند و میافزاید: «18هزار و 800 کانکس توزیع شد که از این مقدار 5 هزار کانکس را مردم و 13 هزار کانکس توسط دولت توزیع شد.
و از مجموع 104 هزار واحد مسکونی تخریب شده 68 هزار تعمیراتی بوده که از این تعداد 59 هزار برای تعمیر ثبتنام و تاکنون 53 هزار تعمیر شدهاند.
و در روستاها 13 هزار جایگاه دامی و 18 هزار راس دام هم از بین رفت.
با این اوصاف هرچند دولت کمک کرده است. مردم پای کار آمدهاند. و کارهای زیادی انجام شده است و بازسازیها ادامه دارد اما تا آبادی کامل فرسنگها فاصله هست.
استاندار کرمانشاه از جانفشانی ارتش، سپاه و هلالاحمر که در زمان وقوع زلزله تا پای جان ماندند به نیکی یاد میکند.
همان دلاور مردانی که به عنوان نخستین نیروی امدادی سازمان یافته در مناطق زلزلهزده حاضر شدند و زخمیها و کشته شدهها را از زیر خاک و سنگ و آهن و آجر و تیرآهن بیرون کشیدند. بیمارستان سرپل هم که زلزله ویرانش کرده بود و نیروی هوایی ارتش مثل نیروی زمینیاش؛ با پل معروف هوایی اضطراری هزاران زخمی را به بیمارستانهای کرمانشاه و تهران و شهرهای دیگر انتقال دادند و اقلام کمکی را به مناطق زلزلهزده به پرواز درآوردند.
و بخش دلخراش این زلزله دو تن که مصداق و گواه عینی امدادگری عاشقانه را تا ابد جاودانه کردند به دلیل حجم بالای کار و تلاش شبانهروزی در امداد و نجات و تحمل ساعتها پرواز بدون جایگزین، ستوان یکم حسن نیرپور از هوانیروز کرمانشاه و مرتضی قبادی از اعضای کادر بهداشت و درمان که به خاطر فشار قلبی از کار زیاد، جانشان فدای ملت شد.
تا باورمان شود و یادمان باشد که بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند.